criticism

/ˈkrɪtəˌsɪzəm//ˈkrɪtɪsɪzəm/

معنی: انتقاد، عیب جویی، نقد ادبی، نکوهش، نقدگری
معانی دیگر: نقد (ادبی و هنری)، هنرسنجی، سخن سنجی، سنجشگری، مقاله یا خطابه ی انتقادی، هنرسنجگری، نکوهشگری، خرده گیری، تنقید، بازخواست، علم و اصول هنرسنجی، بررسی دانشمندانه (به ویژه پژوهش درباره ی اصل و تاریخ و تطور متون)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of making judgments or criticizing.
مترادف: judgment
مشابه: complaint, evaluation

- There was much criticism of the President.
[ترجمه ai] انتقادات زیادی از رئیس جمهور وجود داشت.
|
[ترجمه گوگل] انتقادات زیادی از رئیس جمهور وجود داشت
[ترجمه ترگمان] انتقاد زیادی از رئیس جمهور به عمل آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the result of such an act.
مترادف: critique
مشابه: assessment, complaint, review

- The President carefully answered the criticism.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور با دقت به انتقادات پاسخ داد
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور با دقت به انتقاد پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the art of making skilled and detailed observations on literary, artistic, or scholarly works.
مشابه: analysis

- literary criticism
[ترجمه گوگل] نقد ادبی
[ترجمه ترگمان] نقد ادبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an unfavorable or negative judgment or evaluation.
متضاد: compliment, praise
مشابه: objection

- His criticism of the school was that it favored athleticism over academics.
[ترجمه گوگل] انتقاد او از مدرسه این بود که ورزش ورزشکاری را بر دانشگاهیان ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان] انتقاد او از مدرسه این بود که این مدرسه طرفدار athleticism بیش از دانشگاهیان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. criticism which was hidden under the veil of buffoonery
انتقادی که زیر نقاب دلقک بازی پنهان کرده بودند

2. criticism with much sting in it
انتقاد بسیار نیشدار

3. all criticism was smothered by the government
دولت هرگونه انتقادی را سرکوب می کرد.

4. captious criticism
انتقاد از روی بهانه گیری

5. constructive criticism
انتقاد سازنده

6. destructive criticism
انتقاد غیرسازنده

7. his criticism deadened our enthusiasm
انتقاد او شوق ما را از بین برد.

8. his criticism drew no reply
انتقاد او پاسخی را برنیانگیخت.

9. his criticism irritated me
انتقاد او مرا خشمگین کرد.

10. his criticism of the government was severe and a bit unfair
انتقاد او از دولت شدید و تا اندازه ای غیر منصفانه بود.

11. his criticism was gratuitous
انتقاد او بیجا بود.

12. his criticism was too poignant
انتقاد او زیادی تند و تیز بود.

13. his criticism was very vitrioilic
انتقاد او بسیار تند بود.

14. literary criticism
نقد ادبی،سخن سنجی

15. much criticism was leveled against him
انتقادات سختی به او وارد شد.

16. my criticism jolted them into action
انتقاد من آنها را وادار به عمل کرد.

17. positive criticism
انتقاد سازنده

18. scattershot criticism
انتقاد گسترده

19. severe criticism
انتقاد شدید

20. sharp criticism
انتقاد نیشدار

21. sound criticism
انتقاد معقول

22. the criticism turned against the critic himself
انتقاد متوجه خود انتقاد کننده شد.

23. this criticism applys to some students only
این انتقاد فقط در مورد برخی از شاگردان صادق است.

24. wholesale criticism
انتقاد گسترده

25. your criticism is valid
انتقاد شما وارد است.

26. a frank criticism
انتقاد رک

27. a searing criticism of the government
(مجازی) انتقاد سوزنده ای از دولت

28. a slight criticism
انتقاد خفیف

29. an acrid criticism of capitalism
انتقاد تلخ از نظام سرمایه داری

30. fear of criticism is a good sanction
ترس از انتقاد بازدارنده ی خوبی است.

31. she escaped criticism
او مورد انتقاد قرار نگرفت.

32. temper your criticism with reason
انتقاد خود را با عقل تعدیل کن.

33. to level criticism broadside
بدون استثنا از همه انتقاد کردن

34. a barrage of criticism
رگباری از انتقاد

35. a fire of criticism
انتقادات شدید

36. a penchant for criticism that often offended
تمایل به انتقاد که غالبا موجب رنجش می شد

37. a rather peripheral criticism of a fine book
انتقاد نسبتا جنبی یک کتاب خوب

38. most of the criticism against him emanates from his defeated rivals
بیشتر انتقاداتی که از او می شود از رقیب شکست خورده اش سرچشمه می گیرد.

39. painful shafts of criticism
پیکان های دردآور انتقاد

40. she reserved her criticism for a later occasion
او انتقاد خود را به یک فرصت بعدی موکول کرد.

41. the newspapers' savage criticism of him
انتقادات بسیار شدید روزنامه ها از او

42. the teacher's devastating criticism
انتقاد خرد کننده ی معلم

43. a history of literary criticism in america
تاریخ نقد ادبی در امریکا

44. he derided his enemies' criticism of his policies
او انتقاد دشمنانش را از سیاست های خود مورد تمسخر قرار داد.

