dyspeptic

/dɪsˈpeptɪk//dɪsˈpeptɪk/

معنی: بد خلق، غمگین، دارای اختلال هاضمه، بد گوار
معانی دیگر: ترشرو، غرغرو، وابسته به بدگواری، دچار بدگواری (یا سو هاضمه)، موجب بدگواری، دشگواری آور

جمله های نمونه

1. a dyspeptic old man
پیرمرد کژخلق

2. We can therefore discount his dyspeptic remarks about Coleridge being an apostate.
[ترجمه گوگل]بنابراین می توانیم اظهارات سوء هاضمه او را در مورد مرتد بودن کولیج رد کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما می توانیم نکات مربوط به سو هاضمه او در مورد اینکه او مرتد شده را تخفیف دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Below, in the dyspeptic belly of the city, the subway platform was twenty degrees hotter still.
[ترجمه گوگل]پایین تر، در شکم بد هاضمه شهر، سکوی مترو بیست درجه گرمتر بود
[ترجمه ترگمان]در پایین، در شکم dyspeptic شهر، سکوی مترو بیست درجه گرم تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dyspeptic Patients With Visceral Hypersensitivity : Sensitisation of Pain Specific or Multimodal Pathways?
[ترجمه گوگل]بیماران سوء هاضمه با حساسیت احشایی: حساس شدن مسیرهای خاص یا چندوجهی درد؟
[ترجمه ترگمان]dyspeptic بیماران مبتلا به Visceral Hypersensitivity: sensitisation از مسیرهای Pain یا multimodal؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This kind of undesirable lifestyle causes function of dyspeptic, airframe extremely easily to wait for disease mussily .
[ترجمه گوگل]این نوع سبک زندگی نامطلوب باعث می‌شود تا عملکرد دستگاه سوء هاضمه، بدنه هوا به راحتی در انتظار بیماری باشد
[ترجمه ترگمان]این نوع شیوه زندگی نامطلوب باعث می شود که عملکرد دچار سو هاضمه، هواپیما به شدت هواپیما بماند تا منتظر بروز بیماری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Child coating on the tongue is hoar, be dyspeptic?
[ترجمه گوگل]پوشش کودک روی زبان خشن است، آیا سوء هاضمه است؟
[ترجمه ترگمان]سر بچه روی زبان hoar است، dyspeptic؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dyspeptic travel commentators, though, have increasingly fewer reasons to kick around the globe - trotting Japanese.
[ترجمه گوگل]با این حال، مفسران سفر دچار سوء هاضمه، به طور فزاینده‌ای دلایل کمتری برای حرکت در سراسر جهان دارند - ژاپنی‌های یورتمه‌ای
[ترجمه ترگمان]با این حال، مفسران سفر دریایی دلایل کمتری برای لگد زدن به دور دنیا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Each of the patients examined had been referred for upper gastrointestinal endoscopy to investigate dyspeptic symptoms.
[ترجمه گوگل]هر یک از بیماران معاینه شده برای بررسی علائم سوء هاضمه برای آندوسکوپی دستگاه گوارش فوقانی ارجاع شده بودند
[ترجمه ترگمان]هر یک از بیمارانی که معاینه شدند، برای بررسی علایم بیماری که دچار سو هاضمه بودند، به دستگاه گوارش بالایی مراجعه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The control subjects were 23 patients concurrently undergoing endoscopy for dyspeptic symptoms.
[ترجمه گوگل]افراد شاهد 23 بیمار بودند که به طور همزمان برای علائم سوء هاضمه تحت آندوسکوپی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]افراد تحت کنترل ۲۳ بیمار را به صورت همزمان تحت فشار قرار دادند تا علائم سو هاضمه در آن ها وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can create oneself immunity system so ache of wrong, chronic fatigue, muscle, agnail, dyspeptic, constipation.
[ترجمه گوگل]می تواند سیستم ایمنی بدن خود را ایجاد کند، به طوری که درد ناشی از خستگی مزمن، عضله، آگنیل، سوء هاضمه، یبوست
[ترجمه ترگمان]می تواند سیستم ایمنی خود را به خاطر درد، خستگی مزمن، ماهیچه، agnail و یبوست ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. See the pictures, read the pictures until you get dyspeptic .
[ترجمه گوگل]تصاویر را ببینید، تصاویر را بخوانید تا زمانی که دچار سوء هاضمه شوید
[ترجمه ترگمان]عکس ها رو ببین تا dyspeptic رو بدست نیاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد خلق (صفت)
grumpy, moody, bad-tempered, choleric, grouchy, ornery, cantankerous, dyspeptic, capernoited, gruff, ill-natured, ill-tempered

غمگین (صفت)
depressed, grave, down, cheerless, heartsick, sad, dyspeptic, care-worn, sorrowful, sorry, woeful, heartsore, heavy-hearted, melancholic, tristful

دارای اختلال هاضمه (صفت)
dyspeptic

بد گوار (صفت)
dyspeptic, indigestible

انگلیسی به انگلیسی

• one who suffers from indigestion
subject to indigestion
someone who is dyspeptic is suffering from indigestion or often suffers from it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

فرد مبتلا به دیس پپسی ( اختلال گوارش، گوارش دردناک )
one afflicted with dyspepsia
dyspeptic ( تغذیه )
واژه مصوب: دُش گوارشی
تعریف: مربوط به دُش گواری
ناگوار، تندخویانه

بپرس