chink

/ˈt͡ʃɪŋk//t͡ʃɪŋk/

معنی: رخنه، شکاف، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، چاک، درز پیدا کردن، شکافتن، طنین انداختن، درز گرفتن، خنده کردن
معانی دیگر: ترک، شکاف باریک، روزن، درز، روزنه، پاچنک، درزگیری کردن، آب بندی کردن، جرنگ کردن، ترنگیدن، جرنگ (مثل صدای به هم خوردن سکه و غیره)، (قدیمی - خودمانی) سکه، پول خرد، نقدینه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (offensive slang) a Chinese person.
اسم ( noun )
• : تعریف: a narrow crack; crevice; fissure.
مترادف: crack, cranny, crevice, fissure
مشابه: breach, cleft, crevasse, fracture, furrow, gash, groove, rift, slit

- a chink between two boards in the floor
[ترجمه گوگل] شکافی بین دو تخته در کف
[ترجمه ترگمان] شکافی که بین دو تخته کف اتاق ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: chinks, chinking, chinked
(1) تعریف: to create chinks in.
مترادف: crack
مشابه: break, cleave, furrow, gash, slit

(2) تعریف: to plug up chinks in.
مترادف: fill, plug up
مشابه: cement, close, plaster, stop up

- She chinked the walls of the log cabin.
[ترجمه گوگل] دیوارهای کلبه چوبی را خرد کرد
[ترجمه ترگمان] دیوار کلبه چوبی را به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to chink a log cabin
کلبه ی چوبی را زاموسقه کاری و درزبندی کردن

2. he looked at them through a chink in the partition
از درز دیواره به آنها نگاه می کرد.

3. . . . if you close the door, she goes through a chink
. . . . در ار بندی سر از روزن برآرد

4. He watched them secretly, through a chink in the wall.
[ترجمه گوگل]او آنها را مخفیانه، از طریق سوراخی در دیوار تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]او آن ها را به طور مخفیانه نگاه می کرد، از شکافی در دیوار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sunlight entered the room through a chink in the curtains.
[ترجمه گوگل]نور خورشید از سوراخی در پرده وارد اتاق شد
[ترجمه ترگمان]نور خورشید از شکاف لای پرده ها وارد اتاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He peered through a chink in the curtains.
[ترجمه گوگل]از لابه لای پرده ها نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از شکافی که در پرده بود، خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I peered through a chink in the curtains and saw them all inside.
[ترجمه گوگل]از سوراخی در پرده ها نگاه کردم و همه آنها را داخل پرده دیدم
[ترجمه ترگمان]از لای پرده به درون اتاق خیره شدم و همه آن ها را در داخل دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He peeped through a chink in the fence.
[ترجمه گوگل]از سوراخی در حصار نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از شکافی در حصار سرک کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I noticed a chink of light at the end of the corridor.
[ترجمه حسین عاشقی گیوی،] در انتهای راهرو متوجه کور سوئی از نور شدم.
|
[ترجمه گوگل]در انتهای راهرو متوجه نوری شدم
[ترجمه ترگمان]در انتهای راهرو، یک chink نور را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The chink in the sister's armour now made her cry the more.
[ترجمه گوگل]درز زره خواهر او را بیشتر به گریه انداخت
[ترجمه ترگمان]صدای chink در زره خواهر او را بیشتر گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perhaps these thin areas are the chink in the armour.
[ترجمه گوگل]شاید این نواحی نازک، شکافی در زره باشد
[ترجمه ترگمان]شاید این مناطق باریک the در زره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chink in this otherwise disarming argument is that Nature exists only to the extent that we comprehend it.
[ترجمه گوگل]نقطه ضعف در این استدلال خلع سلاح کننده این است که طبیعت فقط در حدی وجود دارد که ما آن را درک کنیم
[ترجمه ترگمان]شکاف در این بحث برای خلع سلاح این است که طبیعت فقط تا اندازه ای وجود دارد که ما آن را درک می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lissen, and lissen real good, chink boy.
[ترجمه گوگل]لیسن، و لیسن واقعاً خوب است، پسر کوچک
[ترجمه ترگمان]گوش بده گوش بده، گوش بده، پسر جان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Through a chink in the shutter we could see Ralph.
[ترجمه گوگل]از طریق یک سوراخ در شاتر می‌توانستیم رالف را ببینیم
[ترجمه ترگمان]از میان شکافی در کرکره که می توانستیم رالف را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رخنه (اسم)
crack, breach, gap, hole, split, flaw, chink

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

صدای بهم خوردن فلز (اسم)
chink

جرنگ جرنگ (اسم)
chink, tinkle, clangor, clangour, tintinnabulation

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

درز پیدا کردن (فعل)
chink

شکافتن (فعل)
fracture, rift, dispart, excise, split, rive, pierce, chink, slot, cleave, hackle, slit, fission, rip

طنین انداختن (فعل)
resonate, chink, jar, reverberate, ting

درز گرفتن (فعل)
caulk, chink, calk, seam, sew up

خنده کردن (فعل)
heehaw, jest, chaff, chink, laugh, giggle, chortle, crack up, nicker

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) chinese person, one of chinese origin (derogatory)
crack, slit; sharp tinkling sound
make a sharp, tinkling sound; caulk or fill cracks
a chink is a very narrow opening.
when objects chink, they touch each other, making a short, light ringing sound. verb here but can also be used as a singular noun with the preposition 'of'. e.g....the chink of money.

پیشنهاد کاربران

جیرینگ جیرینگ سکه
The prosperous chink of money
معنی اول: شکاف، رخنه، روزنه ( مثل روزنه نور )
معنی دوم: عبارت توهین آمیز و تبعیض نژادی که به چینی ها یا افراد مشابه اونها در انگلیسی گفته می شد ( کلا این آمریکا کلمات توهین نژادی زیادی داشته و داره )
سجاف
chink in sb's armour : [مجازا] نقطه ضعف کسی

بپرس