flaccid

/ˈflæksəd//ˈflæksɪd/

معنی: سست، اویخته، شل و ول، چروک شده
معانی دیگر: (در مورد عضله و گوشت بدن) شل و چین خورده، شل و آویزان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: flaccidly (adv.), flaccidity (n.), flaccidness (n.)
• : تعریف: without firmness; soft; flabby.
متضاد: firm
مشابه: lax, limp, soft

- After she had run through the rain, the stiff starched wings of her fairy costume were flaccid.
[ترجمه گوگل] بعد از اینکه زیر باران دوید، بال‌های سفت و نشاسته‌ای لباس پری‌اش شل شد
[ترجمه ترگمان] پس از آن که از میان باران شروع به دویدن کرد، بال های سفت و آهار خورده اش شل وول و وارفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. flaccid muscles
عضلات سست و نرم

2. The penis is usually in a flaccid state.
[ترجمه گوگل]آلت تناسلی معمولاً در حالت شل است
[ترجمه ترگمان]آلت تناسلی معمولا تو یه ایالت شل وول - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The program included a lacklustre and flaccid account of Rossini's Overture to "La gazza ladra".
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل روایتی ضعیف و ضعیف از اورتور روسینی به "La gazza ladra" بود
[ترجمه ترگمان]این برنامه شامل یک گزارش جالب و ناچیز بود که روسینی آن را به \"La gazza ladra\" (La gazza ladra)توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His face was childlike and flaccid.
[ترجمه گوگل]صورتش کودکانه و شل بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش بچگانه و شل وول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The legs were loose, the belly flaccid and limp.
[ترجمه گوگل]پاها شل، شکم شل و لنگی بود
[ترجمه ترگمان]پاها شل شده بودند، شکمم شل و شل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was no mistaking the flaccid outlines of a suit that had lost its pressure and was open to vacuum.
[ترجمه گوگل]خطوط شل و ول شده کت و شلواری که فشار خود را از دست داده و در معرض خلاء قرار گرفته بود، اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نبود که در کنار آن یکی از suit قرار داشت که فشار خود را از دست داده بود و در خلا باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Paralyzed muscles lost tone and became flaccid; with severe damage they further degenerated through shrinkage and atrophy.
[ترجمه گوگل]ماهیچه های فلج تون خود را از دست دادند و شل شدند با آسیب شدید، آنها بیشتر از طریق انقباض و آتروفی تخریب شدند
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های Paralyzed تن از دست دادند و ضعیف شدند؛ با آسیب های جدی به انقباض و لاغر شدن آن ها آسیب وارد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had a left hemiplegia, and was flaccid at first, although the flaccidity soon started changing to spasticity.
[ترجمه گوگل]او همی پلژی چپ داشت و در ابتدا شل بود، اگرچه شلی به زودی به اسپاستیسیتی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او یکی از hemiplegia چپش را داشت و در ابتدا شل وول به نظر می رسید، هرچند که طولی نکشید که تغییر شکل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Flaccid, deeply dissected, submerged foliage closely resembling an out-stretched bird's foot.
[ترجمه گوگل]شاخ و برگ های شل، عمیقاً شکافته شده و غوطه ور که شباهت زیادی به پای پرنده کشیده دارد
[ترجمه ترگمان]در حالی که شاخ و برگ زیر پایش را از نزدیک به یک پرنده دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He staggered, jerking the flaccid weight higher on his shoulder.
[ترجمه گوگل]او تلوتلو خورد و وزن سست را روی شانه‌اش بالاتر برد
[ترجمه ترگمان]تلوتلو خورد و وزنش را روی شانه او گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Due to gaps in the quality of acute flaccid paralysis (AFP) surveillance at subnational levels, additional undetected WPV circulation cannot be ruled out.
[ترجمه گوگل]با توجه به شکاف‌هایی در کیفیت نظارت بر فلج شل حاد (AFP) در سطوح داخلی، گردش WPV کشف‌نشده اضافی را نمی‌توان رد کرد
[ترجمه ترگمان]به خاطر شکاف در کیفیت رکود حاد (ای اف پی)در سطوح نیمه ملی، نظارت بیشتر بر circulation خارجی را نمی توان نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Globally, more than 90,000 cases of acute flaccid paralysis were reported in 200 of which 1606 were caused by wild poliovirus.
[ترجمه گوگل]در سطح جهان، بیش از 90000 مورد فلج شل حاد در 200 مورد گزارش شده است که 1606 مورد آن توسط ویروس فلج اطفال وحشی ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]در سطح جهانی، بیش از ۹۰،۰۰۰ مورد فلج حاد گزارش شده است که در سال ۱۶۰۶ توسط ویروس فلج اطفال وحشی تولید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even while the muscles appear flaccid, some nerve threads may be functional.
[ترجمه گوگل]حتی در حالی که ماهیچه ها شل به نظر می رسند، برخی از رشته های عصبی ممکن است عملکردی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]حتی در حالی که ماهیچه ها ضعیف به نظر می رسند، برخی از رشته های عصبی ممکن است کاربردی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. 171 cases of acute flaccid paralysis (AFP) have been reported by the Ministry of Health of the Republic of Tajikistan from January to present.
[ترجمه گوگل]171 مورد فلج شل حاد (AFP) توسط وزارت بهداشت جمهوری تاجیکستان از ژانویه تا کنون گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]از ماه ژانویه تا کنون، ۱۷۱ مورد فلج حاد (خبرگزاری فرانسه)توسط وزارت بهداشت تاجیکستان گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Flaccid constipation is characterized by a lazy or atonic intestinal muscle.
[ترجمه گوگل]یبوست شل با تنبلی یا آتونیک عضله روده مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]یبوست مزمن توسط یک ماهیچه روده دراز و یا atonic مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

اویخته (صفت)
pensile, flappy, flaccid, pendent, hung, underhung

شل و ول (صفت)
flaggy, flimsy, flabby, flappy, flyaway, flaccid

چروک شده (صفت)
flaccid

انگلیسی به انگلیسی

• limp, drooping, loose, soft
something that is flaccid is soft and loose or limp, rather than firm; a formal word.

پیشنهاد کاربران

شُل و وِل، آویزون، بیشتر واسه آلت کاربرد داره، flaccid penis
شُل
مثال: flaccid paralysis : فلج شُل
بد نیس بدونیم که� فلج سفت� هم میشه � spastic paralysis�
adjective
[more flaccid; most flaccid]
1 : not firm : not hard or solid
◀️flaccid muscles/tissue
◀️a flaccid handshake
2 : lacking strength or force : weak
◀️flaccid leadership
◀️a flaccid response
...
[مشاهده متن کامل]

◀️If a flaccid penis was a person
◀️ His flaccid cock is bigger than some of the white dudes who think they are hung when full erect
شل - نرم و غیرسفت
ضعیف
خوابیده ( آلت )

flaccid paralysis
فلجی/فلج شدگی همراه با سستی و رخوت
بی رمق
ضعیف، ناتوان، بی دوام

بپرس