fortune telling


فالگیری، طالع بینی

جمله های نمونه

1. fortune-telling racket
کلاهبرداری فالگیران

2. I had my fortune told by Gypsy Rose at the fair.
[ترجمه گوگل]جیپسی رز ثروتم را در نمایشگاه گفت
[ترجمه ترگمان]من بخت و اقبال خود را با آن زن کولی در بازار نقل کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "Fortune Telling Madman", "Monster Vending Machine" and "Pie Off to Our Bosses". . . Our colleagues tried every means to develop interesting games to raise money.
[ترجمه گوگل]«دیوانه فالگیر»، «دستگاه فروش هیولا» و «پای رؤسای ما» همکاران ما از هر راهی برای توسعه بازی های جذاب برای جمع آوری پول استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]\"شانس به مادمن\"، \"ماشین vending\" و \"پای به روسا مان\"، همکاران ما هر وسیله ای برای توسعه بازی های جالب برای جمع آوری پول تلاش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Before that, palmistry was their preferred method of fortune telling.
[ترجمه گوگل]قبل از آن، کف بینی روش ترجیحی آنها برای پیشگویی بود
[ترجمه ترگمان]قبل از آن، کف بینی روش preferred بود که به من می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Several friends were discussing the subject of fortune telling.
[ترجمه گوگل]چند نفر از دوستان در مورد موضوع فال صحبت می کردند
[ترجمه ترگمان]چند نفر از دوستان درباره موضوع ثروت بحث می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But people say that fortune telling can make your luck go bad. So I also know about a lot of tricks to gain good luck.
[ترجمه گوگل]اما مردم می گویند که فال گیری می تواند شانس شما را بد کند بنابراین من همچنین در مورد بسیاری از ترفندها برای به دست آوردن شانس خوب می دانم
[ترجمه ترگمان]اما مردم می گویند که بخت و اقبال می تواند شانس شما را بد کند بنابراین من از حقه های زیادی برای بدست آوردن شانس خوب آگاهی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mike is calling a fortune telling hotline.
[ترجمه گوگل]مایک با خط تلفن فالگیر تماس می گیرد
[ترجمه ترگمان]مایک داره به یه خط ارتباطی زنگ میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even today, fortune telling ceremonies are still carried on unwittingly or half-jokingly in Halloween party games like apple bobbing.
[ترجمه گوگل]حتی امروزه، مراسم فال‌گیری همچنان ناخواسته یا نیمه شوخی در بازی‌های مهمانی هالووین مانند بابا سیب انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]حتی امروزه، بخت و اقبال در مراسم جشن هالو وین مانند بالا رفتن سیب بطور ناخودآگاه یا نیمه کاره انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Results found:the audience of the network fortune telling use fortune-telling website, because its entertainment, obtaining topics which can be used to chat with others and the interest of numerology.
[ترجمه گوگل]نتایج یافت شده: مخاطبان شبکه فال از وب سایت فال استفاده می کنند، زیرا سرگرمی آن، به دست آوردن موضوعاتی که می توان از آنها برای چت با دیگران استفاده کرد و علاقه به اعداد شناسی است
[ترجمه ترگمان]نتایج یافته: تماشاگران این شبکه می توانند از وب سایت fortune استفاده کنند، چون سرگرمی، به دست آوردن موضوعاتی که می تواند برای گپ زدن با دیگران و منافع of مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fortune telling remains popular with Chinese people even today.
[ترجمه گوگل]فال گیری حتی امروزه نیز در بین مردم چین رایج است
[ترجمه ترگمان]اما امروزه بخت با مردم چین محبوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Practicing divination (This means fortune telling, reading tarot cards, reading tea leaves etc) or sorcery.
[ترجمه گوگل]تمرین فال (یعنی فال، خواندن کارت های تاروت، خواندن برگ های چای و غیره) یا جادوگری
[ترجمه ترگمان]تمرین پیشگویی (این به معنای فال گرفتن، خواندن کارت های فال، خواندن برگ چای و غیره)یا سحر و جادو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fortune telling and mystical mumbo-jumbo aside, it has been a power about which we can only dream.
[ترجمه گوگل]فال‌گویی و غم‌انگیز عرفانی به کنار، قدرتی بوده است که ما فقط می‌توانیم درباره‌اش رویاپردازی کنیم
[ترجمه ترگمان]بخت به او می گوید که این چرندیات پوچ و مرموز به کناری می افتد، قدرتی است که ما فقط می توانیم به آن فکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kabul, Afghanistan: A fortune teller listens to a woman as another awaits her turn. Fortune telling was banned under the Taliban regime.
[ترجمه گوگل]کابل، افغانستان: یک فالگیر به حرف زنی گوش می دهد که دیگری منتظر نوبت اوست فالگیری در رژیم طالبان ممنوع بود
[ترجمه ترگمان]کابل، افغانستان: یک پیشگو به یک زن گوش می دهد و دیگری در انتظار نوبت او است تقدیر در زمان حکومت طالبان ممنوع اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Misunderstood and misused for many years as a medium for fortune telling, it is now returning to its true use, as a tool for awareness and consciousness.
[ترجمه گوگل]که سال‌ها به‌عنوان رسانه‌ای برای فال‌گیری اشتباه فهمیده شده و از آن استفاده نادرست شده، اکنون به استفاده واقعی خود، به عنوان ابزاری برای آگاهی و آگاهی، بازگشته است
[ترجمه ترگمان]misunderstood و سو استفاده برای سال ها به عنوان رسانه برای تعریف ثروت، اکنون به کاربرد واقعی خود، به عنوان ابزاری برای آگاهی و آگاهی باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. During the Mao years many of its traditions, such as fortune telling, geomancy, possession by spirits, and popular rituals, were banned as superstitious.
[ترجمه گوگل]در طول سال‌های مائو، بسیاری از سنت‌های آن، مانند فال‌گویی، زمین‌شناسی، تسخیر ارواح و آیین‌های مردمی به‌عنوان خرافات ممنوع شد
[ترجمه ترگمان]در طی سال های مایو، بسیاری از سنن آن مانند fortune، geomancy، تملک توسط ارواح، و آداب و رسوم رایج، به عنوان خرافات منع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• foretelling the future, predicting the future
practice of telling fortunes and predicting the future

پیشنهاد کاربران

فالگیری. طالع بینی
مثال:
I refused politely because, to be honest, I don't really believe in clairvoyants and fortune - telling.
من مودبانه قبول نکردم، راستش را بخواهید من واقعا به غیبگو ها و فالگیری {و طالع بینی} اعتقاد ندارم.
طالع بینی، فالگیری
پیش گویی

بپرس