embellish

/emˈbelɪʃ//ɪmˈbelɪʃ/

معنی: زیبا کردن، ارایش کردن، ارایش دادن، زینت دادن، پیراستن
معانی دیگر: آذین کردن، تزیین کردن، آراستن، زیبا ساختن، زیباسازی کردن، مزین کردن، (گزارش یا شرح را با افزودن جزییات اضافی و معمولا ساختگی) دستکاری کردن، دارای آب و تاب کردن، بهسازی کردن، (موسیقی - با افزودن جزییات و نت های اضافی) آهنگ را زیباتر کردن، آوا افزایی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: embellishes, embellishing, embellished
مشتقات: embellished (adj.), embellisher (n.)
(1) تعریف: to improve by, or as though by, decorations; decorate.
مترادف: adorn, decorate, garnish, ornament, trim
مشابه: bedizen, elaborate, enrich, festoon, grace

- The watch face was embellished with diamonds and enamel.
[ترجمه گوگل] صفحه ساعت با الماس و مینا تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان] چهره ساعت با الماس تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to enhance (a story or the like) with unnecessary or fictitious details.
مترادف: embroider
مشابه: elaborate, exaggerate, magnify

- We always suspected our father embellished the tales of his boyhood, but this made hearing them even more entertaining.
[ترجمه امیری] ما همیشه گمان میکردیم پدر مان قصه های بچه گی اش را خودپردازی کرده، اما این کار قصه های اورا بیشتر شنیدنی تر میساخت.
|
[ترجمه گوگل] ما همیشه گمان می‌بردیم که پدرمان داستان‌های دوران کودکی‌اش را زینت می‌دهد، اما این شنیدن آنها را سرگرم‌کننده‌تر می‌کرد
[ترجمه ترگمان] ما همیشه فکر می کردیم که پدرمان داستان های کودکی اش را با آن ها تزیین کرده بود، اما این باعث می شد که آن ها بیشتر سرگرم کننده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Ivy leaves embellish the front of the dresser.
[ترجمه گوگل]برگ های پیچک جلوی کمد را تزئین می کند
[ترجمه ترگمان]آوی تو اتاق آرایش کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I asked him not to embellish the truth with ideas of his own.
[ترجمه محمد کاشی] من ازش خواستم که حقیقت رو از نقطه نظر خودش دستکاری نکنه
|
[ترجمه گوگل]از او خواستم که حقیقت را با ایده های خودش تزئین نکند
[ترجمه ترگمان]من از او خواستم که حقیقت را با افکار خود embellish
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just tell the truth and don't embellish the story by any means.
[ترجمه گوگل]فقط حقیقت را بگویید و به هیچ وجه داستان را زیبا نکنید
[ترجمه ترگمان]فقط حقیقت را بگو و داستان را به هیچ وجه embellish نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You may want to embellish the walk through the woods and the dwarfs' house, and even name the dwarfs.
[ترجمه گوگل]ممکن است بخواهید قدم زدن در جنگل و خانه کوتوله ها را زیبا کنید و حتی نام کوتوله ها را نیز بنویسید
[ترجمه ترگمان]شاید دلت بخواهد از وسط جنگل و خانه کوتوله بروی و حتی اسم کوتوله را هم به زبان بیاوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You may wish to embellish the controls with rubdown lettering followed by a coat of spray-on protective lacquer as usual.
[ترجمه گوگل]ممکن است بخواهید طبق معمول کنترل ها را با حروف ساینده و سپس با یک لایه لاک محافظ اسپری تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بخواهید این کنترل ها را با rubdown (rubdown)که به دنبال آن پوشش اسپری ضد آب و الکل به صورت معمول تزیین شده است تزیین بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some of the hedgehogs embellish their self-protection with an upward jerking movement.
[ترجمه گوگل]برخی از جوجه تیغی ها محافظت از خود را با یک حرکت تند رو به بالا تزئین می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از خارپشت خود را با حرکت رو به بالا حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is, of course, tremendously helpful to embellish school courses by providing related experiences at home.
[ترجمه گوگل]البته زیباسازی دوره های مدرسه با ارائه تجربیات مرتبط در خانه بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]البته این کار برای تزئین دروس مدرسه با ارائه تجربه های مربوط به خانه بسیار مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A poignant or shrewd quotation may consolidate or embellish your final remarks.
[ترجمه گوگل]نقل قول تکان دهنده یا زیرکانه ممکن است اظهارات پایانی شما را تثبیت یا زینت بخشد
[ترجمه ترگمان]یک نقل قول تند یا تند، ممکن است نکات نهایی خود را تثبیت کرده یا زینت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Neither she nor Mike exaggerate or embellish.
[ترجمه گوگل]او و مایک نه اغراق می کنند و نه زینت می دهند
[ترجمه ترگمان]نه او و نه مایک مبالغه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What does the food with embellish aperient bowel have?
[ترجمه گوگل]غذای زینت بخش روده نزدیک چه چیزی دارد؟
[ترجمه ترگمان]غذا با روده شستشوی مغزی چه ربطی داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You embellish the autumn the brilliant multi - colors.
[ترجمه گوگل]شما پاییز را با چند رنگ درخشان تزئین می کنید
[ترجمه ترگمان]شما پاییز را با رنگ های چند رنگ درخشان تزئین می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Embellish basic covers and curtains with borders, ties and fringing.
[ترجمه گوگل]روکش ها و پرده های اولیه را با حاشیه، کراوات و حاشیه تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]پوشش پایه و پرده با مرزها، پیوندها و حاشیه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can rise to embellish aperient bowel function of food has a lot of such as apples sweet potatoes corn because the rich food fiber aperient effect is very good also.
[ترجمه گوگل]می تواند افزایش به تزیین عملکرد روده پیش از غذا از بسیاری از مانند سیب سیب زمینی شیرین ذرت به دلیل فیبر مواد غذایی غنی اثر aperient بسیار خوب است نیز
[ترجمه ترگمان]افزایش عملکرد روده برای غذا تعداد زیادی از ذرت شیرین را دارد چون تاثیر فیبر غنی از مواد غذایی نیز بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Costive patient should eat the food with embellish aperient bowel to wait like banana, honey.
[ترجمه گوگل]بیمار کوستیو باید غذا را با روده ی مجاور زینت بخش بخورد تا مانند موز و عسل صبر کند
[ترجمه ترگمان]یک بیمار باید غذا را با روده embellish بخوره تا مثل موز منتظر بمونه، عزیزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیبا کردن (فعل)
adorn, beautify, embellish, smarten up, groom, titivate

