conceptualization

/kənˈsept͡ʃwələˌzeʃən//kənˈsept͡ʃwələˌzeʃən/

معنی: ادراک، تصور
معانی دیگر: خیال

جمله های نمونه

1. Implicit in the conceptualizations of schema used here is the idea that schemata are internally constructed with experience over time.
[ترجمه گوگل]ضمناً در مفهوم سازی طرحواره مورد استفاده در اینجا این ایده وجود دارد که طرحواره ها به صورت درونی با تجربه در طول زمان ساخته می شوند
[ترجمه ترگمان]مفهوم ضمنی در conceptualizations که در اینجا به کار می رود این است که طرح شماتیک با تجربه در طول زمان ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rather, it reflects the need for different conceptualizations to cover the different dimensions of a highly complex phenomenon.
[ترجمه گوگل]بلکه نشان دهنده نیاز به مفهوم سازی های مختلف برای پوشش ابعاد مختلف یک پدیده بسیار پیچیده است
[ترجمه ترگمان]بلکه، نیاز به conceptualizations مختلف را منعکس می کند تا ابعاد مختلف یک پدیده بسیار پیچیده را پوشش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To perform conceptualization, system requirement gathering and all aspects of analysis, design and development.
[ترجمه گوگل]برای انجام مفهوم‌سازی، جمع‌آوری نیازهای سیستم و تمام جنبه‌های تحلیل، طراحی و توسعه
[ترجمه ترگمان]برای انجام مفهوم سازی، جمع آوری الزامات سیستم و تمام جنبه های تحلیل، طراحی و توسعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was concluded that task conceptualization was an important cognitive strategy to overcome bimanual interference, and vision monitoring had no significant role on bimanual coordination.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری شد که مفهوم‌سازی کار یک استراتژی شناختی مهم برای غلبه بر تداخل دو دستی است و نظارت بینایی نقش مهمی در هماهنگی دو دستی ندارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری شد که مفهوم سازی وظیفه یک استراتژی شناختی مهم برای غلبه بر تداخل bimanual بود و پایش دید هیچ نقش مهمی در هماهنگی bimanual نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In other words, an ontology provides an explicit conceptualization that describes semantics of data, providing a shared and common understanding of a domain.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، هستی‌شناسی مفهوم‌سازی صریحی را ارائه می‌کند که معنایی داده‌ها را توصیف می‌کند و درک مشترک و مشترکی از یک دامنه ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، یک هستی شناسی یک مفهوم سازی صریح را ارایه می دهد که معنای داده ها را توصیف می کند، و یک درک مشترک و مشترک از یک دامنه ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The conceptualization of integrated logistics is illustrated in the shaded area of Figure
[ترجمه گوگل]مفهوم سازی لجستیک یکپارچه در ناحیه سایه دار شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]مفهوم سازی از تدارکات یکپارچه در بخش سایه دار شکل نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ontology is a formal explicIt'specification of a shared conceptualization.
[ترجمه گوگل]هستی شناسی یک مشخصه صریح رسمی یک مفهوم سازی مشترک است
[ترجمه ترگمان]هستی شناسی یک ویژگی explicit رسمی از یک مفهوم سازی مشترک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The House is a re - conceptualization of an row house unit in Capitol Hill, Washington DC.
[ترجمه گوگل]The House مفهومی مجدد از یک واحد خانه ردیفی در کاپیتول هیل، واشنگتن دی سی است
[ترجمه ترگمان]مجلس یک مفهوم سازی دوباره از یک واحد خانه سطر در کاپیتول هیل واشنگتن دی سی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Task conceptualization means that bimanual interference is reduced when two hands' locus are conceptualized into a meaningful symbol.
[ترجمه گوگل]مفهوم سازی کار به این معنی است که تداخل دو دستی زمانی کاهش می یابد که مکان دو دست به یک نماد معنادار تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]مفهوم سازی تکلیف به این معنی است که تداخل bimanual زمانی کاهش می یابد که دو مکان هندسی دست به یک نماد معنی دار در نظر گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These parameters hinge upon the conceptualization of fracture-matrix interaction, and are related to the dynamics of the fluids.
[ترجمه گوگل]این پارامترها وابسته به مفهوم‌سازی تعامل شکست-ماتریس هستند و به دینامیک سیالات مربوط می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این پارامترها به مفهوم سازی تعامل ماتریس شکست، وابسته هستند و مربوط به دینامیک سیالات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Voluntarism and covenant theology together constitute Hobbes' conceptualization of sovereign.
[ترجمه گوگل]اراده گرایی و الهیات عهد با هم مفهوم سازی هابز از حاکمیت را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]الاهیات پیمان و پیمان را به هم پیوند می دهد، و هابز را از پادشاه تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each order mirrors one phase of our conceptualization alignment and fulfills a distinctive pragmatic function.
[ترجمه گوگل]هر سفارش منعکس کننده یک مرحله از همسویی مفهوم سازی ما است و عملکرد عملگرایانه متمایز را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]هر سفارش یک مرحله از alignment مفهوم سازی ما را نمایش می دهد و یک تابع واقع گرایانه مشخص را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is of great significance to emphasize the conceptualization appro- ach in the teaching of physical training technique.
[ترجمه گوگل]تاکید بر رویکرد مفهوم سازی در آموزش تکنیک های تربیت بدنی از اهمیت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]اهمیت زیادی دارد که بر مفهوم سازی appro در آموزش تکنیک آموزش فیزیکی تاکید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But because work is not a component of the feminine stereotype housework lacks any conceptualization in sociology as work.
[ترجمه گوگل]اما چون کار جزئی از کلیشه زنانه نیست، کار خانه فاقد هرگونه مفهوم سازی در جامعه شناسی به عنوان کار است
[ترجمه ترگمان]اما به این دلیل که کار جز بخشی از کلیشه زنانه نیست که در زمینه جامعه شناسی به عنوان کار فاقد مفهوم سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Whatever the reasons, Easton's police agree in what seem fairly general conceptualizations of police work.
[ترجمه گوگل]دلایل هر چه که باشد، پلیس ایستون در مفهوم سازی نسبتاً کلی از کار پلیس به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]دلایل هر چه که باشد، پلیس ایستون در آنچه که به نظر کلی مفهومی کلی از کار پلیس به نظر می رسد، موافقت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادراک (اسم)
understanding, impression, notion, perception, realization, conception, uptake, scent, cognition, headpiece, savvy, cognizance, conceptualization, hindsight, mother wit, sentience

