disport

/dɪˈspɔːrt//dɪˈspɔːt/

معنی: بازی کردن، تفریح کردن، حرکات نشاط انگیز کردن، خوشی کردن
معانی دیگر: تفریح و شادی کردن، جست و خیز کردن، شادمانی کردن (معمولا با -self )، کیف کردن

جمله های نمونه

1. The children are disporting themselves in the swimming pool.
[ترجمه گوگل]بچه ها در استخر شنا می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها در استخر شنا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Every Sunday, they disport themselves either in the parks or in the mountains.
[ترجمه گوگل]هر یکشنبه، آنها خود را یا در پارک ها یا در کوه ها بی حال می کنند
[ترجمه ترگمان]هر یکشنبه، خود را در پارک ها یا در کوهستان disport می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We disported ourselves to our heart's content.
[ترجمه گوگل]ما خودمان را تا حد دل مان پراکنده کردیم
[ترجمه ترگمان]ما خودمان را قانع می کنیم که به محتویات قلبمان توجه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The picnickers disported themselves merrily on the beach.
[ترجمه گوگل]پیک‌نیک‌کنندگان با شادی خود را در ساحل پرت کردند
[ترجمه ترگمان]The شادمانه روی ساحل می نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He disported with the new computer.
[ترجمه گوگل]او با کامپیوتر جدید ناامید شد
[ترجمه ترگمان]اون با کامپیوتر جدید کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Supervise unloading at disport and loading to the railcar to final plant.
[ترجمه گوگل]بر تخلیه بار در حین انتقال و بارگیری به واگن تا کارخانه نهایی نظارت کنید
[ترجمه ترگمان]Supervise در حال تخلیه at و بارگیری به the تا آخرین کارخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yet for disport we fawn and flatter both.
[ترجمه گوگل]با این حال، ما برای بداخلاقی هر دو را حنایی می کنیم و چاپلوسی می کنیم
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما در حال بازی کردن و تملق هر دو هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Free will merely watched the flow of mind, somewhat as humanity watches his fancy disport in daydreams, marveling at its power and versatility.
[ترجمه گوگل]اراده آزاد صرفاً جریان ذهن را تماشا می‌کرد، تا حدودی در حالی که بشریت در رویاهای خود به تماشای بی‌تفاوتی خیالی او می‌نشیند و از قدرت و تطبیق پذیری آن شگفت زده می‌شود
[ترجمه ترگمان]اراده آزاد تنها جریان ذهن را تماشا خواهد کرد، تا حدی که انسانیت fancy در رویا را تماشا کند، از قدرت و تنوع آن حیرت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the grotto is a fountain and pool, at which the huntress Diana and her nymphs disport themselves, naked.
[ترجمه گوگل]در غار فواره و استخری وجود دارد که دایانا شکارچی و پوره‌هایش برهنه خود را در آن پرت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در غار یک فواره و یک آبگیر وجود دارد که زن زن و حوری زن و پریان، لخت و برهنه در آن تفریح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The results showed that this new type of liposome is easy to disport and store, and convenient for coating the targeted drug.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که این نوع جدید لیپوزوم به راحتی قابل انتقال و ذخیره است و برای پوشش داروی مورد نظر راحت است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که نوع جدید of بودن و فروشگاه بودن را آسان می کند و برای پوشش مواد هدفمند مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its cause is that system of our country formed "city and countryside disport rule, one country two policy", during a long period.
[ترجمه گوگل]علت آن این است که نظام کشور ما در یک دوره طولانی «قانون بی نظمی شهر و روستا، سیاست یک کشور دو» را شکل داده است
[ترجمه ترگمان]علت آن این است که نظام کشور ما \"شهر و حومه شهر\"، یک کشور دو سیاست \" را در طول یک دوره طولانی تشکیل داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Since the Reform and Opening, Chinese government gradually relieved the regulation of Price. This gave rise to the disport of price in different region.
[ترجمه گوگل]از زمان اصلاحات و گشایش، دولت چین به تدریج مقررات قیمت را کاهش داد این امر باعث افزایش قیمت در مناطق مختلف شد
[ترجمه ترگمان]از زمان آغاز اصلاحات و بازگشایی، دولت چین به تدریج مقررات قیمت را کاهش داد این امر موجب افزایش disport در مناطق مختلف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. INSPECTION: SGS or equivalent at seller cost at port of loading and buyer cost at disport.
[ترجمه گوگل]بازرسی: SGS یا معادل آن به قیمت فروشنده در بندر بارگیری و هزینه خریدار در هنگام ارسال
[ترجمه ترگمان]INSPECTION: بارگیری و یا معادل هزینه بایع در بندر بارگیری و خریدار در معرض disport
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A servant was washing the steps, and some crabs began to disport themselves in the little pools, and a pig that was loitering about began to mouth the crabs.
[ترجمه گوگل]خدمتکار مشغول شستن پله ها بود و چند خرچنگ در حوضچه های کوچک شروع به پرت شدن کردند و خوکی که در اطراف پرسه می زد شروع به دهان خرچنگ ها کرد
[ترجمه ترگمان]یک خدمتکار داشت پله ها را می شست، و یک خرچنگ در برکه های کوچکی که در استخر کوچک پرسه می زدند، بازی می کردند و یک خوک که در اطراف پرسه می زد شروع به دهان کردن خرچنگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازی کردن (فعل)
perform, act, play, twiddle, sport, toy, disport, move

تفریح کردن (فعل)
article, play, disport, game, recreate

حرکات نشاط انگیز کردن (فعل)
disport

خوشی کردن (فعل)
disport, joy, frolic, rejoice, express joy, exult, rollick

انگلیسی به انگلیسی

• frolic, gambol, play; amuse oneself
if you disport yourself, you amuse yourself in a happy and energetic way; an old-fashioned word, often used humorously.

پیشنهاد کاربران

بپرس