enchant

/enˈt͡ʃænt//ɪnˈt͡ʃɑːnt/

معنی: افسون کردن، فریفتن، جادو کردن، سحر کردن، طلسم کردن، بدام عشق انداختن، مسحور شدن
معانی دیگر: (با زیبایی یا سخن و غیره) مسحور کردن، مجذوب کردن، فریفته کردن، واله کردن، شیدا کردن، ازخود بی خود کردن، مشعوف کردن، محظوظ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enchants, enchanting, enchanted
مشتقات: enchanted (adj.)
(1) تعریف: to put under a magic spell, or as if under a magic spell; bewitch.
مترادف: bewitch, charm, hex
مشابه: beguile, hoodoo, jinx

- The witch enchanted the castle so that all who entered it turned to stone.
[ترجمه گوگل] جادوگر قلعه را جادو کرد به طوری که همه کسانی که وارد آن می شدند به سنگ تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان] ساحره جادو را طلسم کرد تا همه کسانی که وارد شدند به سنگ تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her beautiful eyes enchanted him.
[ترجمه گوگل] چشمان زیبایش او را مسحور می کرد
[ترجمه ترگمان] چشمان زیبایش او را طلسم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to charm and delight.
مترادف: charm, spellbind
متضاد: bore, disenchant, irritate
مشابه: allure, beguile, bewitch, captivate, delight, enrapture, enthrall, entrance, fascinate, mesmerize

- This music just enchants me.
[ترجمه گوگل] این موسیقی فقط مرا مسحور می کند
[ترجمه ترگمان] این موسیقی فقط به من علاقه مند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Dena was enchanted by the house.
[ترجمه گوگل]دنا مسحور خانه شد
[ترجمه ترگمان]dena در خانه طلسم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The witch enchanted the princess with magic words.
[ترجمه گوگل]جادوگر شاهزاده خانم را با کلمات جادویی مسحور کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر با کلمات جادویی پرنسس را طلسم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The audience was clearly enchanted by her performance.
[ترجمه گوگل]تماشاگران به وضوح از اجرای او مسحور شدند
[ترجمه ترگمان]حضار به وضوح تحت تاثیر نمایش او قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The enchanting scenery of the West Lake unfolds before our eyes.
[ترجمه گوگل]مناظر مسحور کننده دریاچه غرب در برابر چشمان ما آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]مناظر جذاب دریاچه غرب در برابر چشمان ما آشکار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was enchanted by the way she smiled.
[ترجمه گوگل]من از طرز لبخندش مسحور شدم
[ترجمه ترگمان]من از طرز لبخند او جادو شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The main attraction of Beijing resides in its enchanting scenery.
[ترجمه گوگل]جاذبه اصلی پکن در مناظر دلربا آن است
[ترجمه ترگمان]جاذبه اصلی پکن در مناظر جذاب آن زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The listeners were enchanted by the singer's sweet voice.
[ترجمه Hamid Reza Talebian Monfared] شنوندگان مات و مبهوت گرمی صدای خواننده شدند
|
[ترجمه گوگل]شنوندگان مسحور صدای شیرین این خواننده شدند
[ترجمه ترگمان]صدای شیرین آواز خواننده به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. King Arthur hid his treasures here and Merlin enchanted the cave so that nobody should ever find them.
[ترجمه گوگل]شاه آرتور گنجینه های خود را اینجا پنهان کرد و مرلین غار را طلسم کرد تا هیچ کس نتواند آنها را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]پادشاه ارتور treasures را اینجا پنهان کرد و مرلین غار را طلسم کرد تا کسی نتواند آن ها را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She enchanted you as she has so many others.
[ترجمه گوگل]او شما را مسحور کرد همانطور که بسیاری دیگر را دارد
[ترجمه ترگمان]او شما را مثل خیلی های دیگر طلسم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The happy family scene had enchanted him.
[ترجمه گوگل]صحنه شاد خانوادگی او را مسحور کرده بود
[ترجمه ترگمان]صحنه خانواده خوشبخت او را طلسم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was enchanted by the idea.
[ترجمه گوگل]او از این ایده مسحور شد
[ترجمه ترگمان]از این فکر جادو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The child looked enchanting in a pale blue dress.
[ترجمه گوگل]کودک در لباس آبی کمرنگ جذاب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کودک با لباس آبی رنگ بسیار دلربا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't expect young children to be as enchanted with the scenery as you are.
[ترجمه گوگل]انتظار نداشته باشید که کودکان خردسال مانند شما مسحور مناظر باشند
[ترجمه ترگمان]از بچه های جوان انتظار نداشته باش که مثل تو طلسم شده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What an enchanting little girl!
[ترجمه گوگل]چه دختر کوچولوی دلربایی!
[ترجمه ترگمان]چه دختر کوچولوی جذابی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mary's gaiety and wit have enchanted us all.
[ترجمه گوگل]شادی و شوخ طبعی مریم همه ما را مسحور کرده است
[ترجمه ترگمان]نشاط و هوش مری همه ما را طلسم کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افسون کردن (فعل)
witch, charm, fascinate, bewitch, enchant, voodoo

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

جادو کردن (فعل)
enchant, conjure

سحر کردن (فعل)
witch, fascinate, spellbind, enchant, conjure, practise magic, practise surcery

طلسم کردن (فعل)
spell, enchant

بدام عشق انداختن (فعل)
enchant

مسحور شدن (فعل)
enchant

انگلیسی به انگلیسی

• charm, captivate, fascinate; bewitch by means of magical spells and incantations, entrance
if someone or something enchants you, they fill you with a feeling of great delight.
to enchant someone or something also means to put a magic spell on them, especially in fairy stories.
see also enchanted, enchanting.

پیشنهاد کاربران

فریفته کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : chant / enchant
✅️ اسم ( noun ) : chant / chanter / chanting / chantry / chanty / enchanter / enchantress / chantey
✅️ صفت ( adjective ) : enchanting / enchanted
✅️ قید ( adverb ) : enchantingly
شاید توی بازی �ماینکرافت� به کلمه اینچنتینگ تیبل* برخوردید
.
.
( اینچنت ) یا اینچنت کردن وسایل ، یعنی جادو کردن وسایل.
.
برای مثال ؛
.
.
شما شمشیر تون رو اینچنت می کنید و بصورت رندم اینچنت آمبرکینگ* براتون میاد ، حالا شما یه شمشیر اینچنت شده دارید که دارای آمبرکینگ یک هستش.
...
[مشاهده متن کامل]

.
.
.
.
اینچنتیگ تیبل= میز جادو که میتوانید وسایل تون رو اینچنت کنید ، که برای بدست آوردنش نیازه به موارد زیر ؛
یک عدد کتاب یا همون بووک
دو عدد الماس یا همون دایموند
چهار عدد آب سیدین
_______________________________
.
آمبرکینگ= این اینچنت بر روی همه وسایلی که قابل اینچنت شدن هستین امکان پذیره و آمبرکینگ به زبون ساده یعنی نشکن ، که بخواهیم واضح تر درباره این موضوع بدانیم ؛
.
آمبرکینگ سه سطح دارد ، آمبرکینگ یک ، آمبرکینگ دو و آمبرکینگ سه
که هر چی سطح بالا تر عاید تون بشه عمر اون وسیل تون بیشتر میشه.

شیفته ی خود کردن
به شعف آوردن
متحیر کردن

بپرس