citation

/saɪˈteɪʃn̩//saɪˈteɪʃn̩/

معنی: احضار، نقل قول، ذکر، احضار به بازپرسی، تقدیراز خدمات، تقدیر رسمی
معانی دیگر: (حقوق) احضاریه (برای حضور در دادگاه)، فراخوان، تقدیرنامه، سپاسنامه، (در پژوهش و نگارش) نقل قول، رونگاشت، چیزی که نقل قول شده است، رونگاشته، (حقوق) استناد، رجوع، اشاره به قانون یا مرجع یا نظریه ی قضایی (به منظور ایجاد سابقه یا به کرسی نشاندن موضوعی)، استشهاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of citing or quoting, or the passage or source so cited.
مترادف: quotation, quote
مشابه: excerpt, extract, passage, reference

- The professor's citation of her research study in his book pleased her.
[ترجمه شاهان آذرمهر] استاد در کتاب خود با ارجاع به مطالعات پژوهشی او، مایه ی مباهات وی شد.
|
[ترجمه گوگل] استناد استاد به مطالعه پژوهشی خود در کتابش او را خوشحال کرد
[ترجمه ترگمان] استاد مطالعه تحقیقاتی او در کتاب او او را خوشحال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The article, with its many citations, was well documented.
[ترجمه گوگل] مقاله با ارجاعات فراوانش مستند بود
[ترجمه ترگمان] مقاله با بسیاری از citations به خوبی مستند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an award for praiseworthy action.
مترادف: commendation
مشابه: award, blue ribbon, decoration, honor, kudos, laurels, medal, testimonial, tribute, trophy

- The police officer received a citation honoring his act of bravery.
[ترجمه Rosifer] افسر پلیس یک تقدیر رسمی به احترام اعمال شجاعانه اش بدست آورد
|
[ترجمه گوگل] افسر پلیس استنادی دریافت کرد که به افتخار عمل شجاعانه خود احترام می گذاشت
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس نام شجاعت خود را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a summons, usu. to a court of law.
مترادف: summons
مشابه: habeas corpus, subpoena, ticket, venire facias, warrant, writ

- If you've received a citation, you'll have to appear in court.
[ترجمه Rosifer] اگر یک احضاریه دریافت کردید، باید در دادگاه حاضر شوید
|
[ترجمه گوگل] اگر استناد دریافت کرده اید، باید در دادگاه حاضر شوید
[ترجمه ترگمان] اگر یک citation دریافت کردید، باید در دادگاه ظاهر شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to issue a citation
احضاریه صادر کردن

2. he was given a copy of the citation
یک نسخه ی احضاریه را به او دادند.