تصور (اسم)
supposition, vision, if, supposal, fancy, idea, notion, imagination, visualization, image, picture, conception, conceptualization

انگلیسی به انگلیسی

• process of forming a concept, conceptual interpretation; detailed concept (also conceptualisation)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conceptualize
✅️ اسم ( noun ) : concept / conception / conceptualist / conceptualism / conceptualization
✅️ صفت ( adjective ) : conceptual
✅️ قید ( adverb ) : conceptually
مفهوم
تصویرسازی
conceptualization ( اصطلاح شناسی )
واژه مصوب: مفهوم سازی
تعریف: فرایند شکل دادن مفاهیم از طریق انتخاب و ترکیب مشخصه ها==conceptualization ( اصطلاح شناسی ) ==
آلمانی/ انگلیسی / پارسی :
conceptualization / Begriffsbildung / چم سازی ( چم پردازی، چم سازَند )
در زبان آلمانی نیز Begriffsbildung از دو واژه زیر ساخته شده است:
Begriff =مفهوم، معنا = چم ( پارسی سره )
...
[مشاهده متن کامل]

bildung =ساخت ( ساختار، سازند ) ، شکل گیری، ایجاد ( از کارواژه bilden به معنای ( ساختن، تشکیل دادن، ایجاد کردن ) می باشد ) که این واژه bildung در اینجا با formation در زبان انگلیسی هم معنا می باشد.
بنابراین واژگان پیشنهادیِ پارسی:
چم سازی ، چم پردازی، چم سازَند

مفهومی سازی
مفهوم آفرینی
مفاهیم
مفهوم سازی
مفهوم پردازی

بپرس