denouement

/ˌdeˌnuːˈmɑːn//ˌdeɪˈnuːmːmənt/

معنی: پایان نمایش، نتیجه عمل، نتیجه نمایش
معانی دیگر: نتیجه نمایش، پایان نمایش، نتیجه عمل

جمله های نمونه

1. in the denouement the girl commits suicide
در پایان داستان دختر خودکشی می کند.

2. The plot takes us to Paris for the denouement of the story.
[ترجمه گوگل]طرح ما را برای پایان داستان به پاریس می برد
[ترجمه ترگمان]این توطئه برای پایان داستان ما را به پاریس می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a surprising denouement, she becomes a nun.
[ترجمه گوگل]در یک جدایی غافلگیرکننده، او راهبه می شود
[ترجمه ترگمان]در پایان حیرت آوری، او یک راهبه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Compare the impact of the following feeble denouement with that of Oedipus who really was incestuous!
[ترجمه گوگل]تأثیر انحراف ضعیف زیر را با تأثیر ادیپ که واقعاً محارم بود مقایسه کنید!
[ترجمه ترگمان]تاثیر زمان کم نور زیر را با آن دوران ادیپ مقایسه کنید که واقعا مجاز بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In that story there is no denouement, just the relish in the fray itself.
[ترجمه گوگل]در آن داستان هیچ انصرافی وجود ندارد، فقط لذتی که در خود مبارزه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این داستان پایان ماجرا، فقط لذت نبرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No such satisfactory denouement came the way of the beleaguered train catering business.
[ترجمه گوگل]چنین انصراف رضایت‌بخشی بر سر راه کسب‌وکار کترینگ قطار محاصره نشد
[ترجمه ترگمان]این نتیجه چندان رضایت بخش نبود که از راه ورود به ایستگاه راه آهن محاصره شده با خبر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As the Geneva negotiations approached a denouement, he finally realized that his own status hung dangerously in the balance.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به پایان مذاکرات ژنو، او در نهایت متوجه شد که وضعیت خودش به طور خطرناکی در تعادل است
[ترجمه ترگمان]با نزدیک شدن مذاکرات ژنو، او سرانجام متوجه شد که وضعیت خودش به طور خطرناکی در تعادل قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some months later, came the denouement.
[ترجمه گوگل]چند ماه بعد، معاهده فرا رسید
[ترجمه ترگمان]چند ماه بعد نوبت به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dramatic denouement required us to go through tiring stops at each city designed to be so boringly matter-of-fact that the media would stop tracking our movements.
[ترجمه گوگل]انصراف دراماتیک ما را ملزم می‌کرد که در هر شهری که طراحی شده‌اند آنقدر کسل‌کننده باشد که رسانه‌ها حرکات ما را ردیابی نمی‌کنند، گذر کنیم
[ترجمه ترگمان]نمایش دراماتیک به ما نیاز داشت تا از طریق توقف خسته کننده در هر شهر که به گونه ای طراحی شده بود که این مساله مهم باشد - - به این حقیقت که رسانه ها پی گیری حرکات ما را متوقف خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The book's sentimental denouement is pure Hollywood.
[ترجمه گوگل]پایان احساساتی کتاب هالیوود خالص است
[ترجمه ترگمان]نتیجه احساساتی کتاب هالیوود خالص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such an irregular denouement piques heated discussions among critics and readers as well.
[ترجمه گوگل]چنین حذف نامنظمی بحث‌های داغ را در میان منتقدان و خوانندگان نیز برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این بحث نامنظم و نامنظم بحث های داغ بین منتقدان و خوانندگان را به خوبی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus the Premiership's most enduring fairytale has reached a dark denouement worthy of the brothers Grimm.
[ترجمه گوگل]بنابراین ماندگارترین افسانه پریمیرشیپ به پایانی تاریک رسیده است که شایسته برادران گریم است
[ترجمه ترگمان]از این رو، most ترین داستان Premiership ها به نتیجه ای تیره و با ارزش برادران گریم رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jacinta is once again feeling rejected and persecuted when an unexpected turn in events brings about a happy denouement.
[ترجمه گوگل]جاسینتا بار دیگر احساس طرد شدگی و آزار و شکنجه می‌کند که یک چرخش غیرمنتظره در وقایع باعث پایان شادی می‌شود
[ترجمه ترگمان]Jacinta بار دیگر احساس رد و آزار می بیند و زمانی که یک تغییر غیرمنتظره در رویدادها منجر به پایان شادی می شود، مورد آزار و اذیت قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was the opening trauma, the suspects, the who-done-it, and even a form of denouement.
[ترجمه گوگل]ترومای آغازین، مظنونان، کسانی که این کار را انجام دادند، و حتی نوعی تسلیم وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک ضربه روحی باز، مظنونان، چه کسی - چه کسی - و حتی شکلی از پایان ماجرا وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the words masked the meaning and reality from the crowds of fallen men and angels who were awaiting the final denouement.
[ترجمه گوگل]اما کلمات معنا و واقعیت را از انبوه مردان و فرشتگان سقوط کرده که در انتظار پایان پایان بودند پنهان کردند
[ترجمه ترگمان]اما این کلمات مفهوم و واقعیت را از جمعیت افراد کشته شده و فرشتگان که منتظر پایان بازی بودند، می پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایان نمایش (اسم)
denouement

نتیجه عمل (اسم)
denouement

نتیجه نمایش (اسم)
denouement

انگلیسی به انگلیسی

• final result, outcome, conclusion (in a novel, play, film, etc.)
a denouement is the explanation of something that has previously been unclear or that has been kept secret, especially at the end of a book or a play.

پیشنهاد کاربران

پایان ماجرا
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه ( دِینومآ ) می باشد
denouement ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: گره گشایی
تعریف: پایان یافتن کشمکش های نمایش و حل شدن گره آغازین
راه حل نهایی
آخر داستان
فرجام، عاقبت

بپرس