civilize

/ˈsɪvəˌlaɪz//ˈsɪvɪlaɪz/

معنی: متمدن کردن، متمدن شدن
معانی دیگر: متمدن کردن یا شدن، شهرا کردن، تعالی بخشیدن، تادیب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: civilizes, civilizing, civilized
• : تعریف: to bring to an educated or refined condition; cause impulsive or destructive behavior to be voluntarily restrained.
مترادف: acculturate, humanize
مشابه: citify, cultivate, develop, educate, indoctrinate, sophisticate, tame

- They found a wild, mute child who had been living in a cave, and they attempted to civilize him.
[ترجمه گوگل] آنها کودکی وحشی و لال را پیدا کردند که در غار زندگی می کرد و سعی کردند او را متمدن کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک کودک وحشی و خاموش که در غار زندگی می کردند پیدا کردند و سعی کردند او را متمدن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they tried to civilize savages
آنان سعی می کردند وحشیان را متمدن کنند.

2. we must find a teacher who can civilize these mischievous children
باید معلمی پیدا کنیم که این بچه های شرور را آدم کند.

3. Schools will help to civilize the wild tribes there.
[ترجمه گوگل]مدارس به متمدن کردن قبایل وحشی در آنجا کمک خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]مدارس به متمدن کردن قبایل وحشی در آنجا کمک خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The African countries hoped to civilize all the primitive tribes on the land.
[ترجمه گوگل]کشورهای آفریقایی امیدوار بودند که تمام قبایل بدوی این سرزمین را متمدن کنند
[ترجمه ترگمان]کشورهای آفریقایی امیدوار بودند که همه قبایل بدوی را در این سرزمین متمدن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Romans set out to civilize the Ancient Britons.
[ترجمه گوگل]رومی ها برای متمدن ساختن بریتانیای باستان اقدام کردند
[ترجمه ترگمان]رومیان برای متمدن کردن انگلیسی های کهنه عازم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must civilize away the boy's bad habit.
[ترجمه گوگل]ما باید عادت بد پسر را متمدن کنیم
[ترجمه ترگمان]باید عادت بد این پسر را متمدن کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you will civilize a man, begin with his grandmother.
[ترجمه گوگل]اگر مردی را متمدن می کنید، از مادربزرگش شروع کنید
[ترجمه ترگمان]اگر شما یک مرد را متمدن خواهید ساخت، با مادربزرگش شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Widow Douglas is trying to civilize me? and I won't stand for that.
[ترجمه گوگل]بیوه داگلاس در تلاش است مرا متمدن کند؟ و من برای آن ایستادگی نخواهم کرد
[ترجمه ترگمان]بیوه دوگلاس داره سعی می کنه من رو متمدن کنه؟ و من تحمل آن را نخواهم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Romans hoped to civilize all the tribes in Europe.
[ترجمه گوگل]رومی ها امیدوار بودند که تمام قبایل اروپا را متمدن کنند
[ترجمه ترگمان]رومیان امیدوار بودند که همه قبایل اروپا را متمدن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those facilities are intended to civilize people.
[ترجمه گوگل]این امکانات برای متمدن کردن مردم در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این امکانات برای متمدن کردن مردم در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To civilize the barbarous people is not easy.
[ترجمه گوگل]متمدن کردن مردم وحشی کار آسانی نیست
[ترجمه ترگمان]متمدن کردن مردم وحشی آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They tried to civilize the natives.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند بومیان را متمدن کنند
[ترجمه ترگمان]می کوشیدند تا بومیان را متمدن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It takes years to civilize a racial war area.
[ترجمه گوگل]سالها طول می کشد تا یک منطقه جنگ نژادی متمدن شود
[ترجمه ترگمان]متمدن ساختن یک منطقه جنگی نژادی سال ها طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their objective was to civilize the conquered nations.
[ترجمه گوگل]هدف آنها متمدن ساختن کشورهای فتح شده بود
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها متمدن کردن ملت های تسخیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متمدن کردن (فعل)
civilize

متمدن شدن (فعل)
civilize

انگلیسی به انگلیسی

• educate, cultivate, humanize, refine, tame (also civilise)
to civilize a person or society means to educate them and improve their way of life.

پیشنهاد کاربران

civilize: متمدن کردن
civilization: تمدن
متمدن سازی
متمدن

بپرس