drizzly

جمله های نمونه

1. It was dull and slightly drizzly as we left.
[ترجمه گوگل]وقتی رفتیم هوا کسل کننده بود و کمی نم نم نم نم داشت
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که ما از آنجا بیرون می رفتیم، هوا تاریک و کسل کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. That region is drizzly in winter.
[ترجمه گوگل]آن منطقه در زمستان بارانی است
[ترجمه ترگمان]آن منطقه در زمستان drizzly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The morning was grey and drizzly and Henry skidded a couple of times as he pedalled along the towpath.
[ترجمه گوگل]صبح خاکستری و بارانی بود و هنری چند بار در حالی که رکاب می زد در مسیر بکسل می لغزید
[ترجمه ترگمان]صبح خاکستری و شلوغ بود و هنری چند بار روی جاده کنار جاده توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A drizzly dusk was settling on the city and the imminence of nightfall had an instantly erosive effect on her confidence.
[ترجمه گوگل]غروب بارانی بر شهر نشسته بود و نزدیک شدن شب تأثیری فرسایشی بر اعتماد به نفس او داشت
[ترجمه ترگمان]هوا تاریک و شلوغ در شهر برپا بود و نزدیک شدن با فرا رسیدن شب اثر erosive بر او حک مفرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Like Lindbergh, Signs left on a foggy, drizzly morning after heavy rains the night before.
[ترجمه گوگل]مانند لیندبرگ، نشانه‌ها در صبحی مه‌آلود و بارانی پس از باران‌های شدید شب قبل باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]همانند لیندبرگ، صبح روز قبل پس از باران های سنگین در شب قبل از آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This section of the country is drizzly in the winter.
[ترجمه گوگل]این بخش از کشور در زمستان بارانی است
[ترجمه ترگمان]این بخش از کشور در زمستان drizzly شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has been cloudy and drizzly for days on end.
[ترجمه گوگل]چند روزی است که هوا ابری و بارانی است
[ترجمه ترگمان]روزه ای آخر هفته ها ابری و بارانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Toward evening, there came a drizzly rain.
[ترجمه گوگل]نزدیک غروب، باران شدیدی آمد
[ترجمه ترگمان]نزدیک غروب باران شدیدی باریدن گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rest of the tour goes by in a gray, drizzly blur.
[ترجمه گوگل]بقیه تور در یک تاری خاکستری و بارانی می گذرد
[ترجمه ترگمان]بقیه تور با یک تاری خاکستری و مبهم ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is where, naively, we set out for a walk on a recent drizzly Sunday.
[ترجمه گوگل]اینجاست که ساده لوحانه در یک یکشنبه بارانی اخیر راهی پیاده روی شدیم
[ترجمه ترگمان]این همان جایی است که روز یکشنبه به طور ساده برای پیاده روی بیرون آمده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Photo taken inside Cottonwood Canyon (west of the town of Buena Vista, east of Cottonwood Pass) on a fairly dreary and drizzly October day.
[ترجمه گوگل]عکس از داخل دره کاتن وود (غرب شهر بوئنا ویستا، شرق گذرگاه کاتن وود) در یک روز نسبتاً دلگیر و بارانی اکتبر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]عکس گرفته شده در Cottonwood کانیون (غرب شهر of ویستا، شرق گردنه Cottonwood)در روز اکتبر نسبتا دلگیر و غم انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whenever I get grim and spleenful, whenever I feel like knocking people's hats off on the street, whenever it's a damp, drizzly November in my soul, then I know it's high time to get to sea again.
[ترجمه گوگل]هر زمان که عبوس و طحال می شوم، هر زمان که دلم می خواهد کلاه مردم را در خیابان برکنم، هر زمان که نوامبر مرطوب و بارانی در روحم می آید، آن وقت می دانم که وقت آن رسیده که دوباره به دریا بروم
[ترجمه ترگمان]هر وقت که من ناراحت و ناراحت می شوم، هر وقت دلم می خواهد کلاه های مردم را از خیابان بیرون بکشم، هر وقت که هوا مرطوب باشد، هر وقت که یک ماه نوامبر در روحم می گذرد، بعد می دانم که وقت زیادی برای رسیدن به دریا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• damp, rainy, characterized by a light rain

پیشنهاد کاربران

بارانی نم نم
It's drizzling
باران نم نم میباره
very light rain that doesn't stop

بپرس