3. His citation says he showed outstanding and exemplary courage.
[ترجمه گوگل]نقل قول او می گوید که او شجاعت برجسته و مثال زدنی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]او می گوید که او شجاعت برجسته و نمونه بارزی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Turner was issued a traffic citation for reckless driving.
[ترجمه شاهان آذرمهر] "ترنر" به دلیل رانندگی بی مهابا جریمه شد!
|
[ترجمه Mrjn] به دلیل بی احتیاطی در رانندگی ، برای “ترنر” احضاریه ( تخلف رانندگی ) صادر شد.
|
[ترجمه گوگل]ترنر به دلیل رانندگی بی احتیاطی یک استناد به ترافیک صادر کرد
[ترجمه ترگمان]ترنر به دلیل رانندگی بی ملاحظه، ترافیک هوایی صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The court could issue a citation and fine Ms. Robbins.
[ترجمه شاهان آذرمهر] ممکن است دادگاه با صدور حکمی خانم رابینز را جریمه کند.
|
[ترجمه گوگل]دادگاه می تواند استناد صادر کند و خانم رابینز را جریمه کند
[ترجمه ترگمان]دادگاه می تواند نام خانم رابینز و زیبایش را صادر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The court issued a contempt citation against city council members who refused to comply with a court order.
[ترجمه گوگل]دادگاه یک استناد توهین آمیز علیه اعضای شورای شهر صادر کرد که از اجرای حکم دادگاه خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]دادگاه نسبت به اعضای شورای شهر که از موافقت با حکم دادگاه خودداری کردند، توهین بزرگی را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The essay begins with a citation from 'Hamlet'.
[ترجمه شاهان آذرمهر] این گفتمان با نقل قولی از شخصیت "هملت" آغاز شده است!
|
[ترجمه گوگل]این مقاله با نقل قولی از "هملت" آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]مقاله با استناد از هملت آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Oxford English Dictionary's first citation for the word "garage" is from 190
[ترجمه گوگل]اولین استناد دیکشنری انگلیسی آکسفورد برای کلمه "گاراژ" مربوط به سال 190 است
[ترجمه ترگمان]نام فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد برای کلمه \"گاراژ\" از ۱۹۰ نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two twin-engined aeroplanes were trapped behind the Citation jet.
[ترجمه گوگل]دو هواپیمای دو موتوره در پشت جت Citation به دام افتاده بودند
[ترجمه ترگمان]دوتا هواپیمای دونفره که پشت جت citation گیر افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So what of the other reasons for rejecting citation analysis as a help in deciding where the money should go?
[ترجمه گوگل]پس دلایل دیگری برای رد تحلیل استنادی به عنوان کمکی در تصمیم گیری برای اینکه پول باید کجا باشد چیست؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین دلیل دیگری برای رد تحلیل citation به عنوان کمک در تصمیم گیری در مورد این که پول باید کجا برود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The distribution of citation period is also shown graphically as Figure 1
[ترجمه گوگل]توزیع دوره استناد نیز به صورت گرافیکی در شکل 1 نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]توزیع دوره نقل قول نیز به صورت گرافیکی در شکل ۱ نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The citation patterns again show a bimodal distribution, with two median half-lives.
[ترجمه گوگل]الگوهای استناد مجدداً توزیع دووجهی را با دو نیمه عمر متوسط ​​نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]الگوهای ارجاع بار دیگر توزیع bimodal را با دو نیمه عمر متوسط نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Finally the extensive index and reference citation helps the reader to find relevant literature.
[ترجمه گوگل]در نهایت فهرست گسترده و استناد مرجع به خواننده کمک می کند تا ادبیات مرتبط را بیابد
[ترجمه ترگمان]در نهایت شاخص گسترده و استناد مرجع به خواننده کمک می کند تا ادبیات مربوطه را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Citation measures will be described in more detail in Chapter
[ترجمه گوگل]اقدامات استناد با جزئیات بیشتر در فصل توضیح داده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]معیارهای استنادی با جزییات بیشتر در بخش توضیح داده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Nobel citation noted that his discovery would be useful for energy conversion technology.
[ترجمه گوگل]استناد نوبل اشاره کرد که کشف او برای فناوری تبدیل انرژی مفید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]جایزه نوبل بیان کرد که کشف او برای فن آوری تبدیل انرژی مفید خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احضار (اسم)
call, invitation, vocation, summons, citation, evocation

نقل قول (اسم)
quotation, passage, relation, citation, paraphrase

ذکر (اسم)
induction, mention, citation, recitation, penis, pintle

احضار به بازپرسی (اسم)
citation

تقدیر از خدمات (اسم)
citation

تقدیر رسمی (اسم)
citation

انگلیسی به انگلیسی

• quotation; official praise; summons to a court of law
a citation is an official document or speech which praises a person for something brave or special that they have done; a formal word.
a citation from a book or piece of writing is a quotation from it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

He was given all kind of warnings and citations
به او همه نوع اخطار و احضاریه داده شد
اقتباس
مستند
1 - وقتی مقاله ای علمی تحقیقاتی نوشته می شود ( مواردی را که به رفرنس مربوط می شود ) را ذکر می کنیم و به ان ( citation ) گفته می شود
an official order to appear in court
an official summons to appear ( as before a court )
احضاریه
در مورد پلیس میشه" جریمه" شکل رسمی تر ticket
The police wrote me a citation
وقتی مقاله ای می نویسیم و در اون مقاله جمله ای از یک شخص دیگر به کار میبریم ( یا از یک کتاب ) باید اسم اون شخص ( یا کتاب ) در مقاله ذکر شود به این کار citation گفته میشه.
تقدیرنامه
استناد؛ ارجاع دهی
نقل قول،
چیزی که نقل قول شده است
Based on six months of research, the work includes over 120 citations
ارجاعات
نقل قول
ذکر کردن
گفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس