cowardice

/ˈkaʊərdəs//ˈkaʊədɪs/

معنی: بزدلی، جبن، نامردی، ترسویی
معانی دیگر: سفلگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: lack of bravery or resolve in the face of danger, pain, or other difficulties.
متضاد: courage, gallantry, hardihood, hardiness, prowess, valor

جمله های نمونه

1. cowardice became his dishonor
ترسویی علت روسیاهی او شد.

2. the cowardice of those who ran away from the (battle) front
بزدلی آنانی که از جبهه فرار کردند

3. ahmad's friends gibed at him for his cowardice
دوستان احمد او را به خاطر ترسو بودن مورد استهزا قرار دادند.

4. It is an act of moral cowardice for a society to neglect its poor.
[ترجمه ليدا محمدي] این نامردیه که جامعه افراد فقیرش رو نادیده بگیره
|
[ترجمه گوگل]این یک عمل بزدلانه اخلاقی است که یک جامعه از فقرای خود غفلت کند
[ترجمه ترگمان]این عمل بزدلی اخلاقی برای یک جامعه است تا مستمندان آن را نادیده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Five officers were court-martialled for cowardice or neglect of duty.
[ترجمه گوگل]پنج افسر به دلیل بزدلی یا کوتاهی در انجام وظیفه به دادگاه نظامی محکوم شدند
[ترجمه ترگمان]پنج افسر گارد برای بزدلی یا بی توجهی به وظیفه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His cowardice reflects on his character.
[ترجمه گوگل]بزدلی او بر شخصیت او منعکس می شود
[ترجمه ترگمان]cowardice بر شخصیت او تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They taunted him with cowardice / with being a coward.
[ترجمه گوگل]به نامردی / با ترسو بودن به او طعنه زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را با بزدلی و بزدلی نیش می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their caution was misconstrued as cowardice.
[ترجمه ليدا محمدي] احتیاط آنها به نامزدی تعبیه شد ( بد برداشت شده )
|
[ترجمه گوگل]احتیاط آنها به اشتباه به عنوان بزدلی تعبیر شد
[ترجمه ترگمان]احتیاط آن ها مانند بزدلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lieutenant had displayed cowardice in the face of the enemy.
[ترجمه ليدا محمدي] ستوان در مقابل دشمن بزدلی از خود نشان داده بود.
|
[ترجمه گوگل]ستوان در مقابل دشمن بزدلی از خود نشان داده بود
[ترجمه ترگمان]ستوان اندکی بزدلی در چهره دشمن دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can accuse me of cowardice, but I still wouldn't volunteer to fight in a war.
[ترجمه گوگل]شما می توانید مرا متهم به بزدلی کنید، اما من هنوز داوطلب جنگ در جنگ نمی شوم
[ترجمه ترگمان]تو میتونی منو از بزدلی متهم کنی، اما من هنوز داوطلب جنگ در جنگ نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any soldier displaying cowardice in the face of the enemy was shot.
[ترجمه گوگل]هر سربازی که در مقابل دشمن بزدلی نشان می داد تیرباران می شد
[ترجمه ترگمان]هر سرباز بزدلی در چهره دشمن دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cowardice is not my style.
[ترجمه pouya44] ترسو بودن به سیس من نمیخوره
|
[ترجمه گوگل]نامردی سبک من نیست
[ترجمه ترگمان]او ترسو و سبک من نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He openly accused his opponents of cowardice.
[ترجمه گوگل]او آشکارا مخالفان خود را به بزدلی متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او علنا مخالفان خود را به بزدلی متهم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His girlfriend is disgusted at his cowardice.
[ترجمه گوگل]دوست دخترش از نامردی او منزجر است
[ترجمه ترگمان]دوست دخترش از بزدلی او بدش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Humanitarianism is the expression of stupidity and cowardice. Adolf Hitler
[ترجمه گوگل]انسان دوستی بیان حماقت و بزدلی است آدولف هیتلر
[ترجمه ترگمان]humanitarianism حالت حماقت و بزدلی است آدولف هیتلر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزدلی (اسم)
cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

جبن (اسم)
dismay, cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

نامردی (اسم)
cowardice

ترسویی (اسم)
cowardice, timidity, pusillanimity, poltroonery, timidness

انگلیسی به انگلیسی

• fear, faint-heartedness, timidity, lack of courage
cowardice is cowardly behaviour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cower
✅️ اسم ( noun ) : coward / cowardice
✅️ صفت ( adjective ) : cowardly
✅️ قید ( adverb ) : _
اقدام یا عمل بزدلانه

بپرس