conductivity

/ˌkɑːnˌdəkˈtɪvəti//ˌkɒndʌkˈtɪvɪti/

معنی: رسانایی، قابلیت هدایت، قابلیت رسانایی، ضریب هدایت یا انتشار
معانی دیگر: (برق و گرما و غیره) رسانایی، خاصیت هدایت، رسان پذیری، رسانندگی، ضریب هدایت یا انتشار حرارت والکتریسیته وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: conductivities
(1) تعریف: the capacity for or property of conducting or transmitting heat, electricity, or sound.

(2) تعریف: the capacity for conducting electric current.

جمله های نمونه

1. At room temperature, the thermal conductivity of a diamond is about six times higher than that of a piece of copper.
[ترجمه گوگل]در دمای اتاق، رسانایی حرارتی الماس تقریباً شش برابر بیشتر از یک قطعه مس است
[ترجمه ترگمان]در دمای اتاق، رسانایی حرارتی یک لوزی در حدود شش برابر بیشتر از یک تکه مس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The technician plotted the thermal conductivity versus mean temperature.
[ترجمه گوگل]تکنسین هدایت حرارتی را در مقابل میانگین دما ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]تکنسین، رسانایی گرمایی را در مقابل دمای میانگین رسم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The nitric acid assures good electrical conductivity.
[ترجمه گوگل]اسید نیتریک هدایت الکتریکی خوبی را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]نیتریک اسید رسانای خوب الکتریکی را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If so, the conductivity of the rock at high pressures would be expected to mirror that of carbon.
[ترجمه گوگل]اگر چنین باشد، انتظار می رود که رسانایی سنگ در فشارهای بالا منعکس کننده رسانایی کربن باشد
[ترجمه ترگمان]در این صورت، انتظار می رود که رسانایی سنگ در فشار بالا برابر با کربن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Moreover, we find a greater increase in conductivity with temperature for the carbon-bearing samples.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما افزایش بیشتری در رسانایی با دما برای نمونه‌های حاوی کربن پیدا می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ما افزایش بیشتری در رسانایی با دما برای نمونه های حامل کربن پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All electrical conductivity measurements were taken after any transient changes in the pore structure had occurred.
[ترجمه گوگل]تمام اندازه گیری های هدایت الکتریکی پس از هر گونه تغییر گذرا در ساختار منافذ انجام شد
[ترجمه ترگمان]تمام اندازه گیری رسانایی الکتریکی پس از هر تغییر گذرا در ساختار حفره انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This high thermal conductivity gives diamond a small but useful role in the semiconductor industry.
[ترجمه گوگل]این رسانایی حرارتی بالا به الماس نقش کوچک اما مفیدی در صنعت نیمه هادی می دهد
[ترجمه ترگمان]این رسانایی حرارتی بالا به الماس یک نقش کوچک اما مفید در صنعت نیمه رسانا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Amperometry iS used to measure the increase in conductivity.
[ترجمه گوگل]آمپرومتری برای اندازه گیری افزایش رسانایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]amperometry iS برای اندازه گیری میزان هدایت الکتریکی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Measuring principle of thermal conductivity of solid particles with hot wire method is briefly discussed.
[ترجمه گوگل]اصل اندازه گیری هدایت حرارتی ذرات جامد با روش سیم داغ به اختصار مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری رسانایی حرارتی ذرات جامد با روش سیم داغ به طور خلاصه مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. High thermal conductivity, High index of refraction glue.
[ترجمه گوگل]رسانایی حرارتی بالا، چسب انکسار بالا
[ترجمه ترگمان]رسانایی حرارتی بالا، شاخص بالای چسب سنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Comprehensive consideration of stability and conductivity, the quality ratio of EDOT/PU in preparation process is 1/
[ترجمه گوگل]در نظر گرفتن جامع پایداری و هدایت، نسبت کیفیت EDOT/PU در فرآیند آماده سازی 1/
[ترجمه ترگمان]بررسی جامع ثبات و رسانایی، نسبت کیفیت of \/ PU در فرآیند آماده سازی ۱ \/ ۱ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hair fiber is very low thermal conductivity, heat dissipation is not easy.
[ترجمه گوگل]فیبر مو دارای هدایت حرارتی بسیار کم است، اتلاف گرما آسان نیست
[ترجمه ترگمان]فیبر مو رسانایی حرارتی بسیار پایینی دارد و اتلاف گرما آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Electric currents: electric current, Ohm's law, conductivity, Kirchhoff's laws, time varying currents, free and forced oscillations, condensers, inductance, complex impedance, resonant circuits.
[ترجمه گوگل]جریان های الکتریکی: جریان الکتریکی، قانون اهم، رسانایی، قوانین کیرشهوف، جریان های متغیر زمانی، نوسانات آزاد و اجباری، کندانسورها، اندوکتانس، امپدانس پیچیده، مدارهای تشدید
[ترجمه ترگمان]جریان های الکتریکی: جریان الکتریکی، قانون اهم، رسانایی، قوانین Kirchhoff، جریان های متغیر زمان، متراکم و نوسانات اجباری، متراکم کننده ها، مقاومت القایی، امپدانس پیچیده، مدارات تشدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The relatively static lattice in a diamond ensures that the scattering is at a minimum and the thermal conductivity is exceptionally good.
[ترجمه گوگل]شبکه نسبتاً ایستا در یک الماس تضمین می کند که پراکندگی در حداقل است و هدایت حرارتی فوق العاده خوب است
[ترجمه ترگمان]شبکه نسبتا ایستا در یک الماس اطمینان می دهد که پراکنش در حداقل بوده و رسانایی حرارتی فوق العاده خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When all the chloride is precipitated, further generation of Ag ions causes an increase in conductivity of the solution.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تمام کلرید رسوب می کند، تولید بیشتر یون های Ag باعث افزایش رسانایی محلول می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که همه کلرید رسوب می کند، تولید بیشتر یون های کلراید باعث افزایش رسانایی محلول می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسانایی (اسم)
conductance, conduction, conductivity

قابلیت هدایت (اسم)
conductivity

قابلیت رسانایی (اسم)
conductivity

ضریب هدایت یا انتشار (اسم)
conductivity

تخصصی

[شیمی] رسانایی، خاصیت هدایت، رسان پذیرى، رسانندگی
[عمران و معماری] قابلیت هدایت - رسانایی - قابلیت هدایتی
[برق و الکترونیک] رسانندگی توانایی ماده در رسانش جریان الکتریکی که بر حسب مقدار جریان در واحد ولتاژ اعمال شده اندازه گیری می شود و با عکس مقاومت برابر است . در نیمه رسانا رسانندگی نوع -ان مربوط به رسنش الکترونها و رسانندگی نوع -پی مربوط به حفره ها است . - هدایت ویژه، ضریب هدایت
[مهندسی گاز] هدایت کنندگی
[زمین شناسی] قابلیت هدایت، رسانایی - الف) رسانایی الکتریکی.ب) رسانایی گرمایی. -
[نساجی] ضریب هدایت
[ریاضیات] قابلیت هدایت
[نفت] رسانایی ویژه

انگلیسی به انگلیسی

• property or power of conducting (heat, electricity, etc.)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conduct
✅️ اسم ( noun ) : conduct / conductance / conduction / conductivity / conductor
✅️ صفت ( adjective ) : conductive
✅️ قید ( adverb ) : conductively
conductivity ( شیمی )
واژه مصوب: رسانندگی
تعریف: معیاری برای نمایش توانایی جسم در رسانش الکتریکی که با معکوس مقاومت ویژۀ جسم رسانا برابر است

بپرس