45. he doesn't tolerate any criticism
او تحمل هیچگونه خرده گیری را ندارد.

46. he is proof against criticism
انتقاد خم به ابرویش نمی آورد.

47. she shrugged off all criticism and continued doing what she believed in
او به انتقادات اعتنایی نکرد و مثل سابق طبق اعتقاد خود عمل کرد.

48. they responded to our criticism with dark looks
آنان با نگاه های خشم آلود خود نسبت به انتقاد ما واکنش نشان دادند.

49. a firestorm of protest and criticism
توفانی آتشین از اعتراض و انتقاد

50. don't take offense at my criticism
از انتقاد من آزرده نشو!

51. he launched into a severe criticism of the u. n.
او سخت سرگرم انتقاد از سازمان ملل شد.

52. she is not hampered by criticism
انتقاد برایش مهم نیست،انتقاد مانعش نیست.

53. the new order in literary criticism
روش نوین در نقد ادبی

54. this government does not welcome criticism
این دولت از انتقاد استقبال نمی کند.

55. a collection of arnold's poetry and criticism
مجموعه ی اشعار و نقدهای آرنولد

56. according to the canons of literary criticism
طبق اصول نقد ادبی

57. no one dared to utter any criticism of that leader
هیچ کس جرات نمی کرد هیچگونه انتقادی از آن رهبر به زبان بیاورد.

58. she spat out her words of criticism
حرف های انتقاد آمیز خود را با خشم گفت.

59. he had enough ammunition to launch his criticism
او دلائل کافی برای انتقاد کردن داشت.

60. she was hurt by any kind of criticism
هرگونه انتقاد او را آزرده می کرد.

61. those arrests were designed to muffle all criticism
آن بازداشت ها برای خاموش کردن هر گونه انتقاد بود.

62. she had already braced herself for her father's criticism
از پیش خود را برای سرزنش پدرش مهیا کرده بود.

63. the dry rot of a government that is more afraid of criticism than its own inefficiency
درون تباهی حکومتی که از انتقاد بیشتر می ترسد تا از بیعرضگی خود

مترادف ها

انتقاد (اسم)
animadversion, criticism, critique, censure, raillery, fustigation

عیب جویی (اسم)
reproach, denunciation, criticism, cavil

نقد ادبی (اسم)
criticism

نکوهش (اسم)
reproof, criticism, remonstrance, remonstration

نقدگری (اسم)
criticism

انگلیسی به انگلیسی

• disapproval, censure; critique
criticism is the expression of disapproval of someone or something.
a criticism is a comment in which you say that something has a particular fault.
criticism of a book, play, or other work of art is a serious examination and judgement of it.

پیشنهاد کاربران

ازآنجاکه criticism بیشتر برای جست وجوی خطاها و کاستی هاست تا نقد سامانه مند و سیستماتیک، می توان برای criticism خرده سنجی و برای critique سنجشگری یا نقد را پیشنهاد کرد. به حس و نظرم می رسد اگر بخواهیم
...
[مشاهده متن کامل]
واژگان مرتبط با نقد را بر پایه دانشی و علمی بودن سامان دهی کنیم به این سامان و ترتیب می رسیم: سنجشگری، نقد، نکته سنجی، انتقاد، خرده سنجی، خرده گیری، عیب سنجی، عیب جویی

انتقاد
مثال: She faced criticism for her decision.
او با انتقاداتی برای تصمیمش مواجه شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
سختگیرانه. دقیق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : criticize / critique
✅️ اسم ( noun ) : critic / criticism / critique
✅️ صفت ( adjective ) : critical
✅️ قید ( adverb ) : critically
animadversionانتقاد
1. Many of these essays are playful and creative in ways that ethnic literary criticism has not been in the past.
بسیاری از این مقاله ها به شیوه هایی بازیگرانه و خلاقانه هستند که انتقاد ادبی قومی در گذشته نبوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

2. No criticism has been levelled at the councillor who withdrew her nomination for mayor and subsequently changed her vote.
هیچ انتقادی نسبت به شورایی که نامزدی خود را برای تصدی شهرداری پس گرفته و متعاقباً رأی خود را تغییر داده است ، صورت نگرفته است.
3. The way to get a promotion is to take criticism well, but most people don't know they don't do it well.
راه کسب ترفیع این است که انتقادات را به خوبی قبول کنید ، اما اکثر مردم نمی دانند که این کار را به خوبی انجام نمی دهند.
4. In spite of criticism from the pulpits, he refused to qualify his unequivocal statements.
علی رغم انتقاد از منبرها ، وی از صلاحیت اظهارات صریح خود امتناع ورزید.
Criticism= انتقاد ادبی، انتقاد، انتقادات، انتقاد پذیری
معانی دیگر>>>> خرده گیری، عیب جویی، نکوهش، موشکافی کردن جهت نقد و بررسی

⁦✔️⁩انتقاد
1 ) criticism clearly directed at the Labour Party
2 ) The criticisms were clearly directed at the President
3 ) Her criticism was directed at her own superiors
Oxford Dictionary@
نقادی
نقد، انتقاد
نقد انتقاد
نقد، انتقاد، ایراد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس