commemorative

/kəˈmemrətɪv//kəˈmemərətɪv/

معنی: یادبودی، مربوط به جشن یاد بود
معانی دیگر: (تمبر یا لوحه و غیره) یاد بود، بزرگداشت، وابسته به یاد بود یا بزرگداشت، یاد آورانه (commemoratory هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: serving to honor or act as a memento of someone or something.
اسم ( noun )
مشتقات: commemoratively (adv.)
• : تعریف: a coin, stamp, medal, or the like designed specifically to commemorate one or more persons or events.

جمله های نمونه

1. a commemorative stamp
تمبر یادبود

2. to issue commemorative stamps
تمبر یاد بود منتشر کردن

3. a limited edition of commemorative stamps
یک دوره ی معدود از تمبرهای یادبود

4. The Post Office has issued a commemorative stamp to mark the event.
[ترجمه گوگل]اداره پست به مناسبت این رویداد تمبر یادبودی منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]اداره پست یک تمبر یادبود برای بزرگداشت این رویداد صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After touring the hospital, Her Majesty unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه گوگل]اعلیحضرت پس از بازدید از بیمارستان از لوح یادبودی رونمایی کردند
[ترجمه ترگمان]پس از سفر به بیمارستان، اعلی حضرت از یک لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A commemorative medal was struck in honour of the event.
[ترجمه گوگل]به افتخار این مراسم مدال یادبودی زده شد
[ترجمه ترگمان]یک مدال یادبودی به افتخار این حادثه به وقوع پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a commemorative plaque to the artist in the village hall.
[ترجمه گوگل]لوح یادبود این هنرمند در تالار روستا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک لوح یادبود برای هنرمند در تالار روستا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A commemorative plaque on the bridge records the name of the engineer.
[ترجمه گوگل]پلاک یادبودی بر روی پل نام مهندس را ثبت کرده است
[ترجمه ترگمان]یه پلاک کننده روی پل اسم مهندس رو ثبت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Queen unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه گوگل]ملکه از لوح یادبودی رونمایی کرد
[ترجمه ترگمان]ملکه از لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her Majesty later unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه گوگل]اعلیحضرت بعداً از لوح یادبودی رونمایی کردند
[ترجمه ترگمان]اعلی حضرت بعدا از یک لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A commemorative headboard will be carried featuring the Taunton 150 logo and the train leaves Bishops Lydeard at 1
[ترجمه گوگل]تابلوی یادبودی با آرم Taunton 150 حمل می‌شود و قطار از Bishops Lydeard در 1 حرکت می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک تخت یادبود به همراه Taunton ۱۵۰ نمایش داده خواهد شد و قطار Bishops را در ساعت ۱ ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Writer Tim Cahill likes to hand out commemorative lapel pins.
[ترجمه گوگل]تیم کیهیل، نویسنده، دوست دارد سنجاق های یقه ای به یادگار بدهد
[ترجمه ترگمان]نویسنده تیم Cahill دوست دارد commemorative را به او نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their joint contribution would have warranted a commemorative book, had not one by chance bearing their names already been recently released.
[ترجمه گوگل]مشارکت مشترک آنها ضمانت یک کتاب یادبود می کرد، اگر اتفاقی نام آنها اخیراً منتشر نشده بود
[ترجمه ترگمان]سهم مشترک آن ها برای این کتاب یادگاری یک کتاب یادبود بود، تا به حال نام آن ها به تازگی منتشر نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An Post has also issued a commemorative stamp to mark the event.
[ترجمه گوگل]An Post همچنین تمبر یادبودی را به مناسبت این رویداد منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]یک پست نیز یک تمبر یادبود برای بزرگداشت این رویداد صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is, however, quite fond of the commemorative scar.
[ترجمه گوگل]با این حال، او کاملاً به زخم یادبود علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، او به جای زخم خانوادگی خیلی علاقه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یادبودی (صفت)
commemorative

مربوط به جشن یاد بود (صفت)
commemorative

انگلیسی به انگلیسی

• in memory, marking, perpetuating, in honor, acknowledging
a commemorative object such as a stamp or a medal is one that commemorates a particular event or person.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: همحافظا

⚫ نگارش به خط لاتین: Hamhāfezā

⚫ آمیخته از: هم ( com ) و �حافظه� ( memory ) و �‍ا� ( ive )
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : commemorate
✅️ اسم ( noun ) : commemoration
✅️ صفت ( adjective ) : commemorative
✅️ قید ( adverb ) : _
یادبود
تجلیل
بزرگداشت
Something that marks an event or is intended to honor something by remembering it
• commemorative edition of the book
یادبود

بپرس