courtroom

/ˈkɔːrˌtruːm//ˈkɔːtruːm/

معنی: دادگاه، اطاق دادگاه
معانی دیگر: اتاق دادگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a room in which law court proceedings take place.

جمله های نمونه

1. the courtroom was filled with spectators
تماشاچیان دادگاه را پر کرده بودند.

2. reporters crowded the courtroom
گزارشگران در دادگاه ازدحام کردند.

3. the publicity of courtroom proceedings
علنی بودن جریانات دادگاه

4. the judge's frown hushed the courtroom
اخم قاضی،دادگاه را ساکت کرد.

5. the scene now being enacted in the courtroom
صحنه ای که اکنون در دادگاه در شرف اجرا می باشد.

6. The reporters buttonholed the witness outside the courtroom.
[ترجمه گوگل]خبرنگاران، شاهد را بیرون از دادگاه نگه داشتند
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران شاهد حضور در بیرون دادگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The accused entered the courtroom handcuffed to two police officers.
[ترجمه گوگل]متهم با دستبند به دو مامور پلیس وارد دادگاه شد
[ترجمه ترگمان]متهم با دست بند به دادگاه وارد شد و دو افسر پلیس را دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A hushed courtroom awaited the verdict.
[ترجمه گوگل]دادگاه ساکت منتظر حکم بود
[ترجمه ترگمان]دادگاه ساکت و خاموش در انتظار رای هیات منصفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They barred the reporters out of the courtroom.
[ترجمه گوگل]آنها خبرنگاران را از دادگاه منع کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خبرنگاران را از سالن دادگاه دور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The jury filed out of the courtroom.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه از دادگاه خارج شد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه دادگاه رو ترک کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A buzz of excitement filled the courtroom as the defendant was led in.
[ترجمه گوگل]با ورود متهم به داخل، هیاهوی هیجان سالن دادگاه را پر کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که متهم وارد شد، همهمه و هیجان سالن دادگاه را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The police searched the courtroom for bugs.
[ترجمه گوگل]پلیس سالن دادگاه را برای حشرات جستجو کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس برای حشرات اتاق دادگاه را جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The protesters were conducted from the courtroom by two police officers.
[ترجمه گوگل]معترضان از سالن دادگاه توسط دو افسر پلیس هدایت شدند
[ترجمه ترگمان]معترضان توسط دو مامور پلیس از دادگاه بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was led away from the courtroom in tears.
[ترجمه گوگل]او را در حالی که اشک می ریخت از دادگاه دور کردند
[ترجمه ترگمان]او را از تالار دادگاه بیرون بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دادگاه (اسم)
bar, court, forum, courtroom, courthouse, witness box

اطاق دادگاه (اسم)
courtroom

انگلیسی به انگلیسی

• room in which a court of law is held
a courtroom is a room in which a law court meets.

پیشنهاد کاربران

e. g. You're looking at live pictures from a Las Vegas courtroom
شما دارید تصاویر زنده رو از صحن یک دادگاه در شهر وگاس می بینید
صحن دادگاه

بپرس