cleanliness

/ˈklenlinəs//ˈklenlɪnəs/

معنی: طهارت
معانی دیگر: پاکیزگی، نظافت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being clean, or not dirty; the habit of always keeping clean.

- Cats are well known for their cleanliness.
[ترجمه گوگل] گربه ها به دلیل پاکیزگی خود شناخته شده اند
[ترجمه ترگمان] گربه ها مشهور به نظافت شان مشهور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. gradually his love of cleanliness became a mania
عشق او نسبت به نظافت کم کم تبدیل به وسواس شد.

2. she is obsessive about cleanliness
او در پاکیزگی وسواس دارد.

3. our teacher was fastidious about cleanliness
معلم ما در مورد نظافت سختگیر بود.

4. one of the city's chief attractions is its cleanliness
یکی از گیرایی های عمده ی شهر نظافت آن است.

5. Cleanliness is next to godliness.
[ترجمه گوگل]پاکیزگی در کنار خداپرستی است
[ترجمه ترگمان]تمیزی در کنار godliness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has a fetish about cleanliness.
[ترجمه گوگل]او یک فتیش در مورد تمیزی دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه وسواس در مورد پاکیزگی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has a fetish for/about cleanliness.
[ترجمه گوگل]او فتیش برای/درباره پاکیزگی دارد
[ترجمه ترگمان]در مورد تمیزی یک بت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's an air of antiseptic cleanliness about the new town centre, with its covered shopping mall and perfect flower displays.
[ترجمه گوگل]هوای تمیزی ضدعفونی کننده در مرکز شهر جدید، با مرکز خرید سرپوشیده و نمایش گل های عالی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در مرکز شهر جدید، یک فضای خالی از مواد ضد عفونی کننده وجود دارد که مرکز خرید آن را پوشش می دهد و یک گل کامل به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We often get complimentary remarks regarding the cleanliness of our patio.
[ترجمه گوگل]ما اغلب در مورد تمیزی پاسیو خود اظهارات تمجیدی دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما اغلب راجع به تمیز و تمیز کردن حیاط ما حرف می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some people are obsessive about cleanliness.
[ترجمه گوگل]برخی افراد در مورد تمیزی وسواس دارند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد وسواسی در مورد تمیزی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We require the cleanliness from our child.
[ترجمه گوگل]ما نظافت را از فرزندمان می خواهیم
[ترجمه ترگمان]ما به تمیزی فرزند خود نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her passion for cleanliness borders on paranoia.
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به پاکیزگی با پارانویا هم مرز است
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او برای تمیزی مرز جنون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There will be new national standards for hospital cleanliness.
[ترجمه گوگل]استانداردهای ملی جدیدی برای نظافت بیمارستان وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]استانداردهای ملی جدیدی برای تمیزی بیمارستان وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cleanliness is essential when carrying a food product like sugar.
[ترجمه گوگل]هنگام حمل یک محصول غذایی مانند شکر، تمیزی ضروری است
[ترجمه ترگمان]نظافت هنگام حمل یک محصول غذایی مانند شکر ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طهارت (اسم)
purity, cleanliness

انگلیسی به انگلیسی

• state of being free of dirt
cleanliness is the habit of keeping yourself clean.

پیشنهاد کاربران

پاکیزگی
نظافت
تمیزی
پاکی
شسته و رفتگی
معصومیت
روراستی
پا کیزگی
تمیزی
تمیزی - بهداشت

بپرس