explicable


معنی: قابل توضیح
معانی دیگر: توضیح پذیر، بازنمود پذیر، بیان کردنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: capable of being explained.
متضاد: inexplicable
مشابه: accountable, tenable

جمله های نمونه

1. The sudden increase in sales is easily explicable.
[ترجمه گوگل]افزایش ناگهانی فروش به راحتی قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]افزایش ناگهانی در فروش به راحتی قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The delay is partly explicable by the road works.
[ترجمه گوگل]تأخیر تا حدی با کارهای جاده قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]این تاخیر تا حدودی ناشی از کاره ای جاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His behaviour is explicable in the light of his recent illness.
[ترجمه گوگل]رفتار او با توجه به بیماری اخیرش قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]رفتار او در پرتو بیماری اخیرش explicable شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Under the circumstances, what he said was quite explicable .
[ترجمه گوگل]در این شرایط، آنچه او گفت کاملاً قابل توضیح بود
[ترجمه ترگمان]تحت این شرایط، چیزی که او گفت کاملا قابل توضیح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The older I grow, the stranger and less explicable the world appears to me.
[ترجمه گوگل]هر چه بزرگتر می شوم، جهان برایم غریب تر و کمتر قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]هرچه بزرگ تر رشد کنم، عجیب تر و کم تر از آن است که دنیا برایم ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His behaviour is only explicable in terms of his recent illness.
[ترجمه گوگل]رفتار او فقط با توجه به بیماری اخیرش قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]رفتار او تنها از لحاظ بیماری اخیرش explicable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The success of the Revolution is explicable in terms of the weakness of the king's government.
[ترجمه گوگل]موفقیت انقلاب با توجه به ضعف حکومت شاه قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]موفقیت انقلاب از نظر ضعف دولت پادشاه explicable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He made its program explicable and tempting.
[ترجمه گوگل]او برنامه آن را قابل توضیح و وسوسه انگیز کرد
[ترجمه ترگمان]او برنامه خود را به سادگی و وسوسه انگیزی ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Failures in this process, however, are explicable in realist terms as the protection of national sovereignty.
[ترجمه گوگل]با این حال، ناکامی‌ها در این فرآیند با عبارات واقع‌گرایانه به عنوان حفاظت از حاکمیت ملی قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]با این حال، شکست ها در این فرآیند به عنوان حفاظت از حاکمیت ملی در واقع explicable هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It had been something more profound, less explicable, than disillusionment, mid-life restlessness, the fear of a threatened scandal.
[ترجمه گوگل]این چیزی عمیق تر، کمتر قابل توضیح بود، از سرخوردگی، بی قراری در اواسط زندگی، ترس از یک رسوایی در خطر
[ترجمه ترگمان]چیزی مهم تر و کم تر از سرخوردگی، نگرانی در میانه زندگی، ترس از یک رسوایی تهدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Usually floodplains are not veneers of alluvium explicable by lateral channel movements, but considerable thicknesses smoothing over more complex relief.
[ترجمه گوگل]معمولاً دشت‌های سیلابی روکش‌های آبرفتی نیستند که با حرکات کانال جانبی قابل توضیح باشند، بلکه ضخامت‌های قابل‌توجهی بر روی نقش برجسته‌های پیچیده‌تر هموار می‌شوند
[ترجمه ترگمان]معمولا floodplains با استفاده از حرکات کانال افقی امکان پذیر نیست، اما ضخامت قابل توجهی نسبت به تسکین پیچیده بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His behaviour is entirely explicable.
[ترجمه گوگل]رفتار او کاملاً قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]رفتارش کاملا غیر عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Variations occur within a population, explicable as genetic mutations or the results of mixing of genetic material.
[ترجمه گوگل]تغییرات در یک جمعیت رخ می دهد که به عنوان جهش ژنتیکی یا نتایج اختلاط مواد ژنتیکی قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]تغییرات در یک جمعیت رخ می دهند، explicable به عنوان جهش های ژنتیکی و یا نتایج مخلوط کردن مواد ژنتیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although there are certain features not readily explicable by subsidence, we can not revert wholly to the Glacial Control theory.
[ترجمه گوگل]اگرچه ویژگی‌های خاصی وجود دارد که به راحتی با فرونشست قابل توضیح نیستند، نمی‌توانیم به طور کامل به نظریه کنترل یخبندان برگردیم
[ترجمه ترگمان]اگر چه برخی ویژگی های خاصی وجود دارند که به آسانی با فرونشست وجود ندارد، اما نمی توانیم کاملا به تیوری کنترل یخچالی برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل توضیح (صفت)
accountable, explicable

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being clarified, can be elucidated, explainable
something that is explicable can be explained and understood; a formal word.

پیشنهاد کاربران

قابل درک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : explicate
✅️ اسم ( noun ) : explication
✅️ صفت ( adjective ) : explicable
✅️ قید ( adverb ) : explicably
آشکار شدنی_ بازنمودنی
توضیح دادنی_ شناساندنی
قابل بیان یا وصف کردنی
قابل بیان

بپرس