conformation

/ˌkɒnfɔːrˈmeɪʃn̩//ˌkɒnfɔːˈmeɪʃn̩/

معنی: تطبیق، توافق، ترکیب، برابری، سازمان
معانی دیگر: ساخت، ساختار، توازن و تناسب اجزا، برون نما(شکل خارجی یا ظاهری مثلا شکل حیوان)، قواره، (نادر) سازگاری، تطابق، انطباق، سازش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: conformational (adj.), conformationally (adv.)
(1) تعریف: structure or configuration; form.
مترادف: configuration, form, structure
مشابه: composition, lay, make, shape

- the conformation of an ideal racehorse
[ترجمه مانیا مسجدی] ترکیب اسب مسابقه ای ایده آل
|
[ترجمه گوگل] ترکیب یک اسب مسابقه ایده آل
[ترجمه ترگمان] ترکیب یک اسب مسابقه ای ایده آل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: symmetrical structure or arrangement of parts.
مترادف: configuration, symmetry
مشابه: arrangement, form, shape, structure

(3) تعریف: the act of conforming; correspondence; accordance.
مترادف: accordance, conformity, correspondence
مشابه: accommodation, adaptation, adjustment, agreement, assimilation, compliance, concordance, concurrence, consonance, coordination, reconciliation

(4) تعریف: the condition of being conformed.
مترادف: accordance, compliance, conformity, correspondence
مشابه: accord, agreement, concordance, concurrence, consonance, reconciliation

