exhaustive


معنی: کامل
معانی دیگر: دقیق و کامل، پیگیر، فراگیر، جامع، تمام عیار، شامل همه جزئیات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: exhaustively (adv.), exhaustiveness (n.)
(1) تعریف: thorough and all-encompassing.
مترادف: complete, comprehensive, thorough
متضاد: perfunctory, superficial
مشابه: all-out, extensive, in-depth, inclusive, sweeping

- She carried out an exhaustive study of the research that had been done in the field.
[ترجمه گوگل] او یک مطالعه جامع از تحقیقات انجام شده در این زمینه انجام داد
[ترجمه ترگمان] او مطالعه جامعی از تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده بود را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: tending to drain strength or resources; fatiguing.
مترادف: draining, exhausting, fatiguing, tiring, wearisome
متضاد: invigorating
مشابه: tedious, thorough, tiresome

جمله های نمونه

1. an exhaustive investigation
بازرسی پیگیر

2. an exhaustive list
فهرست کامل

3. This list is by no means exhaustive.
[ترجمه موسی] این لیست به هیچ وجه جامع نیست.
|
[ترجمه گوگل]این فهرست به هیچ وجه کامل نیست
[ترجمه ترگمان]این فهرست به هیچ وجه جامع نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is by no means an exhaustive list but it gives an indication of the many projects taking place.
[ترجمه گوگل]این به هیچ وجه یک لیست جامع نیست، اما نشان دهنده بسیاری از پروژه های در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]این به هیچ وجه یک لیست کامل نیست اما نشان می دهد که پروژه های بسیاری رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is the end product of exhaustive research and development.
[ترجمه گوگل]این محصول نهایی تحقیق و توسعه جامع است
[ترجمه ترگمان]این محصول نهایی تحقیق و توسعه کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I've made exhaustive enquiries, but haven't been able to find what I want.
[ترجمه گوگل]من پرس و جوهای جامعی انجام داده ام، اما نتوانسته ام آنچه را که می خواهم پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]من کاملا پرس و جو کردم، اما نتوانستم چیزی را که می خواهم پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An exhaustive investigation of the facts proves the contrary.
[ترجمه موسی] بررسی کامل این واقعیت ها خلاف این را ثابت می کند.
|
[ترجمه گوگل]بررسی جامع حقایق خلاف آن را ثابت می کند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات مفصلی درباره واقعیات ثابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After a fairly exhaustive investigation, they were able to put things right.
[ترجمه موسی] پس از یک تحقیق نسبتاً جامع ، آنها توانستند همه چیز را درست کنند.
|
[ترجمه گوگل]پس از یک بررسی نسبتاً جامع، آنها توانستند اوضاع را درست کنند
[ترجمه ترگمان]بعد از تحقیقات کامل، آن ها توانستند همه چیز را درست کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The list is neither exhaustive nor definitive.
[ترجمه گوگل]لیست نه جامع و نه قطعی است
[ترجمه ترگمان]این فهرست نه کامل است و نه قطعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Space and resources preclude an exhaustive or even an extensive comparative study in this work.
[ترجمه گوگل]فضا و منابع مانع از مطالعه تطبیقی ​​جامع یا حتی گسترده در این اثر می شود
[ترجمه ترگمان]فضا و منابع از یک مطالعه جامع و یا حتی گسترده در این کار جلوگیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's make an exhaustive study.
[ترجمه گوگل]بیایید یک مطالعه جامع انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]بیایید یک مطالعه جامع انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In spite of its name the exhaustive ballot is not a single ballot but a series of ballots.
[ترجمه گوگل]رای جامع علیرغم نامش یک برگه رای نیست بلکه مجموعه ای از برگه های رای است
[ترجمه ترگمان]به رغم این نام، رای جامع تنها یک برگه رای نیست، بلکه یک سری برگه های رای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were subject to exhaustive parliamentary debate and, on occasion, referendum.
[ترجمه گوگل]آنها مورد بحث پارلمانی جامع و در مواردی همه پرسی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد بحث و بحث های جامع پارلمانی و در زمان برگزاری رفراندوم موضوع بحث قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This list is by no means exhaustive and is only intended to illustrate some of the most commonplace reasons for the non-reporting of crime.
[ترجمه گوگل]این فهرست به هیچ وجه جامع نیست و تنها به منظور نشان دادن برخی از رایج ترین دلایل عدم گزارش جرم است
[ترجمه ترگمان]این فهرست به هیچ وجه جامع نیست و تنها برای نشان دادن برخی از the دلایل عدم گزارش جرم در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کامل (صفت)
main, large, absolute, total, full, perfect, complete, thorough, exact, mature, whole, plenary, stark, orbicular, culminant, unabridged, intact, exhaustive, full-blown, full-fledged, unqualified, integral, unmitigated

تخصصی

[برق و الکترونیک] کامل، جامع، فراگیر
[ریاضیات] فراگیر، جامع، فرسا، فراشده، کامل
[آمار] فرسا

انگلیسی به انگلیسی

• comprehensive, thorough, all-embracing
an exhaustive study or search is very thorough.

پیشنهاد کاربران

به سختی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exhaust
✅️ اسم ( noun ) : exhaustion
✅️ صفت ( adjective ) : exhausting / exhausted / exhaustive
✅️ قید ( adverb ) : exhaustively
جامع و کامل
در اصطلاحاتی مانند
This list is not exhaustive
این لیست �کامل� نیست.
این لیست در اینجا به پایان نمی رسد.
جامع ( متضاد مانع )
مثلاً تعریف، باید جامع، مانع و کامل باشد.
خسته کننده
وامانده ساز
exhaustive ( adj ) = کامل، جامع، فراگیر، شامل تمام جزییات، در فعالیت های ورزشی به معناهای درمانده ساز یا از پای در آورنده یا خسته کننده یا طاقت فرسا مثل: exhaustive exercise = تمرین از پای در آورنده ( درمانده ساز، خسته کننده ) یا ( exhaustive swimming= شنای طاقت فرسا )
...
[مشاهده متن کامل]

exhaustive research = تحقیقات جامع
example :
the exhaustive report was acclaimed by every one
گزارش جامع مورد تحسین همه قرار گرفت

حقوق: حصری، انحصاری
مفصل، کامل، جامع
فرساینده، طاقت فرسا
در حقوق :حصری نبودن
در ریاضیات یک کاربرد ویژه دارد . .
Exhaustive interval :
یعنی فواصلی که با اجتماع هم کل فضا را پوشش میدهند .
Exhaustive events :
در آمار , یعنی رویدادهایی که باهم تمام فضای نمونه ای یا تمام رویدادهای ممکن را تشکیل میدهند . . مانند اعداد 1 تا 6 در ریختن یک تاس که اصطلاحا , exhaustive events. خوانده میشوند .
...
[مشاهده متن کامل]


جامع، کامل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس