comity

/ˈkoˌmɪti//ˈkɒmɪti/

معنی: تعارف
معانی دیگر: نیک رفتاری، حسن رفتار، نزاکت، ادب، رجوع شود به: comity of nations، (بین فرقه های مختلف مسیحی - فعالیت های وابسته به ترویج مسیحیت) خودداری از رقابت و دوباره کاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: comities
• : تعریف: mutual courtesy and respectful treatment among people or nations.
متضاد: antagonism

- Comity between our nations depends on each respecting the sovereignty of the other.
[ترجمه گوگل] صمیمیت بین ملت های ما به این بستگی دارد که هر یک به حاکمیت دیگری احترام بگذارد
[ترجمه ترگمان] جدایی بین ملت ها به یکدیگر بستگی دارد که به یکدیگر احترام بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Always my a pair comity is constant.
[ترجمه گوگل]همیشه یک جفت کامیتی من ثابت است
[ترجمه ترگمان]همیشه یک جفت چشم من ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sometimes comity is regarded as a stimulus to the pattern of behaviour.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات کم رویی به عنوان محرکی برای الگوی رفتار در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات comity به عنوان محرکی برای الگوی رفتاری در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No comity by which a democratic society must live had broken down.
[ترجمه گوگل]هیچ تعصبی که یک جامعه دموکراتیک باید با آن زندگی کند از بین نرفت
[ترجمه ترگمان]با این همه، با این که جامعه دموکراتیک باید زندگی کند، درهم شکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The basic feature of positive comity is its voluntariness.
[ترجمه گوگل]ویژگی اساسی کمیت مثبت، داوطلبانه بودن آن است
[ترجمه ترگمان]ویژگی اصلی of مثبت voluntariness آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because of the absence of international institution, comity of nations is the best way to create an efficient settlement.
[ترجمه گوگل]به دلیل عدم وجود نهاد بین المللی، همدلی ملت ها بهترین راه برای ایجاد یک حل و فصل کارآمد است
[ترجمه ترگمان]به دلیل عدم وجود نهاد بین المللی، سازمان ملل متحد بهترین راه برای ایجاد یک اسکان کارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Based on comity of nations, we can create a new international parallel litigations system to change it.
[ترجمه گوگل]بر اساس اتحاد ملت‌ها، می‌توانیم یک سیستم دعاوی موازی بین‌المللی جدید برای تغییر آن ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]براساس comity ملل، ما می توانیم یک سیستم بین المللی litigations موازی جدید برای تغییر آن ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hope to be in network world of conjecture comity of find out the sincerity.
[ترجمه گوگل]امیدوارم در دنیای شبکه‌ای از حدس و گمان، صمیمیت را دریابیم
[ترجمه ترگمان]امید است که در دنیای شبکه حدس بزنم که حقیقت را از کجا بدانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Comity, happy, I would all record forever in mind.
[ترجمه گوگل]کامی، خوشحال، همه را برای همیشه در ذهن ضبط می کنم
[ترجمه ترگمان]comity، شاد، من همه چیز را برای همیشه در ذهنم ثبت می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I line up, I civilization, I comity, I am happy!
[ترجمه گوگل]من صف می کشم، من تمدن، من comity، من خوشحالم!
[ترجمه ترگمان]به بیت از جا بلند شدم و گفتم: من از جا بلند شدم، و از این موضوع خوشم آمد، من خوشحالم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I deliver the ball of the comity to you today.
[ترجمه گوگل]من امروز توپ کامیتی را به شما تحویل می دهم
[ترجمه ترگمان]امروز توپ the را به تو می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Trustworthiness, let mind blemish, make the comity long to save, make the world fine!
[ترجمه گوگل]امانتداری، اجازه دهید ذهن لکه دار شود، کمیت را برای نجات مشتاق کنید، دنیا را خوب کنید!
[ترجمه ترگمان]Trustworthiness، اجازه دهید عیب و ایرادی داشته باشد، the را به مدت طولانی نگه دارید تا پس انداز کنید، دنیا را خوب کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Comity: an atmosphere of social harmony.
[ترجمه گوگل]کمیت: فضای هماهنگی اجتماعی
[ترجمه ترگمان]comity: جو سازگاری اجتماعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. BE a comity here, peaceful beginning, is fair, fair sport competition of origins ground.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک کمدی باشید، آغازی مسالمت آمیز، رقابت ورزشی منصفانه و منصفانه زمین منشأ است
[ترجمه ترگمان]در این نقطه شروع صلح آمیز، رقابت عادلانه و منصفانه ای در زمینه اصل و نسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. China is regarded as a comity, nevertheless, too much proprieties will only add pressure to people.
[ترجمه گوگل]چین به عنوان یک جنایتکار در نظر گرفته می شود، با این وجود، نزاکت بیش از حد فقط به مردم فشار می آورد
[ترجمه ترگمان]با این حال چین به عنوان a در نظر گرفته می شود و آداب و رسوم زیادی تنها به مردم فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The comity committee was especially about prescription drugs that combine acetaminophen with stronger painkillers.
[ترجمه گوگل]کمیته کمیتی به ویژه در مورد داروهای تجویزی بود که استامینوفن را با مسکن های قوی تر ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]کمیته comity به خصوص در مورد داروهای تجویزی بود که استامینوفن را با داروهای قوی تر ترکیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعارف (اسم)
compliment, salutation, chivalry, comity

تخصصی

[حقوق] نزاکت

انگلیسی به انگلیسی

• civility; honorable or civil behavior

پیشنهاد کاربران

ادب - نزاکت - احترام
:polite or friendly behaviour that shows respect, especially in public life
. ex1 ) . The comity seen at yesterday's meeting may not last long
ex2 ) The sort of cross - party comity that characterized past administrations is entirely
...
[مشاهده متن کامل]

absent today.
cambridge dictionary#

بپرس