chiselled

/ˈt͡ʃɪzl̩d//ˈt͡ʃɪzl̩d/

معنی: مخروط، چوب اسکنه خورده، اسکنه مانند
معانی دیگر: chiseled : چوب اسکنه خورده

جمله های نمونه

1. a finely chiselled table
میز ظریف و خوش ساخت

2. a statue chiselled out of marble
تندیسی که از مرمر تراشیده شده است

3. Martin chiselled a hole in the door for the new lock.
[ترجمه گوگل]مارتین یک سوراخ در در را برای قفل جدید ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]مارتین یک سوراخ در در را برای قفل جدید قفل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A name was chiselled into the stone.
[ترجمه گوگل]نامی در سنگ تراشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]نامی از روی سنگ تراشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He chiselled a hole in the door to fit a new lock.
[ترجمه گوگل]او سوراخی در در را ایجاد کرد تا قفل جدیدی را جا کند
[ترجمه ترگمان]او سوراخی در در گذاشته بود که یک قفل جدید درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She chiselled a figure out of the marble.
[ترجمه گوگل]او شکلی را از سنگ مرمر تراشید
[ترجمه ترگمان]هیکلی را از سنگ مرمر تراشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He chiselled an inscription on the marble.
[ترجمه گوگل]او کتیبه ای روی سنگ مرمر تراشید
[ترجمه ترگمان]روی مرمر نوشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The electronic cheep from the alarm chiselled into his skull at precisely a quarter to seven.
[ترجمه گوگل]چکاپ الکترونیکی زنگ هشدار دقیقاً در ساعت یک ربع به هفت وارد جمجمه او شد
[ترجمه ترگمان]صدای الکترونیکی از هشدار به جمجمه او که دقیقا یک ربع به هفت بود تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sick, chiselled visage of Frankenstein returned before my eyes.
[ترجمه گوگل]صورت بیمار و تراشی شده فرانکنشتاین جلوی چشمانم برگشت
[ترجمه ترگمان]چهره بیمار و chiselled فرانکشتاین قبل از چشم من برگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some of the boats chiselled into the rocks are fairly simple.
[ترجمه گوگل]برخی از قایق های کنده شده در صخره ها نسبتاً ساده هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از قایق ها که به سوی صخره ها پرتاب می شوند نسبتا ساده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Behind the plate is a chiselled cavity.
[ترجمه گوگل]پشت صفحه یک حفره تراشیده شده است
[ترجمه ترگمان]پشت صفحه یک حفره چیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The piece is a roughly chiselled block of wood with nails knocked into the arms, chest and face.
[ترجمه گوگل]این قطعه یک بلوک چوبی تقریباً تراشیده شده با میخ هایی است که به بازوها، سینه و صورت کوبیده شده است
[ترجمه ترگمان]تکه چوبی تقریبا تراشیده از چوب با ناخن های به درون بازوها، سینه و صورتش اصابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Male models used to be gorgeous — all chiselled jaw, perfect pecs and golden tan.
[ترجمه گوگل]مدل‌های مردانه قبلاً زیبا بودند - تمام فک‌های تراشیده شده، نوک انگشتان عالی و برنزه طلایی
[ترجمه ترگمان]از مدل های مرد برای زیبایی، فک و pecs عالی و برنزه کننده عالی استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Glorious Canada – big-shouldered mountains chiselled into rugged splendour by glaciers and the elements.
[ترجمه گوگل]کانادا باشکوه – کوه‌های با شانه‌های بزرگ که توسط یخچال‌ها و عناصر به شکوهی ناهموار تبدیل شده‌اند
[ترجمه ترگمان]کوه بزرگ کانادا با شکوه از یخچال های طبیعی و عناصر و عناصر تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخروط (صفت)
cut, chiseled, chiselled

چوب اسکنه خورده (صفت)
chiseled, chiselled

اسکنه مانند (صفت)
chiseled, chiselled

انگلیسی به انگلیسی

• well-shaped, carved as if with a chisel

پیشنهاد کاربران

Chiselled feature به معنیِ صورت تراشیده یا همون زاویه دار است.
He has chiselled feature, with high cheekbones.
She chiselled a figure out of the marble
این زن مجسمه ( شکل بدن انسان ) از سنگ مرمر تراشید

بپرس