fly off


(با سرعت و به طور ناگهانی) رفتن، به سرعت دور شدن، (آزمایش طرح های مهندسی به ویژه طرح هواپیماهای نظامی و موشک ها برای تعیین طرح برنده ای که برای تولید به کارخانه ها سفارش داده می شود) مسابقه ی طرح ها

جمله های نمونه

1. The jolt caused her glasses to fly off.
[ترجمه گوگل]لرزش باعث شد که عینکش از بین برود
[ترجمه ترگمان]تکان خوردن عینکش باعث شد که عینکش به هم بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Can't you fly off with the rest of the team?
[ترجمه گوگل]نمی توانید با بقیه تیم پرواز کنید؟
[ترجمه ترگمان]نمی توانی با بقیه اعضای تیم پرواز کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Calm down, Terry - there's no need to fly off the handle.
[ترجمه ملیحا] آرام باش تری ، نیازی نیست از کوره در بروی
|
[ترجمه گوگل]آرام باش، تری - نیازی به پرواز کردن از دسته نیست
[ترجمه ترگمان]آروم باش، تری - نیازی نیست که از پسش بر بیای -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He seems to fly off the handle about the slightest thing these days.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او این روزها در مورد کوچکترین چیزی از دستگیره فرار می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این روزها از عهده بر می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ramanujan has a short attention span and will fly off on a new tangent every time he sees a new idea.
[ترجمه گوگل]رامانوجان بازه توجه کوتاهی دارد و هر بار که ایده جدیدی می بیند، بر روی مماس جدیدی پرواز می کند
[ترجمه ترگمان]Ramanujan یک محدوده توجه کوتاه دارد و هر بار یک ایده جدید می بیند، بر روی یک تانژانت جدید پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This substance will fly off.
[ترجمه گوگل]این ماده پرواز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این ماده به پرواز در می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some people always fly off the handle, and often their anger is totally out of proportion to the problem in hand.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد همیشه از دسته خارج می شوند و اغلب عصبانیت آنها با مشکلی که در دست دارند کاملاً نامتناسب است
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم همیشه از دسته پرواز می کنند و اغلب عصبانیت آن ها نسبت به مشکل در دست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When an intruder approaches, the parents fly off and the chicks sit tight nomatterhow close it comes.
[ترجمه گوگل]وقتی یک مزاحم نزدیک می شود، والدین پرواز می کنند و جوجه ها محکم می نشینند، هر چقدر نزدیک شود
[ترجمه ترگمان]وقتی یک مزاحم نزدیک می شود، والدین پرواز می کنند و جوجه ها به شدت می نشینند و نزدیک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Outside the office, takes every opportunity to fly off to warm exotic climates for her hobby of snorkelling.
[ترجمه گوگل]در خارج از دفتر، از هر فرصتی برای پرواز به آب و هوای گرم و عجیب و غریب برای سرگرمی خود در غواصی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]خارج از اداره، هر فرصتی را برای پرواز به هوای گرم و عجیب و غریب برای سرگرمی خود به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The young females tend to fly off and look for mates elsewhere.
[ترجمه گوگل]ماده های جوان تمایل دارند به پرواز درآیند و در جاهای دیگر به دنبال جفت بگردند
[ترجمه ترگمان]زنان جوان تمایل دارند که پرواز کنند و به دنبال نایبان دیگر بگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Orchard between medium, Zhu Lin, fly off a work song and a joyous sound laugh language.
[ترجمه گوگل]باغ بین مدیوم، ژو لین، از آهنگ کاری و زبان خنده صدای شاد
[ترجمه ترگمان]Orchard بین medium، ژو لین، یک ترانه کاری و یک زبان خنده شاد به پرواز در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You'll be tempted to fly off the handle on Monday, but a more measured approach is in order.
[ترجمه گوگل]روز دوشنبه وسوسه خواهید شد که از دسته پرواز کنید، اما رویکرد سنجیده تری لازم است
[ترجمه ترگمان]شما وسوسه خواهید شد که روز دوشنبه از دسته خارج شوید، اما یک روش اندازه گیری شده دیگر به ترتیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now stick to the point. Let's not fly off at a tangent as we did last week.
[ترجمه گوگل]حالا به اصل مطلب بچسبید بیایید مانند هفته گذشته بر روی مماس پرواز نکنیم
[ترجمه ترگمان] حالا برو سر اصل مطلب بیا تا هفته پیش با یه تماس دست بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't fly off at a tangent, we are talking about the money problem.
[ترجمه گوگل]روی مماس پرواز نکنید، ما در مورد مشکل پول صحبت می کنیم
[ترجمه ترگمان]با یک مماس دور نشوید، ما در مورد مساله پول صحبت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There's no need to fly off the handle. We can discuss this rationally.
[ترجمه گوگل]نیازی به پرواز از روی دسته نیست ما می توانیم این موضوع را منطقی بحث کنیم
[ترجمه ترگمان]لازم نیست از پسش بر بیای می تونیم منطقی راجع به این موضوع بحث کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] گیرش سطحی (آبشناسی)، برگاب

پیشنهاد کاربران

Fly off the shelves :
به سرعت به فروش رفتن و تمام شدن یک کالا
خیلی معروف و مشهور بودن
باز شدن قطعات در یک ماشین یا دستگاه
فرار کردن

بال زدن هنگام پرواز

سبقت گرفتن هنگام پرواز
در رفتن و پرواز کردن: Fly off

بپرس