communicable

/kəˈmjuːnəkəbl̩//kəˈmjuːnɪkəbl̩/

معنی: خوش محضر، قابل ارتباط
معانی دیگر: (بیماری) مسری، واگیر، واگیردار، ساری، (اندیشه و خبر و غیره) انتقال پذیر، گفتنی، اظهار کردنی، پراکندنی، مسری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: communicably (adv.), communicability (n.)
• : تعریف: capable of being communicated or transmitted.
مترادف: contagious, infectious, transmittable
متضاد: incommunicable
مشابه: catching, transferable

- Measles is a communicable disease.
[ترجمه گوگل] سرخک یک بیماری مسری است
[ترجمه ترگمان] سرخک بیماری مسری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His personal feelings were not communicable to his parents.
[ترجمه گوگل] احساسات شخصی او با والدینش قابل انتقال نبود
[ترجمه ترگمان] احساسات شخصی او به والدینش ارتباطی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tuberculosis is a highly communicable disease
سل مرضی بسیار واگیر (دار) است.

2. Some communicable diseases are transmitted only through the agency of vermin or insects.
[ترجمه گوگل]برخی از بیماری های واگیر فقط از طریق عوامل موذی یا حشرات منتقل می شوند
[ترجمه ترگمان]برخی بیماری های مسری تنها از طریق اداره حشرات یا حشرات منتقل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The value of the product must be communicable to the potential consumers.
[ترجمه گوگل]ارزش محصول باید به مصرف کنندگان بالقوه منتقل شود
[ترجمه ترگمان]ارزش محصول باید برای مصرف کنندگان بالقوه communicable باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some communicable diseases are transmitted only through the agency of insects.
[ترجمه گوگل]برخی از بیماری های واگیر فقط از طریق حشرات منتقل می شوند
[ترجمه ترگمان]برخی بیماری های مسری تنها از طریق اداره حشرات منتقل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this period, there were 97outbreaks of communicable disease attributed to the consumption of raw milk.
[ترجمه گوگل]در این مدت 97 مورد بیماری واگیر منتسب به مصرف شیر خام گزارش شد
[ترجمه ترگمان]در این دوران، ۹۷ شیوع بیماری مسری نسبت به مصرف شیر خام وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To know something is to participate in a communicable truth.
[ترجمه گوگل]دانستن چیزی مشارکت در یک حقیقت قابل انتقال است
[ترجمه ترگمان]دانستن چیزی که باید در یک حقیقت communicable شرکت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her ideas were not easily communicable to others.
[ترجمه گوگل]ایده های او به راحتی با دیگران قابل انتقال نبود
[ترجمه ترگمان]افکارش به آسانی به دیگران communicable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. AIDS is not communicable by food or drink.
[ترجمه گوگل]ایدز از طریق غذا یا نوشیدنی قابل انتقال نیست
[ترجمه ترگمان]ایدز از طریق غذا یا نوشیدنی قابل communicable نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. National health authorities may also require specified notifiable communicable diseases to be reported at once.
[ترجمه گوگل]مقامات بهداشت ملی همچنین ممکن است بخواهند بیماری های واگیر قابل اطلاع مشخص شده را به یکباره گزارش کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات بهداشتی ملی نیز ممکن است به بیماری های communicable مشخصی نیاز داشته باشند که بلافاصله گزارش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Have you ever been afflicted with a communicable disease of public health?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال به بیماری واگیر بهداشت عمومی مبتلا شده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال به یک بیماری مسری سلامتی عمومی مبتلا شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Foot-and-mouth disease is a highly communicable disease that affects cattle, swine, sheep, goats, and other animals.
[ترجمه گوگل]بیماری تب برفکی یک بیماری بسیار واگیردار است که گاو، خوک، گوسفند، بز و سایر حیوانات را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]بیماری پا و دهان یک بیماری بسیار communicable است که بر گاو، خوک، گوسفند، بز و حیوانات دیگر تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Eczema, allergic diseases are not communicable diseases.
[ترجمه گوگل]اگزما، بیماری های آلرژیک بیماری های واگیردار نیستند
[ترجمه ترگمان]بیماری های پوستی، آلرژی، بیماری های مسری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By 2030, none communicable conditions are respected ( expected ) to cause more than three - fourths of all deaths.
[ترجمه گوگل]تا سال 2030، هیچ یک از شرایط قابل انتقال رعایت نمی شود (انتظار می رود) بیش از سه چهارم کل مرگ و میرها را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]تا سال ۲۰۳۰، هیچ شرایط communicable مورد احترام نیستند (انتظار می رود)که بیش از سه چهارم از همه کشته ها را تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mental disorders increase risk for communicable and non - communicable diseases, and contribute to unintentional and intentional injury.
[ترجمه گوگل]اختلالات روانی خطر ابتلا به بیماری های واگیر و غیرواگیر را افزایش می دهد و به آسیب های غیرعمدی و عمدی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]اختلالات روانی خطر بیماری های communicable و non را افزایش داده و در آسیب عمدی و عمدی نقش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش محضر (صفت)
affable, neighborly, communicable, neighbourly

قابل ارتباط (صفت)
communicable

انگلیسی به انگلیسی

• able to be communicated; transferrable, can be passed from one to another (as of a disease); communicative, talkative

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : communicate
✅️ اسم ( noun ) : communication / communicator
✅️ صفت ( adjective ) : communicable / communicative
✅️ قید ( adverb ) : communicatively /
هو الشافی
مسری ، بیماری قابل سرایت.
در مورد بیماری ها معنی واگیردار دارد
قابل رویت

بپرس