commander in chief

/kəˈmændərɪnˈtʃiːf//kəˈmɑːndərɪntʃiːf/

فرمانده (عملیات رزمی ویژه یا جبهه ی به خصوصی از نبرد)، فرمانده کل قوا، سر فرمانده، سپهسالار، (امریکا) رییس جمهور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: commanders in chief
(1) تعریف: (often caps.) the person in charge of all the armed forces of a nation.

(2) تعریف: an officer in charge of a particular armed force.

جمله های نمونه

1. The Queen is Commander in Chief of the British armed forces.
[ترجمه گوگل]ملکه فرمانده کل نیروهای مسلح بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]ملکه فرمانده نیروهای مسلح بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her commander in chief is the greatest and most powerful man in the world.
[ترجمه گوگل]فرمانده کل او بزرگترین و قدرتمندترین مرد جهان است
[ترجمه ترگمان]فرمانده کل او بزرگ ترین و قدرتمندترین مرد دنیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had to do something for the commander in chief.
[ترجمه گوگل]باید کاری برای فرمانده کل قوا انجام می داد
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود کاری برای فرمانده کل انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They also may target his qualifications as commander in chief and past opposition to balanced-budget amendments and Social Security reform ideas.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین ممکن است شایستگی های او را به عنوان فرمانده کل قوا و مخالفان گذشته با اصلاحات بودجه متوازن و ایده های اصلاحات تامین اجتماعی هدف قرار دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین ممکن است صلاحیت خود را به عنوان فرمانده کل و مخالف گذشته با اصلاحات بودجه متوازن و ایده های اصلاح امنیت اجتماعی هدف قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Today he is commander in chief of the Khmer Rouge guerrilla army.
[ترجمه گوگل]امروز او فرمانده کل ارتش چریکی خمرهای سرخ است
[ترجمه ترگمان]امروز او فرمانده ارتش چریکی Khmer Rouge است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Commander in Chief visited the island personally, and took steps toward strengthening the defense facilities and fortification.
[ترجمه گوگل]فرمانده کل قوا شخصاً از جزیره دیدن کرد و در جهت تقویت امکانات دفاعی و استحکامات گام برداشت
[ترجمه ترگمان]فرمانده فرمانده شخصا از جزیره بازدید کرد و برای تقویت استحکامات دفاعی و استحکامات بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lahoud, formerly commander in chief of the army, uses officers he has appointed to key posts as his power base.
[ترجمه گوگل]لحود، فرمانده سابق ارتش، از افسرانی که در پست های کلیدی منصوب کرده به عنوان پایگاه قدرت خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]لحود، که سابقا فرمانده ارتش بود، از افسرانی استفاده می کند که برای پست های کلیدی به عنوان پایگاه قدرت خود منصوب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Commander in Chief Anqieluodi also expresses commending to the team.
[ترجمه گوگل]فرمانده کل قوا Anqieluodi نیز از تیم تمجید می کند
[ترجمه ترگمان]فرمانده ارشد Anqieluodi نیز از این تیم قدردانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The commander in chief specially lets the pantry arrange a silverfish thick soup, do you see to still make?
[ترجمه گوگل]فرمانده کل قوا به طور خاص به انبار اجازه می دهد تا یک سوپ غلیظ ماهی نقره ای ترتیب دهد، آیا می بینید هنوز هم درست کنید؟
[ترجمه ترگمان]فرمانده کل مخصوصا اجازه می دهد که یک سوپ کلفت silverfish را مرتب کند، آیا می بینید که هنوز زنده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And as Lord Kitchener, Commander in Chief of the British Army, began fashioning the trench coat—then referred to simply as a “Burberry”—the place of this clothing item in society was sealed.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که لرد کیچنر، فرمانده کل ارتش بریتانیا، شروع به مد کردن کت سنگر کرد - که در آن زمان به سادگی "باربری" نامیده می شد - جایگاه این لباس در جامعه مهر و موم شد
[ترجمه ترگمان]و همانطور که لرد Kitchener، فرمانده کل ارتش بریتانیا، با عنوان \"Burberry\" شروع به کار کرد و سپس به سادگی به عنوان \"Burberry\" یاد کرد - جایی که این مورد لباس در جامعه مهر و موم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As Commander in Chief, I ended our combat mission last year and pledged to keep our commitment to remove all our troops by the end of 20
[ترجمه گوگل]من به عنوان فرمانده کل، ماموریت رزمی خود را در سال گذشته به پایان رساندم و متعهد شدم که به تعهد خود مبنی بر خروج تمام نیروهایمان تا پایان سال 20 پایبند باشیم
[ترجمه ترگمان]به عنوان فرمانده کل، من سال گذشته ماموریت رزمی خود را به پایان رساندم و قول دادم که تعهد خود را برای حذف همه نیروهای ما تا پایان ۲۰ ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In The U. S. the president is the commander in chief.
[ترجمه گوگل]در ایالات متحده، رئیس جمهور فرمانده کل قوا است
[ترجمه ترگمان]در ایالات زیر اس رئیس جمهور فرمانده کل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Commander in Chief confidence Man Manbing said that Durante will return the young vanguard position.
[ترجمه گوگل]فرمانده کل اعتماد به نفس من منبینگ گفت که دورانته موقعیت پیشتاز جوان را باز خواهد گرداند
[ترجمه ترگمان]Man Manbing، فرمانده بخش اعتماد به نفس، گفت که Durante وضعیت پیشرو جوان را بازخواهد گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In his first imbroglio, the commander in chief found himself trapped between gay-rights activists and his own Joint Chiefs of Staff.
[ترجمه گوگل]فرمانده کل قوا در اولین غفلت خود، خود را بین فعالان حقوق همجنسگرایان و رئیس ستاد مشترک خود گرفتار یافت
[ترجمه ترگمان]در اولین سخنرانی خود، فرمانده کل خود را در دام فعالان حقوق همجنس گرا و روسای ستاد مشترک خود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• leader of military forces, highest-ranking military official
a commander-in-chief is an officer in charge of all the forces in a particular area.

پیشنهاد کاربران

فرمانده کل، فرمانده کل قوا
فرمانده کل قوا
فرمانده کل نیروهای مسلح

بپرس