fatuity

/fəˈtjuːɪti//fəˈtjuːɪti/

معنی: حماقت، نفهمی، بیشعوری، بی خردی، ابلهی
معانی دیگر: بی شعوری (همراه با از خود راضی گری)، خریت، گولی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fatuities
مشتقات: fatuitous (adj.)
(1) تعریف: stupidity or foolishness, esp. when accompanied by smugness or complacency.

(2) تعریف: a stupid or foolish act, gesture, utterance, or attitude.

جمله های نمونه

1. It also encourages people to banish the fatuity, to be creative and push the social progress continuously.
[ترجمه گوگل]همچنین مردم را تشویق می‌کند که خیانت را کنار بگذارند، خلاق باشند و پیشرفت اجتماعی را به طور مداوم پیش ببرند
[ترجمه ترگمان]این قانون همچنین مردم را تشویق می کند که این فرد را از خود دور کنند، خلاق باشند و پیشرفت اجتماعی را به طور مداوم به جلو هل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The person of the stupid fatuity, then would be more stupid ignorant.
[ترجمه گوگل]در این صورت شخص سفیه احمق، نادان احمق تر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]آن وقت کسی که این سخنان احمقانه را به زبان می آورد ابلهی بیش از این نادان نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Whether the fatuity of the Chinese emperor and his ministers in Qing dynasty is the secondary cause of the failure in the Opium War ?
[ترجمه گوگل]آیا جسور بودن امپراتور چین و وزرای او در سلسله چینگ دلیل ثانویه شکست در جنگ تریاک است؟
[ترجمه ترگمان]این که آیا بلاهت امپراتور چین و وزیران وی در سلسله کینگ، علت اصلی شکست در جنگ تریاک است یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Therefore, ignorance of history often leads to fatuity in politics.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ناآگاهی از تاریخ اغلب منجر به فریبکاری در سیاست می شود
[ترجمه ترگمان]از این رو، نادانی تاریخ اغلب منجر به حماقت در سیاست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hee Murong fatuity oppressive, heavy taxes, the people's pain, resentment everywhere.
[ترجمه گوگل]هی Murong fattuity ظالمانه، مالیات های سنگین، درد مردم، رنجش همه جا
[ترجمه ترگمان]هر کس که این کار را می کرد، باید این کار را می کرد، نه این که چیزی از این تجاوز و شکایت سنگین، مالیات های سنگین، درد مردم، همه جا را از پا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Liu Chan fatuity incompetence, in order to have the minister who died, 263 AD, Shu Weiwasout by.
[ترجمه گوگل]لیو چان بی کفایتی بی کفایتی، به منظور داشتن وزیر که درگذشت، 263 پس از میلاد، شو Weiwasout توسط
[ترجمه ترگمان]لیو چان (Liu Chan)، به منظور داشتن وزیر کشته شده، ۲۶۳ سال پس از میلاد، شو Weiwasout، درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The impulse, oppressed and suffocated by fatuity and fear, produces the intense contrast between exuberance and suffocation, conveying the agonized mentality of the hero and heroine.
[ترجمه گوگل]انگیزه، تحت ستم و خفه شدن از فرط و ترس، تضاد شدیدی را بین شور و خفقان ایجاد می کند و ذهنیت رنجور قهرمان و قهرمان را منتقل می کند
[ترجمه ترگمان]انگیزه ای که از ترس و وحشت خفه و خفه می شد، تضاد شدید بین کثرت و خفگی را پدید می آورد و طرز تفکر دردمند قهرمانان و قهرمان را به خود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. God never puts blame on people's fatuity, but people put blame on God of unjust.
[ترجمه گوگل]خداوند هرگز تقصیر مردم را سرزنش نمی کند، بلکه مردم به گردن خدای ستمگر می اندازند
[ترجمه ترگمان]خدا هرگز کسی را سرزنش نمی کند، اما مردم خدا را ناعادلانه می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The civilization is a concept which is opposite to barbarism, fatuity and ignorance. It symbolizes the progressive degree and civilized state of human society.
[ترجمه گوگل]تمدن مفهومی است که در مقابل بربریت، جبر و جهل است این نماد درجه مترقی و وضعیت متمدن جامعه بشری است
[ترجمه ترگمان]تمدن مفهومی است که مخالف توحش، حماقت و جهالت است نارنجی نماد پیشرفت و پیشرفت جامعه انسانی در جامعه انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is no doubt the first step out of confusion and fatuity.
[ترجمه گوگل]این بدون شک اولین گام برای خروج از سردرگمی و فریب است
[ترجمه ترگمان]این شکی نیست که نخستین قدم از گیجی و نفهمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She loves this naive and unpretending world, and also feels sorry for the fatuity and getting behind of this world.
[ترجمه گوگل]او عاشق این دنیای ساده لوح و بی تظاهر است، و همچنین برای حماقت و پشت سر گذاشتن این دنیا متاسف است
[ترجمه ترگمان]او این دنیا ساده و بدون ادعا را دوست دارد، و همچنین برای مردی که این حرف را زده و از این دنیا می رود احساس تاسف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Later he became the king, but because of his fatuity, the country soon perished.
[ترجمه گوگل]بعداً به پادشاهی رسید، اما به دلیل چاقی او، کشور به زودی از بین رفت
[ترجمه ترگمان]چندی بعد او شاه شد، بلکه به خاطر بی شعوری او، کشور به زودی از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First, it reflects the females status, fortune, bondage of spirit and the spiritual tragedy made by fatuity at that time.
[ترجمه گوگل]اولاً، وضعیت زن، ثروت، اسارت روح و تراژدی روحی ناشی از جبر در آن زمان را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، جایگاه بانوان، ثروت، بندگی روح و تراژدی معنوی را که در آن زمان به وجود آمده بود، منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wang Luyan then to this kind of hold the fatuity, numbness of the society of value of having the money supremacy, cold carried on judgment.
[ترجمه گوگل]وانگ Luyan پس از آن به این نوع نگه داشتن ظلم، بی حسی جامعه از ارزش داشتن برتری پول، سرد در قضاوت انجام می شود
[ترجمه ترگمان]وانگ Luyan پس از آن به این نوع نگاه کردن بر حماقت، بی حسی جامعه ارزش داشتن برتری پول، سرمای گذاری بر قضاوت ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حماقت (اسم)
idiocy, foolishness, stupidity, idiotism, asininity, folly, silliness, hebetude, lunacy, fatuity, unreason, tommyrot

نفهمی (اسم)
fatuity

بیشعوری (اسم)
fatuity

بی خردی (اسم)
folly, fatuity, indiscretion, unreason

ابلهی (اسم)
idiocy, folly, fatuity

انگلیسی به انگلیسی

• stupidity; self-satisfied stupidity

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fatuity / fatuousness
✅️ صفت ( adjective ) : fatuous
✅️ قید ( adverb ) : fatuously

بپرس