continence

/ˈkɒntɪnəns//ˈkɒntɪnəns/

معنی: پرهیز گاری، خود داری، پاکدامنی، خویشتن داری
معانی دیگر: توانایی نگهداشتن پیشاب و مدفوع (در برابر: incontinence - در مورد بیماران و سالمندان به کار می رود)، کف نفس، تعادل، میانه روی، پرهیزکاری، پرهیز از جماع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: moderation or self-restraint, esp. in sexual activity.
مترادف: moderation, self-control, self-restraint, temperance
متضاد: abandon
مشابه: abstinence, asceticism, austerity, celibacy, chastity, forbearance, Puritanism, restraint, self-denial

(2) تعریف: ability to control the release of one's urine and feces.

جمله های نمونه

1. fecal continence
توانایی دفع (یا نگهداری) مدفوع

2. While male continence was necessary, it could not be guaranteed, because of the strength of the male urge.
[ترجمه گوگل]در حالی که خودداری مرد ضروری بود، به دلیل قدرت میل مرد نمی توان آن را تضمین کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که این خویشتن داری مردانه ضروری بود، نمی توان آن را تضمین کرد، به دلیل قدرت تمایل مردان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Continence is the ability to control the contents of the bladder and to pass urine only when you want to.
[ترجمه گوگل]خودداری توانایی کنترل محتویات مثانه و دفع ادرار تنها زمانی است که بخواهید
[ترجمه ترگمان]Continence توانایی کنترل محتوای مثانه و ادرار کردن فقط زمانی است که شما می خواهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her book concluded that continence was both physiologically and morally essential for the fit reproduction of the race.
[ترجمه گوگل]کتاب او به این نتیجه رسید که خودداری هم از نظر فیزیولوژیکی و هم از نظر اخلاقی برای تولید مثل مناسب نژاد ضروری است
[ترجمه ترگمان]کتاب وی به این نتیجه رسید که از لحاظ فیزیولوژیکی، هم از لحاظ فیزیولوژیکی و هم از لحاظ اخلاقی برای تولید مناسب نژاد ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These exercises need to be taught by a continence adviser, a community nurse or physiotherapist.
[ترجمه گوگل]این تمرینات باید توسط یک مشاور کنترل خودداری، یک پرستار اجتماعی یا فیزیوتراپیست آموزش داده شود
[ترجمه ترگمان]این تمرین ها باید به وسیله یک مشاور بهداشتی، یک پرستار اجتماعی و یا physiotherapist آموزش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many health authorities employ a continence adviser who is a registered nurse with further training in managing incontinence.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مقامات بهداشتی یک مشاور بی اختیاری را استخدام می کنند که یک پرستار ثبت نام شده با آموزش بیشتر در مدیریت بی اختیاری است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مقامات بهداشتی از یک مشاور continence استفاده می کنند که یک پرستار ثبت شده با آموزش بیشتر در مدیریت بی اختیاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All patients routinely underwent clinical assessment of continence before operation.
[ترجمه گوگل]همه بیماران به طور معمول قبل از عمل تحت ارزیابی بالینی خودداری قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]همه بیماران به طور معمول قبل از عمل جراحی بالینی را تحت ارزیابی بالینی قرار داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The patients not only showed an improved continence mechanism, but also reported a significant decrease in urgency.
[ترجمه گوگل]بیماران نه تنها مکانیسم بهبودی خود را نشان دادند، بلکه کاهش قابل توجهی در فوریت را نیز گزارش کردند
[ترجمه ترگمان]بیماران نه تنها یک مکانیسم بهبود یافته را نشان دادند، بلکه کاهش قابل توجهی در فوریت را گزارش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective: To assess anal continence after anoplasty with preservation of internal sphincter.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی کنترل خودداری مقعد پس از آنوپلاستی با حفظ اسفنکتر داخلی
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی continence anal پس از anoplasty با حفاظت از sphincter درونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To avoid the apperence of fecal in continence and bleeding.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از ظهور مدفوع در ادرار و خونریزی
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از مدفوع آن ها از مدفوع و خونریزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Continence can be maintained after posterior urethral stenting in select patients.
[ترجمه گوگل]پس از استنت گذاری خلفی مجرای ادرار در بیماران منتخب می توان خودداری را حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]Continence را می توان پس از urethral urethral در انتخاب بیماران حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The central of micturition and urinary continence in cats and humans is organized in similar manner.
[ترجمه گوگل]مرکز دفع ادرار و ادرار در گربه ها و انسان ها به روشی مشابه سازماندهی شده است
[ترجمه ترگمان]مرکز of و continence ادراری در گربه ها و انسان ها به روش مشابهی سازماندهی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Augustine's plea: " Grant me chastity and continence, but not yet. "
[ترجمه گوگل]التماس آگوستین: «به من عفت و خودداری عطا کن، اما هنوز نه »
[ترجمه ترگمان]درخواست سنت آگوستین: \" به من پاکدامنی و عصمت می بخشد، اما هنوز نه \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Continence is the foe of heresy.
[ترجمه گوگل]خودداری دشمن بدعت است
[ترجمه ترگمان]Continence دشمن بدعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You may find it helpful to take a short course on managing continence.
[ترجمه گوگل]ممکن است برای شما مفید باشد که یک دوره کوتاه در مورد مدیریت کنترل خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]ممکن است برای به دست آوردن یک دوره کوتاه در زمینه مدیریت خویشتن داری بسیار مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرهیزگاری (اسم)
abstemiousness, pietism, continence, virtue

خودداری (اسم)
self-command, self-control, continence, abstention, restraint, abstinence, equanimity, forbearance, composure, self-government, self-possession, mastery of oneself, self-repression, self-restraint

پاکدامنی (اسم)
continence, virtue, purity, chastity, probity

خویشتن داری (اسم)
continence

انگلیسی به انگلیسی

• self-control, self discipline

پیشنهاد کاربران

خوداختیاری: ( اسم ) 1. توانایی کنترل دفع ادرار و مدفوع 2. خویشتن داری

بپرس