crutch

/ˈkrət͡ʃ//krʌt͡ʃ/

معنی: دو شاخه، چوب زیر بغل، عصای زیر بغل، چوب پا، محل انشعاب شاخه از بدنه درخت، دو قاچ جلو و عقب، دوشاخه زیر چیزی گذاشتن، با چوب زیر بغل راه رفتن
معانی دیگر: (برای پا شکسته ها و غیره) چوب زیر بغل، لمچوب (چوبی که بر آن می لمند یا تکیه می کنند)، چوبدستی، تکیه گاه، پناه، پشت و پناه، ملجا، هر چیز شبیه به چوب زیر بغل یا لمچوب، لمچوب مانند، (قدیمی - بدن انسان) کشاله، کشال، محل اتصال دو ران، محل انشعاب بدن انسان چون زیر بغل ومیان دوران، هر عضو یا چیزی که کمک ونگهدار چیزی باشد، دوقاچ جلو وعقب زین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device used to help disabled people walk, usu. one of two supports that are held by the hands and that rest in the armpits.

- He's had to walk with crutches since his surgery.
[ترجمه گوگل] او از زمان جراحی باید با عصا راه می رفت
[ترجمه ترگمان] از زمان جراحیش مجبور بود با عصا راه بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any of numerous devices similar in appearance or function to a crutch.

(3) تعریف: anything that provides support, esp. if dependence on it is undesirable.

- He uses alcohol as a crutch to boost his confidence.
[ترجمه زینب] او از الکل به عنوان کمکی برای افزایش اطمینان استفاده می کند.
|
[ترجمه گوگل] او برای تقویت اعتماد به نفس خود از الکل به عنوان عصا استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] او از الکل به عنوان زیر چوب برای افزایش اعتماد به نفس خود استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he always uses his father as a crutch
او همیشه به پدرش تکیه می کند.

2. He saw religion as a psychological crutch.
[ترجمه ز س] او دین رو به عنوان تکیه گاه روانی میبیند
|
[ترجمه گوگل]او دین را یک عصا روانی می دانست
[ترجمه ترگمان]دین دین را به عنوان یک عصای روانشناسی می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He wrenched the crutch from Jacob, who didn'tfight him for it.
[ترجمه گوگل]او عصا را از دست یعقوب گرفت که به خاطر آن با او نجنگید
[ترجمه ترگمان]او چوب زیر بغلش را از طرف جیکوب بیرون کشید، کسی که او را به خاطر این کار سرزنش نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her religion was a crutch to her when John died.
[ترجمه گوگل]وقتی جان درگذشت، دین او برای او عصا بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که جان مرد، دین او یک چوب زیر بغلش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He gave up the crutch of alcohol.
[ترجمه گوگل]او عصا الکل را کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]چوب زیر بغلش را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He kicked him in the crutch.
[ترجمه گوگل]او را به عصا لگد زد
[ترجمه ترگمان]لگدی به چوب زیر بغلش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He sees religion as an emotional crutch.
[ترجمه گوگل]او دین را یک عصا عاطفی می بیند
[ترجمه ترگمان]او مذهب را به عنوان یک عصای عاطفی می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He uses his wife as a kind of crutch because of his lack of confidence.
[ترجمه گوگل]او به دلیل عدم اعتماد به نفس از همسرش به عنوان یک عصا استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فقدان اعتماد به نفس از همسرش به عنوان یک نوع چوب زیر بغل استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Alcoholics use drinking as a crutch.
[ترجمه گوگل]الکلی ها از نوشیدنی به عنوان عصا استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی های الکلی به عنوان چوب زیر بغلش استفاده می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The party had been a crutch for the weak.
[ترجمه گوگل]حزب عصا برای ضعیفان بود
[ترجمه ترگمان]دسته چوبی برای ضعیف شدن چوب زیر بغلش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He put his hand down to the crutch of the camiknickers and he fumbled with the little buttons.
[ترجمه گوگل]دستش را روی چوب زیر بغل کامیکنیکرها گذاشت و با دکمه های کوچک دست زد
[ترجمه ترگمان]دستش را روی چوب زیر بغلش گذاشت و با تکمه های کوچک ورمی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now their fragile consciences had the crutch of an externally imposed defence against future temptation.
[ترجمه گوگل]اکنون وجدان شکننده آنها عصای یک دفاع تحمیلی خارجی در برابر وسوسه آینده را داشت
[ترجمه ترگمان]اکنون وجدان fragile چوب زیر بغلش را برای دفاع در برابر وسوسه آینده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A man on a crutch was thrown to the ground.
[ترجمه گوگل]مردی با عصا را روی زمین انداختند
[ترجمه ترگمان]مردی روی چوب زیر بغلش روی زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With a shout, Silver threw his crutch through the air.
[ترجمه گوگل]سیلور با فریاد عصای زیر بغلش را به هوا پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]سیلور چوب زیر بغلش را در هوا پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Here, of course, there is no phonetic crutch to rely on.
[ترجمه گوگل]در اینجا البته هیچ عصای آوایی وجود ندارد که بتوان به آن تکیه کرد
[ترجمه ترگمان]البته در اینجا هیچ عصای phonetic برای تکیه کردن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دو شاخه (اسم)
knee, fork, plug, pitchfork, crotch, crutch, diapason

چوب زیر بغل (اسم)
crutch

عصای زیر بغل (اسم)
staddle, crutch, stilt

چوب پا (اسم)
crutch, stilt

محل انشعاب شاخه از بدنه درخت (اسم)
crutch

دو قاچ جلو و عقب (اسم)
crutch

دوشاخه زیر چیزی گذاشتن (فعل)
crutch

با چوب زیر بغل راه رفتن (فعل)
crutch

انگلیسی به انگلیسی

• wooden or metal staff used to help a lame person walk; support, prop
a crutch is a support like a stick, which you lean on to help you to walk when you have injured your foot or leg.
a crutch is also a person or thing that gives you help or support.
someone's crutch is the same as their crotch.

پیشنهاد کاربران

crutch ( n ) ( krʌtʃ ) =one of two long sticks that you put under your arms to help you walk after you have injured your leg or foot
crutch
noun - countable :
کمک کننده/حمایت کننده ( به خصوص چیزی که برای دریافت کننده ی کمک/حمایت مضر است. )
به عنوان نمونه :
As things got worse at work, he began to use alcohol as a crutch
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/crutch
فیلتر یا فیله پیپر هم معنی می دهد!
✔️ چوب زیر بغل ( چوبی که بر آن می لمند یا تکیه می کنند )
( Humorous dialogue )
We can kick the crutch from that old lady and get that can
Crimes and misdemeanors 1989🎥
Crutch : عصای زیر بغلی
Walker : واکر ( که در جلوی بیمار قرار میگیره و به کمکش راه میره )
Wheelchair : ویلچر
۱ - عصای پزشکی
a wooden or metal staff that fits under the armpit and reaches to the ground; used by disabled person while walking
As the night went on, more people arrived, even a man on crutches.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - تکیه گاه/ پناه روانی
Whatever ( a friend or anything else ) you depend on heavily and a bit too much when
you’re having a tough time and helps you get through it
Some people use drugs as an emotional crutch.

زدن پشم اطراف دم و بین پاهای عقب گوسفند برای اهداف بهداشتی
عصای زیر بغل

بپرس