erupt into

پیشنهاد کاربران

جوش آوردن
to become a serious problem suddenly =
به یک مشکل جدی تبدیل شدن/ کشانده شدن
مثال:
The argument erupted into a terrible fight.
مشاجره به دعوای وحشتناکی کشیده شد.
They were afraid the fight would erupt into a riot.
آنها می ترسیدند که دعوا به شورش تبدیل شود.
تغییرِ ناگهانی دادن ( زدن زیرِ گریه، عصبانی شدن، برآشفتن ) ، سراسیمه وارد شدن،

بپرس