fit in with

جمله های نمونه

1. The building doesn't fit in with the surrounding area.
[ترجمه گوگل]این ساختمان با محیط اطراف تناسب ندارد
[ترجمه ترگمان]ساختمان با محیط اطراف متناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I wasn't sure if she would fit in with my friends.
[ترجمه هادی صمدیه] مطمئن نبودم که که آیا او با دوستانم جور هست؟ ( یا آیا با دوستانم تناسب دارد؟ )
|
[ترجمه ناشناس] مطمئن نبودم که او با دوستان من جور است
|
[ترجمه گوگل]مطمئن نبودم که با دوستانم همخوانی داشته باشد یا نه
[ترجمه ترگمان]مطمئن نبودم که او با دوستان من مناسب باشد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The musical interludes don't really fit in with the rest of the play.
[ترجمه گوگل]میان‌آهنگ‌های موسیقایی واقعاً با بقیه نمایشنامه سازگاری ندارند
[ترجمه ترگمان]The موسیقی واقعا با بقیه نمایش جور در نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They've got to learn to fit in with our methods.
[ترجمه گوگل]آنها باید یاد بگیرند که با روش های ما سازگار شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید یاد بگیرند که با روش های ما جور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's a very nice sofa but it doesn't fit in with the rest of the room.
[ترجمه گوگل]مبل خیلی خوبیه ولی با بقیه اتاق جور در نمیاد
[ترجمه ترگمان]کاناپه خیلی خوبی است، اما با بقیه اتاق جور در نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'll fit in with what you want to do.
[ترجمه گوگل]من با کاری که شما می خواهید انجام دهید هماهنگ خواهم شد
[ترجمه ترگمان]من با کاری که تو می خوای انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Will the job fit in with your family commitments ?
[ترجمه گوگل]آیا شغل با تعهدات خانوادگی شما مطابقت دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این شغل با مسئولیت های خانوادگی شما هماهنگ است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Do these plans fit in with your arrangements?
[ترجمه گوگل]آیا این طرح ها با ترتیبات شما همخوانی دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این نقشه ها با نظم و ترتیب شما سازگار است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A new building must fit in with its surroundings.
[ترجمه گوگل]یک ساختمان جدید باید با محیط اطرافش تناسب داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک ساختمان جدید باید متناسب با محیط خودش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can't expect a baby to fit in with your existing routine.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید انتظار داشته باشید که یک نوزاد با روال فعلی شما مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید انتظار داشته باشید که یک نوزاد با برنامه روتین شما متناسب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The job wouldn't really fit in with my family commitments.
[ترجمه گوگل]این شغل واقعاً با تعهدات خانوادگی من مطابقت نداشت
[ترجمه ترگمان]این کار واقعا با مسئولیت های خانوادگی من جور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. New members must fit in with the rest of the committee.
[ترجمه گوگل]اعضای جدید باید با بقیه اعضای کمیته هماهنگی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]اعضای جدید باید با بقیه اعضای کمیته هماهنگ باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He didn't fit in with the button-down culture of his new boss.
[ترجمه گوگل]او با فرهنگ رئیس جدیدش مطابقت نداشت
[ترجمه ترگمان]او با فرهنگ کهنه رئیس جدید خود همخوانی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your ideas fit in with mine.
[ترجمه GloomyArtin] ایده هات با ایده های من جور در میاد
|
[ترجمه گوگل]ایده های شما با من همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان] ایده تو با مال من جور در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His idea did not quite fit in with our aim.
[ترجمه گوگل]ایده او کاملاً با هدف ما مطابقت نداشت
[ترجمه ترگمان]این نظر او کاملا متناسب با هدف ما نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be suitable with, correspond, be compatible with

پیشنهاد کاربران

متناسب با
Get along with something
مقبول جمع قرار, گرفتن
تناسب داشتن با . . .
وفق دادن
جور شدن با
سازگار شدن با

بپرس