ارایش کردن (فعل)
adorn, embellish, attire, bedeck, manicure

ارایش دادن (فعل)
adorn, decorate, beautify, embellish, garnish, lard, plume, purfle

زینت دادن (فعل)
trim, adorn, embellish, bedeck, overset

پیراستن (فعل)
modify, trim, decorate, embellish, dress up

انگلیسی به انگلیسی

• adorn, beautify, ornament, decorate
if something is embellished with other things, they are added to make it more attractive; a formal word.
if you embellish a story, you make it more interesting by adding details which may be untrue; a formal word.

پیشنهاد کاربران

زینت دادن - زیبا کردن - خوشگل تر مردن چیزی با افزودن جزئیات و ویژگی ها به چیزی
verb
[ obj] : to decorate ( something ) by adding special details and features : to make ( something ) more appealing or attractive
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ a book embellished with colorful illustrations
◀️ He embellished his speech with a few quotations.
◀️ ( humorous ) I didn't lie, I just embellished the story a little bit
◀️ a story that doesn't require embellishment
◀️ architectural embellishments
◀️ You have embellished my life for 15 years : تو، ۱۵ سال زینت بخش زندگی من بودی.

آب و تاب دادن داستان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : embellish
✅️ اسم ( noun ) : embellishment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
پر و بالدادن
تزئین کردن ؛ شاخ و برگ دادن , آب و تاب دادن
# The wall was embellished with flowers
# The watch face was embellished with diamonds
# Just tell the truth and don't embellish the story
# He couldn't resist embellishing the story of his accident a little
تزئین کردن، آراستن
داستان پردازی ( بیشتر درخصوص دروغ گفتن )
بلوف زدن
اغراق کردن
خالی بندی کردن
آراستن. پیاز داغ داستان را زیاد کردن
تزیین کردن
شاخ و برگ دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس