electioneer

/əˌlekʃəˈnɪr//əˌlekʃəˈnɪr/

مبارزه ی انتخاباتی (گزینگانی) کردن، فعالیت انتخاباتی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: electioneers, electioneering, electioneered
مشتقات: electioneerer (n.)
• : تعریف: to campaign on behalf of a political candidate, party, or issue.
مشابه: campaign

جمله های نمونه

1. Gladstone did so in his electioneering, Bismarck in his use of the press.
[ترجمه گوگل]گلادستون در انتخابات خود و بیسمارک در استفاده از مطبوعات این کار را انجام داد
[ترجمه ترگمان]Gladstone این کار را در انتخابات خود انجام داد، بیسمارک در استفاده از مطبوعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All said that electioneering could itself be fun.
[ترجمه گوگل]همه گفتند که برگزاری انتخابات می تواند سرگرم کننده باشد
[ترجمه ترگمان]همه می گفتند که انتخابات می تواند سرگرم کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Modern electioneering is sophisticated and highly organised.
[ترجمه گوگل]انتخابات مدرن پیچیده و بسیار سازماندهی شده است
[ترجمه ترگمان]انتخابات مدرن پیچیده و بسیار سازمان یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Electioneering, he had talked tough about getting government off the backs of the people.
[ترجمه گوگل]او در دوران انتخابات به سختی در مورد از بین بردن دولت از پشت مردم صحبت کرده بود
[ترجمه ترگمان]electioneering، درباره این که حکومت را از پشت مردم جدا کند، سخت سخن گفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Indeed,(sentence dictionary) his technical electioneering skills remained rather weak.
[ترجمه گوگل]در واقع، (فرهنگ جملات) مهارت های فنی انتخاباتی او نسبتا ضعیف باقی ماند
[ترجمه ترگمان]در واقع، (فرهنگ لغت (جمله لغت)، مهارت مبارزات تکنیکی اش نسبتا ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But, in a rush of electioneering, all were approved.
[ترجمه گوگل]اما، در عجله انتخابات، همه مورد تایید قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]اما با عجله برای انتخابات همه موافقت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The second example of electioneering is similarly aimed at youthful voters.
[ترجمه گوگل]نمونه دوم تبلیغات انتخاباتی نیز به همین ترتیب رای دهندگان جوان را هدف قرار داده است
[ترجمه ترگمان]دومین نمونه از فعالیت انتخاباتی به طور مشابه با هدف رای دهندگان جوان انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's pure electioneering and I know the people in Darlington have got more sense.
[ترجمه گوگل]این یک انتخابات محض است و من می دانم که مردم دارلینگتون عقل بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]این انتخابات خالصه و من میدونم که مردم تو Darlington با عقل جور در میان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The M. P. 's speech was dismissed by her opponents as crude electioneering.
[ترجمه گوگل]نطق M P توسط مخالفان او به عنوان یک انتخابات خام رد شد
[ترجمه ترگمان]م پی این سخنرانی توسط مخالفان او به عنوان مبارزات انتخاباتی خام برکنار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In return for the fun and games, the youthful members, whether or not interested in politics, are expected to help with the electioneering.
[ترجمه گوگل]در ازای سرگرمی و بازی، از اعضای جوان، چه علاقه مند به سیاست و چه غیر علاقه مند، انتظار می رود که در انتخابات کمک کنند
[ترجمه ترگمان]در عوض سرگرمی و بازی ها، اعضای جوان، چه علاقه ای به سیاست ندارند، انتظار می رود که با انتخابات مبارزه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Beattie and Foster were fully involved with Paisley and Wylie in their protests and in electioneering.
[ترجمه گوگل]بیتی و فاستر به طور کامل با پیزلی و ویلی در اعتراضات و تبلیغات انتخاباتی خود درگیر بودند
[ترجمه ترگمان]Beattie و فاستر به طور کامل درگیر Paisley و Wylie در اعتراضات خود و در زمینه مبارزه انتخاباتی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unionists did though make war service a main plank of their electioneering whenever they had the chance.
[ترجمه گوگل]با این حال، اتحادیه گرایان هر زمان که فرصت داشتند، خدمات جنگ را به عنوان اصلی ترین برنامه انتخاباتی خود قرار دادند
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر وقت شانسش را داشتند با یکی از plank مبارزه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Critics have dismissed his visit to a shelter for the homeless as an obvious piece of electioneering.
[ترجمه گوگل]منتقدان بازدید او از پناهگاهی برای بی خانمان ها را به عنوان بخشی آشکار از تبلیغات انتخاباتی رد کرده اند
[ترجمه ترگمان]منتقدان دیدار خود را به یک پناه گاه برای افراد بی خانمان، به عنوان یک قطعه واضح از مبارزات انتخاباتی، رد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Despite the reports of political violence and killing, there has been plenty of genuine electioneering.
[ترجمه گوگل]علیرغم گزارش‌های خشونت سیاسی و کشتار، تبلیغات واقعی انتخاباتی فراوان بوده است
[ترجمه ترگمان]علی رغم گزارش ها مربوط به خشونت و کشتار سیاسی، مبارزات انتخاباتی واقعی فراوانی صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• campaign for a particular candidate in an election, work actively for particular candidate or a party

پیشنهاد کاربران

electioneer ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: رأی گر
تعریف: کسی که فعالانه به نفع یک نامزد یا حزب در انتخابات فعالیت کند
مبارزه انتخاباتی

بپرس