critique

/krəˈtiːk//krɪˈtiːk/

معنی: انتقاد، مقاله انتقادی، فن انتقاد
معانی دیگر: (بررسی سنجشگرانه ی هر چیز) سنجشگری، هنرسنجی، نقد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a written critical review of or commentary on a work, esp. of art, literature, or the like.
مترادف: notice, review, write-up
مشابه: article, commentary, criticism, editorial, essay, report, study

(2) تعریف: a critical discussion of some topic.
مشابه: commentary, criticism, debate, discussion, panel discussion, review, study
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: critiques, critiquing, critiqued
• : تعریف: to discuss or review critically; make a critique of.
مترادف: review
مشابه: discuss, study, survey

جمله های نمونه

1. his critique of the government's policies was very illuminating
سنجشگری او از سیاست های دولت بسیار روشنگر بود.

2. Following this critique, students rewrite their papers and submit them for final evaluation.
[ترجمه گوگل]پس از این نقد، دانش آموزان مقالات خود را بازنویسی کرده و برای ارزیابی نهایی ارسال می کنند
[ترجمه ترگمان]پس از این انتقاد، دانش آموزان مقالات خود را بازنویسی می کنند و آن ها را برای ارزیابی نهایی ارسال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The book presents a critique of the Government's policies.
[ترجمه گوگل]این کتاب به نقد سیاست های دولت می پردازد
[ترجمه ترگمان]این کتاب نقد سیاست های دولت را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The book provides a thorough critique of current theories.
[ترجمه گوگل]این کتاب نقد کاملی بر نظریه های جاری ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]این کتاب انتقادی کامل از نظریه های جاری ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She had brought a book, a feminist critique of Victorian lady novelists.
[ترجمه جواد] او کتابی در باب نقد فمینیستی رمان نویسان زن دوره ویکتوریا آورده بود
|
[ترجمه گوگل]او کتابی آورده بود، نقدی فمینیستی از رمان نویسان خانم ویکتوریا
[ترجمه ترگمان]او یک کتاب آورده بود، انتقاد فمینیستی از رمان نویسان ملکه ویکتوریا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Feminist critique of the practical terms of marriage has a long history.
[ترجمه گوگل]نقد فمینیستی از شرایط عملی ازدواج سابقه طولانی دارد
[ترجمه ترگمان]نقد فمینیستی از شرایط عملی ازدواج سابقه ای طولانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This kind of social critique was a new departure.
[ترجمه گوگل]این نوع نقد اجتماعی یک حرکت جدید بود
[ترجمه ترگمان]این نوع انتقاد اجتماعی، حرکت جدیدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Perhaps the most fundamental critique is that provided by theorists emphasizing the global structure of economic and political power.
[ترجمه گوگل]شاید اساسی‌ترین نقد، نقدی باشد که نظریه‌پردازانی که بر ساختار جهانی قدرت اقتصادی و سیاسی تأکید دارند، ارائه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]شاید مهم ترین انتقاد این است که نظریه پردازان بر ساختار جهانی قدرت اقتصادی و سیاسی تاکید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This takes the form of an ironic critique ostensibly illustrating the superiority of Philips's pastorals to Pope's.
[ترجمه گوگل]این به شکل یک نقد کنایه آمیز است که در ظاهر برتری شبانی های فیلیپس را نسبت به پاپ نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این به شکل یک انتقاد طعنه آمیز به ظاهر برتری فیلیپس s به پاپ را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He did, however, curtail his withering critique.
[ترجمه گوگل]با این حال، او انتقاد پژمرده خود را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]با این حال، او انتقاد پژمرده او را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now Feuerbach's critique came into its own within the new movement of theology itself.
[ترجمه گوگل]اکنون نقد فویرباخ در خود جنبش جدید الهیات خود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]اکنون نقد Feuerbach در جنبش جدید خود الاهیات به وجود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The failing of the more usual critique lies in its insufficient attention to empirical practice.
[ترجمه گوگل]شکست نقد معمولی در توجه ناکافی آن به عمل تجربی است
[ترجمه ترگمان]شکست انتقاد معمول بیشتر در توجه ناکافی آن به عمل تجربی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The final article is a critique of John Updike's latest novel.
[ترجمه گوگل]مقاله پایانی نقدی است بر آخرین رمان جان آپدایک
[ترجمه ترگمان]مقاله نهایی انتقاد از آخرین رمان جان Updike است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The internal critique is more searching still.
[ترجمه گوگل]نقد درونی هنوز بیشتر جست وجوگر است
[ترجمه ترگمان]نقد داخلی بیشتر در حال جستجو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتقاد (اسم)
animadversion, criticism, critique, censure, raillery, fustigation

مقاله انتقادی (اسم)
critique

فن انتقاد (اسم)
critique

انگلیسی به انگلیسی

• review, criticism, critical analysis
a critique of something is an examination and judgement of it, usually written; a formal word.

پیشنهاد کاربران

پَرژَن با اون انتقادی که ما فکر می کنیم فرق داره و روشنفکرانه و نوینه
پَرژَن
( Parzhan )
داوری چیزی پس از بررسی همه جانبه و بسنده و پژوهش درباره ی آن
critique ( v ) ( krɪˈtik ) =to give your opinion of sth, e. g. His job involves critiquing designs by students. critique ( n ) =a piece of written criticism of sth. e. g. a critique of Freud's theories.
critique
☑️ پَرژَن
🇮🇷 همتای پارسی: پَرژَن 🇮🇷
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : criticize / critique
✅️ اسم ( noun ) : critic / criticism / critique
✅️ صفت ( adjective ) : critical
✅️ قید ( adverb ) : critically
نقد مکتوب
نقد، گزارش انتقادی
زیر سوال بردن
1. You always managed to critique my decisions. . . while at the same time buoying my spirits.
شما همیشه موفق به انتقاد از تصمیمات من شدید . . . در حالی که در عین حال روحیه ام را سرزنده نگه می داشتی.
...
[مشاهده متن کامل]

2. Considered to be a product of and response to globalization, internationalization is being critiqued for having an economic orientation.
در نظر گرفته می شود محصول و پاسخ به جهانی سازی است ، بین المللی شدن است که دارای جهت گیری اقتصادی مورد انتقاد قرار گرفت.
3. Telling a songwriter that his song is about the wrong subject is not how you critique a song.
اینکه به یک ترانه سرا بگویید که ترانه او درباره موضوع اشتباهی است این نیست که شما چگونه یک ترانه را نقد می کنید.
4. Central to the prophetic tradition is its critique of religious rituals, beliefs and those who enforce them.
نکته اساسی در سنت نبوی ، نقد آن بر مناسک مذهبی ، اعتقادات و کسانی است که آنها را اجرا می کنند.
Critique ( noun ) = نقد، انتقاد، فن انتقاد
Critique ( verb ) = نقد کردن

نقد ( critique )
انتقاد ( criticism )
انتقاد بی پایان
نقد کردن
بحث، گفتگو، تبادل نظر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس