معنی: زیبا کردن، ارایش کردن، ارایش دادن، زینت دادن، پیراستنمعانی دیگر: آذین کردن، تزیین کردن، آراستن، زیبا ساختن، زیباسازی کردن، مزین کردن، (گزارش یا شرح را با افزودن جزییات اضافی و معمولا ساختگی) دستکاری کردن، دارای آب و تاب کردن، بهسازی کردن، (موسیقی - با افزودن جزییات و نت های اضافی) آهنگ را زیباتر کردن، آوا افزایی کردن
• (1)تعریف: to improve by, or as though by, decorations; decorate. • مترادف: adorn, decorate, garnish, ornament, trim • مشابه: bedizen, elaborate, enrich, festoon, grace
- The watch face was embellished with diamonds and enamel.
[ترجمه گوگل] صفحه ساعت با الماس و مینا تزئین شده بود [ترجمه ترگمان] چهره ساعت با الماس تزیین شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to enhance (a story or the like) with unnecessary or fictitious details. • مترادف: embroider • مشابه: elaborate, exaggerate, magnify
- We always suspected our father embellished the tales of his boyhood, but this made hearing them even more entertaining.
[ترجمه امیری] ما همیشه گمان میکردیم پدر مان قصه های بچه گی اش را خودپردازی کرده، اما این کار قصه های اورا بیشتر شنیدنی تر میساخت.
|
[ترجمه گوگل] ما همیشه گمان میبردیم که پدرمان داستانهای دوران کودکیاش را زینت میدهد، اما این شنیدن آنها را سرگرمکنندهتر میکرد [ترجمه ترگمان] ما همیشه فکر می کردیم که پدرمان داستان های کودکی اش را با آن ها تزیین کرده بود، اما این باعث می شد که آن ها بیشتر سرگرم کننده باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Ivy leaves embellish the front of the dresser.
[ترجمه گوگل]برگ های پیچک جلوی کمد را تزئین می کند [ترجمه ترگمان]آوی تو اتاق آرایش کار می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I asked him not to embellish the truth with ideas of his own.
[ترجمه محمد کاشی] من ازش خواستم که حقیقت رو از نقطه نظر خودش دستکاری نکنه
|
[ترجمه گوگل]از او خواستم که حقیقت را با ایده های خودش تزئین نکند [ترجمه ترگمان]من از او خواستم که حقیقت را با افکار خود embellish [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Just tell the truth and don't embellish the story by any means.
[ترجمه گوگل]فقط حقیقت را بگویید و به هیچ وجه داستان را زیبا نکنید [ترجمه ترگمان]فقط حقیقت را بگو و داستان را به هیچ وجه embellish نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You may want to embellish the walk through the woods and the dwarfs' house, and even name the dwarfs.
[ترجمه گوگل]ممکن است بخواهید قدم زدن در جنگل و خانه کوتوله ها را زیبا کنید و حتی نام کوتوله ها را نیز بنویسید [ترجمه ترگمان]شاید دلت بخواهد از وسط جنگل و خانه کوتوله بروی و حتی اسم کوتوله را هم به زبان بیاوری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You may wish to embellish the controls with rubdown lettering followed by a coat of spray-on protective lacquer as usual.
[ترجمه گوگل]ممکن است بخواهید طبق معمول کنترل ها را با حروف ساینده و سپس با یک لایه لاک محافظ اسپری تزئین کنید [ترجمه ترگمان]شما ممکن است بخواهید این کنترل ها را با rubdown (rubdown)که به دنبال آن پوشش اسپری ضد آب و الکل به صورت معمول تزیین شده است تزیین بکنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Some of the hedgehogs embellish their self-protection with an upward jerking movement.
[ترجمه گوگل]برخی از جوجه تیغی ها محافظت از خود را با یک حرکت تند رو به بالا تزئین می کنند [ترجمه ترگمان]برخی از خارپشت خود را با حرکت رو به بالا حفظ می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It is, of course, tremendously helpful to embellish school courses by providing related experiences at home.
[ترجمه گوگل]البته زیباسازی دوره های مدرسه با ارائه تجربیات مرتبط در خانه بسیار مفید است [ترجمه ترگمان]البته این کار برای تزئین دروس مدرسه با ارائه تجربه های مربوط به خانه بسیار مفید است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A poignant or shrewd quotation may consolidate or embellish your final remarks.
[ترجمه گوگل]نقل قول تکان دهنده یا زیرکانه ممکن است اظهارات پایانی شما را تثبیت یا زینت بخشد [ترجمه ترگمان]یک نقل قول تند یا تند، ممکن است نکات نهایی خود را تثبیت کرده یا زینت دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Neither she nor Mike exaggerate or embellish.
[ترجمه گوگل]او و مایک نه اغراق می کنند و نه زینت می دهند [ترجمه ترگمان]نه او و نه مایک مبالغه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. What does the food with embellish aperient bowel have?
[ترجمه گوگل]غذای زینت بخش روده نزدیک چه چیزی دارد؟ [ترجمه ترگمان]غذا با روده شستشوی مغزی چه ربطی داره؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You embellish the autumn the brilliant multi - colors.
[ترجمه گوگل]شما پاییز را با چند رنگ درخشان تزئین می کنید [ترجمه ترگمان]شما پاییز را با رنگ های چند رنگ درخشان تزئین می کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Embellish basic covers and curtains with borders, ties and fringing.
[ترجمه گوگل]روکش ها و پرده های اولیه را با حاشیه، کراوات و حاشیه تزئین کنید [ترجمه ترگمان]پوشش پایه و پرده با مرزها، پیوندها و حاشیه ای [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Can rise to embellish aperient bowel function of food has a lot of such as apples sweet potatoes corn because the rich food fiber aperient effect is very good also.
[ترجمه گوگل]می تواند افزایش به تزیین عملکرد روده پیش از غذا از بسیاری از مانند سیب سیب زمینی شیرین ذرت به دلیل فیبر مواد غذایی غنی اثر aperient بسیار خوب است نیز [ترجمه ترگمان]افزایش عملکرد روده برای غذا تعداد زیادی از ذرت شیرین را دارد چون تاثیر فیبر غنی از مواد غذایی نیز بسیار خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Costive patient should eat the food with embellish aperient bowel to wait like banana, honey.
[ترجمه گوگل]بیمار کوستیو باید غذا را با روده ی مجاور زینت بخش بخورد تا مانند موز و عسل صبر کند [ترجمه ترگمان]یک بیمار باید غذا را با روده embellish بخوره تا مثل موز منتظر بمونه، عزیزم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• adorn, beautify, ornament, decorate if something is embellished with other things, they are added to make it more attractive; a formal word. if you embellish a story, you make it more interesting by adding details which may be untrue; a formal word.
پیشنهاد کاربران
زینت دادن - زیبا کردن - خوشگل تر مردن چیزی با افزودن جزئیات و ویژگی ها به چیزی verb [ obj] : to decorate ( something ) by adding special details and features : to make ( something ) more appealing or attractive ... [مشاهده متن کامل]
◀️ a book embellished with colorful illustrations ◀️ He embellished his speech with a few quotations. ◀️ ( humorous ) I didn't lie, I just embellished the story a little bit ◀️ a story that doesn't require embellishment ◀️ architectural embellishments ◀️ You have embellished my life for 15 years : تو، ۱۵ سال زینت بخش زندگی من بودی.
تزئین کردن ؛ شاخ و برگ دادن , آب و تاب دادن # The wall was embellished with flowers # The watch face was embellished with diamonds # Just tell the truth and don't embellish the story # He couldn't resist embellishing the story of his accident a little
تزئین کردن، آراستن
داستان پردازی ( بیشتر درخصوص دروغ گفتن ) بلوف زدن اغراق کردن