جمله های نمونه

1. It locates the conformation of least energy or a user-specified number of low energy conformations.
[ترجمه گوگل]ترکیب کم انرژی یا تعداد مشخص شده توسط کاربر از ترکیبات کم انرژی را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]آن ترکیب حداقل انرژی یا تعداد معینی از ترکیب ها کم انرژی را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its general conformation showed a dairy-type leanness, but individuals could fatten well.
[ترجمه گوگل]ترکیب کلی آن لاغری از نوع لبنیات را نشان می داد، اما افراد می توانستند به خوبی چاق شوند
[ترجمه ترگمان]ترکیب کلی آن یک لاغری با نوع لبنی را نشان داد، اما افراد می توانند خوب پروار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The conformation should reflect the breed's dual-purpose nature, and quality is more important than size.
[ترجمه گوگل]ترکیب باید منعکس کننده ماهیت دو منظوره نژاد باشد و کیفیت مهمتر از اندازه است
[ترجمه ترگمان]ترکیب باید منعکس کننده ماهیت دوگانه نژاد باشد و کیفیت مهم تر از اندازه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The alternative conformation extends away from the molecule, stabilized by crystal contacts.
[ترجمه گوگل]ترکیب جایگزین از مولکول دور می شود و توسط تماس های کریستالی تثبیت می شود
[ترجمه ترگمان]ترکیب گزینشی از مولکول فاصله می گیرد و بوسیله تماس های بلوری ثابت می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dairy-type conformation does not lend itself readily to beef production and though steers will fatten they grow rather slowly.
[ترجمه گوگل]ترکیب نوع لبنی به راحتی برای تولید گوشت گاو مناسب نیست و گرچه گوساله ها چاق می شوند، رشد آنها نسبتاً آهسته است
[ترجمه ترگمان]ترکیب این نوع لبنیات به آسانی خود را به تولید گوشت گاو نمی دهد و با این که steers پروار می شود به کندی رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Steers and heifers make good beef and the conformation could be described as a dairy type with extra flesh.
[ترجمه گوگل]گوساله ها و تلیسه ها گوشت گاو خوبی می سازند و این ترکیب را می توان به عنوان یک نوع لبنی با گوشت اضافی توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]Steers و heifers گوشت خوب درست می کنند و ترکیب می تواند به عنوان یک نوع لبنیات با گوشت اضافه توصیف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This still says nothing about the conformation of the chain.
[ترجمه گوگل]این هنوز چیزی در مورد ساختار زنجیره نمی گوید
[ترجمه ترگمان]این هنوز چیزی در مورد ترکیب این زنجیره نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover. shifts in protein conformation could be analyzed in physiological environments to complement crystallography.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این تغییرات در ترکیب پروتئین را می توان در محیط های فیزیولوژیکی برای تکمیل کریستالوگرافی تجزیه و تحلیل کرد
[ترجمه ترگمان]به علاوه تغییرات در ساختار پروتیین می تواند در محیط های فیزیولوژیکی مورد بررسی قرار گیرد تا بلوری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The molecular conformation of silk sericin will be influenced by the mounting environments of cocoons.
[ترجمه گوگل]ساختار مولکولی سریسین ابریشم تحت تأثیر محیط های نصب پیله قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]ترکیب مولکولی of ابریشمی از محیط رو به رشد of تحت تاثیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Submit the names to the Senate conformation.
[ترجمه گوگل]اسامی را به صورت مجلس سنا ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]نام را به ترکیب مجلس سنا ارسال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. CONFORMATION: The structure and physical characteristics of a dog.
[ترجمه گوگل]CONFORMATION: ساختار و ویژگی های فیزیکی یک سگ
[ترجمه ترگمان]conformation: ساختار و ویژگی های فیزیکی یک سگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its external conformation is expressed as hometown, mother, end-result of soul, spirit support and related images with symbolistic implications.
[ترجمه گوگل]ترکیب بیرونی آن به صورت زادگاه، مادر، نتیجه نهایی روح، حمایت روح و تصاویر مرتبط با مفاهیم نمادین بیان می شود
[ترجمه ترگمان]ترکیب بیرونی آن به عنوان زادگاه، مادر، end روح، حمایت روحی و تصاویر مرتبط با مفاهیم symbolistic بیان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This paper studies the molecular network conformation in the melt of tribasic silicate by means of high temperature Raman spectroscopy.
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی ساختار شبکه مولکولی در مذاب سیلیکات سه پایه با استفاده از طیف‌سنجی رامان با دمای بالا می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله ساختار شبکه مولکولی در آب مذاب of را با استفاده از طیف سنجی رامان دمایی بالا مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Single strand conformation polymorphism (SSCP) essay and sequence analysis of the PCR product were used to ascertain the gene mutation.
[ترجمه گوگل]مقاله پلی‌مورفیسم ساختاری تک رشته‌ای (SSCP) و آنالیز توالی محصول PCR برای تعیین جهش ژن مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مقاله strand conformation conformation Single (SSCP)و آنالیز متوالی محصول PCR برای تعیین جهش ژنی استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تطبیق (اسم)
accommodation, match, adjustment, adaptation, comparison, conformation, harmony, collation, identification

توافق (اسم)
analogy, accord, coincidence, accordance, adaptation, conformation, agreement, compromise, settlement, understanding, concurrence, conciliation, concord, adhesion, consistency, commensurability, keeping, consistence, rapport

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

برابری (اسم)
comparison, conformation, equality, parity, equalization, par, tie, homology, equation, parallelism, oneness

سازمان (اسم)
conformation, structure, infrastructure, formation, establishment, organization, regime

تخصصی

[علوم دامی] فرم بدن، ساختار بدنی ؛ شکل و نحوه قرارگرفتن قسمتهای مختلف بدن یک حیوان.
[شیمی] صورتبندى
[نساجی] کنفرماسیون - شکل های مختلف سه بعدی یک مولکول آلی
[پلیمر] صورتبندی

انگلیسی به انگلیسی

• form, structure; adaptation, adjustment

پیشنهاد کاربران

conformation ( n ) ( kɑnfɔrˈmeɪʃn ) =the structure of sth ( the way in which sth is formed ) , especially an animal, e. g. The animals are judged on their conformation and ability.
conformation
در زیست شناسی به معنای ( ساختار ۳ بعدی مولکول ) هم ترجمه میشود.
در زیست شناسی به معنای ( ساختار۳بعدی مولکول ) هم ترجمه میشود
تایید اثبات
آرایش، بنیان

بپرس