deathbed

/ˈdeθˌbed//ˈdeθbed/

معنی: بستر مرگ
معانی دیگر: بالین مرده، اواخر عمر، لحظات (یا روزهای) آخر زندگی، نزع، وابسته به دم مرگ، نزعی، بسترمرگ، دم واپسین زندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the bed in which a person dies.

- The family gathered around her as she lay on her deathbed.
[ترجمه گوگل] خانواده در حالی که او روی تخت مرگ دراز کشیده بود دور او جمع شدند
[ترجمه ترگمان] خانواده دور او جمع شدند و او روی بس تر مرگ دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the final hours of life.

- On his deathbed, he confessed to the crime.
[ترجمه مصطفی] هنگامی که در بستر مرگ بود، او به جرم اعتراف کرد.
|
[ترجمه گوگل] او در بستر مرگ به جرم خود اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان] تو بس تر مرگش، اون به جرم اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or in a person's last hours of life.

- They honored her deathbed request.
[ترجمه گوگل] آنها به درخواست او در بستر مرگ احترام گذاشتند
[ترجمه ترگمان] اونا به درخواست مرگ اون احترام گذاشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. deathbed wishes
آرزوهای پیش از مرگ

2. we gathered around his deathbed
ما اطراف بستر مرگ او گرد آمدیم.

3. he forgave them on his deathbed
در لحظات آخر زندگی آنها را بخشید.

4. On her deathbed, Miriam's mother reveals that she never knew her father.
[ترجمه گوگل]مادر میریام در بستر مرگ فاش می‌کند که هرگز پدرش را نمی‌شناخت
[ترجمه ترگمان]در بس تر مرگ، مادر Miriam نشان می دهد که او پدرش را نشناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The deathbed struggles of the enemies can only hasten their own doom.
[ترجمه گوگل]مبارزات در بستر مرگ دشمنان تنها می تواند عذاب خود را تسریع بخشد
[ترجمه ترگمان]مرگ بس تر مرگ تنها سرنوشت خود را تسریع خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The disease allowed no time for a deathbed repentance.
[ترجمه گوگل]این بیماری فرصتی برای توبه در بستر مرگ نمی گذاشت
[ترجمه ترگمان]این بیماری هیچ وقت برای توبه در بس تر مرگ مجاز نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She spoke to her family from her deathbed.
[ترجمه گوگل]او از بستر مرگ با خانواده اش صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]اون با خانواده اش از بس تر مرگش صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He promised his mother on her deathbed that he would never marry.
[ترجمه گوگل]او در بستر مرگ به مادرش قول داد که هرگز ازدواج نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]به مادرش قول داد که در بس تر مرگ هرگز ازدواج نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He told me the truth on his deathbed .
[ترجمه گوگل]او در بستر مرگ حقیقت را به من گفت
[ترجمه ترگمان]اون حقیقت رو در بس تر مرگش بهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On her deathbed Mary Leapor reportedly expressed concern for her father's advancing age.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که مری لیپور در بستر مرگ خود نسبت به افزایش سن پدرش ابراز نگرانی کرد
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، ماری Leapor در بس تر مرگ خود نسبت به افزایش سن پدرش ابراز نگرانی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Louis Bertrand on his deathbed was accompanied by an intense light which brightened his humble cell for several minutes.
[ترجمه گوگل]لویی برتراند در بستر مرگ با نور شدیدی همراه بود که سلول فروتن او را برای چند دقیقه درخشان کرد
[ترجمه ترگمان]لویی برتران در بس تر مرگ با نوری شدید همراه بود که مدت چند دقیقه سلول محقر او را روشن ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Take that last one, about Darwin on his deathbed.
[ترجمه گوگل]آخرین مورد را در مورد داروین در بستر مرگ در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]آن آخری را در مورد داروین در بس تر مرگ بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ravel even decreed from his deathbed that Adler should not pay royalties for playing Bolero.
[ترجمه گوگل]راول حتی از بستر مرگش دستور داد که آدلر نباید برای بازی در نقش بولرو حق امتیاز پرداخت کند
[ترجمه ترگمان]حتی در بس تر مرگ نیز مقرر داشت که آدلر حق تالیف Bolero را پرداخت نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Here he was on his deathbed, preparing for oblivion, and she sits over there reading Parson Noah's latest pamphlet.
[ترجمه گوگل]اینجا او در بستر مرگ بود و برای فراموشی آماده می شد و او در آنجا نشسته و آخرین جزوه پارسون نوح را می خواند
[ترجمه ترگمان]او در بس تر مرگ بود و خود را برای فراموشی آماده می کرد و در آنجا نشسته بود و آخرین بروشور نوح را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بستر مرگ (اسم)
deathbed

انگلیسی به انگلیسی

• bed on which a person dies; last few hours before death
if someone is on their deathbed, they are in bed and are about to die.
deathbed, bed on which a person dies; last few hours before death

پیشنهاد کاربران

۱. بستر مرگ ۲. پیش از مرگ. دم مرگ. لحظات آخر زندگی
مثال:
He forgave them on his deathbed.
او آنها را در بستر مرگ و در لحظات آخر زندگی اش بخشید.
دم آخری

بپرس