elective

/əˈlektɪv//ɪˈlektɪv/

معنی: انتخابی، گزینشی
معانی دیگر: انتخاباتی، گزینگانی، اختیاری، (آموزش) اختیاری، کلاس گزینشی، (نادر - دارای تمایل به ترکیب شدن یا جذب کردن برخی مواد در مقایسه با مواد دیگر) تمایلی، خواهانی، استعداد یا حق (و غیره ی) گزینش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to election by voting.
مترادف: electoral

(2) تعریف: designating a position that is filled by means of an election.
مشابه: elected

- the elective office of family court judge
[ترجمه گوگل] دفتر انتخابی قاضی دادگاه خانواده
[ترجمه ترگمان] * دفتر انتخاباتی قاضی دادگاه خانوادگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having the power or authority to elect.

(4) تعریف: not required; optional.
مترادف: optional
مشابه: discretionary, nonessential, voluntary

- He took several elective courses.
[ترجمه گوگل] چند درس انتخابی را گذراند
[ترجمه ترگمان] او چندین دوره انتخابی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a school or college course, often not required, that is chosen for study from a number of alternatives.
مشابه: alternative, option

جمله های نمونه

1. elective absorption
جذب تمایلی،در آشامش خواهانی

2. elective office
(مقامی که از راه انتخابات تفویض می شود) مقام گزینگانی

3. each student must take five elective courses
هر دانشجو باید پنج درس اختیاری بردارد.

4. some positions were hereditary and others were elective
برخی از مقام ها موروثی و برخی دیگر انتخابی بودند.

5. He had never held the elective office .
[ترجمه گوگل]او هرگز منصب انتخابی را بر عهده نگرفته بود
[ترجمه ترگمان]او هرگز دفتر elective را در دست نگرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is taking French as an elective next year.
[ترجمه گوگل]او سال آینده زبان فرانسه را به عنوان یک درس انتخابی می خواند
[ترجمه ترگمان]او در سال آینده به عنوان انتخابی از فرانسه انتخاب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Buchanan has never held elective office.
[ترجمه گوگل]بوکان هرگز منصب انتخابی نداشته است
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In our unit one of the goals of elective ventilation is the respecting of these wishes.
[ترجمه گوگل]در واحد ما یکی از اهداف تهویه انتخابی رعایت این خواسته هاست
[ترجمه ترگمان]در واحد ما، یکی از اهداف تهویه انتخابی، احترام به این خواسته های است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Diagnostic tests and elective surgeries may be postponed or ordered less frequently.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های تشخیصی و جراحی‌های انتخابی ممکن است به تعویق بیفتند یا کمتر سفارش داده شوند
[ترجمه ترگمان]تست های تشخیص و جراحی های گزینشی ممکن است به تعویق بیفتند یا به دفعات کمتری سفارش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Elective 5: as elective 4 except that the maximum required value is specified.
[ترجمه گوگل]انتخابی 5: به عنوان انتخابی 4 با این تفاوت که حداکثر مقدار مورد نیاز مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]مرحله ۵: به صورت انتخابی ۴، به جز اینکه حداکثر مقدار مورد نیاز مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The elective resolution procedure does not apply to the pre-emptive rights since a special resolution procedure is available to change the articles.
[ترجمه گوگل]رویه تصمیم گیری انتخابی در مورد حق تقدم اعمال نمی شود زیرا روش حل و فصل ویژه ای برای تغییر مواد موجود است
[ترجمه ترگمان]روند حل انتخابی برای حقوق پیش دستانه اجرا نمی شود چون یک روش ویژه برای تغییر مقالات موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Subjects - 96 men undergoing elective inguinal hernia repair under general anaesthesia.
[ترجمه گوگل]افراد - 96 مرد تحت بیهوشی عمومی تحت ترمیم فتق مغبنی انتخابی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]افراد - ۹۶ مرد تحت درمان فتق inguinal تحت فشار عمومی تحت نظارت عمومی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Elective surgery was carried out six weeks later and he did not therefore proceed through food reintroductions.
[ترجمه گوگل]جراحی انتخابی شش هفته بعد انجام شد و بنابراین او از طریق معرفی مجدد غذا اقدام نکرد
[ترجمه ترگمان]جراحی Elective شش هفته بعد انجام شد و بنابراین از طریق مواد غذایی به عمل نیامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The council also reviews candidates for elective office.
[ترجمه گوگل]این شورا همچنین نامزدهای منصب انتخابی را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]این شورا همچنین کاندیداها را به عنوان نامزد انتخاباتی مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتخابی (صفت)
adoptive, selective, elective, optional, appointive

گزینشی (صفت)
selective, elective

انگلیسی به انگلیسی

• educational course which a student may choose from among alternatives
not required, optional; chosen by election
an elective post or committee is one to which people are appointed as a result of winning an election; a formal use.
an elective is a subject which a student can choose to study as part of his or her course; used in american english.
elective surgery is surgery that is planned in advance, rather than being carried out in an emergency.

پیشنهاد کاربران

elect: انتخاب کردن
election: انتخابات
elective: انتخابی
درس اختیاری یا واحد درسی اختیاری در دانشگاه
انتخابی
متضاد required , mandatory
Optional
اختیاری
( پزشکی ) غیراورژانسی غیرضروری
Elective courses/subject
دروس یا دوره های اختیاری ( همون واحد اختیاری تو دانشگاه )

بپرس