fawning

/ˈfɔnɪŋ//ˈfɔːnɪŋ/

معنی: دم لابه
معانی دیگر: مداهنه، تملق، سبزی پاک کنی، مداهنه کننده

جمله های نمونه

1. The puppy was fawning on its master.
[ترجمه گوگل]توله سگ داشت روی اربابش حنایی می کرد
[ترجمه ترگمان]توله سگ از صاحبش تملق می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nauseatingly fawning journalism that's all it is.
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاری تهوع آور حنایی همین است
[ترجمه ترگمان]چاپلوسی می کند و چاپلوسی می کند؛ همه چیز همین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He seemed unaware of the girl's fawning admiration. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید از تحسین دخترک بی خبر بود فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از این تعریف و تمجید خوشش نیامده است لغت لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Always so polite with the Archbishop, a fawning, cloying, false man. As lazy as any Negro.
[ترجمه گوگل]همیشه با اسقف اعظم بسیار مؤدب، مردی حنایی، اخمو و دروغگو مثل هر سیاه پوستی تنبل
[ترجمه ترگمان]همیشه با اسقف اعظم مودب بود، a و false مثل هر سیاه پوست تنبل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Everyone crowded round, fawning at him and readily taking up his offer of free drinks.
[ترجمه گوگل]همه دور هم جمع شده بودند، به او اخم می‌کردند و به راحتی پیشنهاد نوشیدنی رایگان او را قبول می‌کردند
[ترجمه ترگمان]همه دور هم جمع شده بودند و به او تملق می گفتند و به آسانی پیشنهاد نوشیدنی مجانی را می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People were fawning over him, hoping for tickets.
[ترجمه گوگل]مردم به امید بلیط بر سر او حنایی می کردند
[ترجمه ترگمان]مردم از او تملق می گفتند و امیدوار بودند که بلیت بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Always so polite with the Archbishop, a fawning, cloying, false man.
[ترجمه گوگل]همیشه با اسقف اعظم بسیار مؤدب، مردی حنایی، اخمو و دروغگو
[ترجمه ترگمان]همیشه با اسقف اعظم مودب بود، a و cloying
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now she's fawning over her mistress again and whatever plans Horatia has, you may be sure Connell will help her.
[ترجمه گوگل]حالا او دوباره به خاطر معشوقه‌اش حنایی می‌کند و هر برنامه‌ای که هوراتیا دارد، مطمئن باشید کانل به او کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]حالا او دوباره با معشوق خود تملق می گوید و هر نقشه ای که دارد، شاید اوکانل به او کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As archbishop of Toledo, he chased the fawning courtiers from his palace and stripped it of finery.
[ترجمه گوگل]او به عنوان اسقف اعظم تولدو، درباریان حنایی را از کاخ خود تعقیب کرد و زیورآلات آن را از بین برد
[ترجمه ترگمان]اسقف اعظم تولدو، درباریان تملق آمیز را از کاخ خود بیرون کرد و آن را از زرق و برقی بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He would not be a fawning sycophant.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند یک حنایی حنایی باشد
[ترجمه ترگمان]نمی خواست چاپلوس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During his life Confucius loathed spineless, fawning sycophants, but he particularly phony gentlemen who appeared respectable.
[ترجمه گوگل]کنفوسیوس در طول زندگی خود از آدم های بی خار و حنایی بیزار بود، اما به ویژه از آقایان قلابی که قابل احترام به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]او در طول عمرش از بی جرات و بی جرات و چاپلوس طفره می رفت، اما او به ویژه یک جنتلمن ساختگی بود که محترم و محترم به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now, with the old man fawning on her, she puts on airs.
[ترجمه گوگل]حالا که پیرمرد حنایی روی او می‌کشد، او ایراد می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، با آن پیرمرد تملق می گوید، خودش را ناز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The servant worn a fawning smile.
[ترجمه گوگل]خدمتکار لبخند حنایی بر لب داشت
[ترجمه ترگمان]خدمتکار لبخند fawning زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've heard that he is good at fawning on his superiors at work.
[ترجمه گوگل]من شنیده ام که او در حنایی کردن با مافوق خود در محل کار خوب است
[ترجمه ترگمان]شنیده ام که در حال تملق کردن به مافوق خود در سر کار ماهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The tone was typical Chandler - half fawning, half insolent.
[ترجمه گوگل]لحن معمولی چندلر بود - نیمی حنایی، نیمی گستاخ
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش در حالت عادی و نیمه fawning بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دم لابه (اسم)
fawning

انگلیسی به انگلیسی

• bootlicking, flattering, acting in a servile manner in order to gain favor

پیشنهاد کاربران

Fawning means displaying exaggerated flattery or affection1. It is a way of seeking approval or favor by means of flattery. Fawning deference means showing excessive or servile respect or obedience to someone. It is often used to describe a behavior that is not sincere or genuine. For example, one might say:
...
[مشاهده متن کامل]

• He was greeted with fawning deference by the courtiers.
• She hated the fawning deference of the media towards the royal family.
• He had no patience for the fawning deference of his subordinates.

چاپلوسی
I refused to fawn over her or flatter her.

بپرس