freakish

/ˈfriːkɪʃ//ˈfriːkɪʃ/

معنی: دمدمی، بوالهوس، متلون، عجیب و غریب
معانی دیگر: خارق العاده، ناروال، غیرعادی، هوسباز (انه)، استثنایی

جمله های نمونه

1. the addicts looked freakish
معتادان قیافه های عجیب و غریبی داشتند.

2. Are you saying it is somehow freakish to want to stay single?
[ترجمه A.A] شما دارید میگید یک جوری عجیب غریبه که بخواهید مجرد بمونید
|
[ترجمه گوگل]آیا می گویید مجرد ماندن به نوعی عجیب است؟
[ترجمه ترگمان]یعنی میخوای بگی که اون یه جورایی freakish که مجرد بمونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Freakish weather conditions have caused massive traffic hold-ups in the area.
[ترجمه گوگل]شرایط بد جوی باعث شده است که ترافیک در این منطقه با مشکل مواجه شود
[ترجمه ترگمان]شرایط آب و هوایی freakish باعث افزایش گسترده ترافیک در این ناحیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Disproportionalities can sometimes appear almost freakish.
[ترجمه گوگل]عدم تناسب گاهی اوقات می تواند تقریباً عجیب به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات Disproportionalities می تواند عجیب و غریب به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Freakish wingspan, basic body that looked unfinished, wingtips that folded over.
[ترجمه گوگل]طول بال های عجیب، بدنه اولیه که ناتمام به نظر می رسید، نوک بال هایی که روی هم جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]بدنی قوی، بدنی که به معنی کامل و پر حرکت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I asked many Goans if they disliked the freakish visitors, and their verdicts were almost unanimous.
[ترجمه گوگل]من از بسیاری از گوان ها پرسیدم که آیا از بازدیدکنندگان عجیب و غریب خوششان نمی آید یا خیر، و احکام آنها تقریباً متفق القول بود
[ترجمه ترگمان]من از بسیاری از آن ها سوال کردم که اگر آن ها از بازدید کنندگان freakish ناراضی بودند و verdicts صادر می شد، همه با هم توافق داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It even rained in Redwood City during the freakish day.
[ترجمه گوگل]حتی در شهر ردوود در طول روز عجیب باران بارید
[ترجمه ترگمان]حتی در شهر Redwood در طول روز freakish باران بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yeah, it was kind of a freakish accident over on the coast when they were over there.
[ترجمه گوگل]بله، زمانی که آنها آنجا بودند، یک تصادف عجیب در ساحل بود
[ترجمه ترگمان]آره، یه تصادف عجیب و غریب توی ساحل بود وقتی اونجا بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One may and one does read plenty of freakish recipes in cookery books.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک نفر دستور العمل های عجیب و غریب زیادی را در کتاب های آشپزی بخواند
[ترجمه ترگمان]یکی ممکن است و یکی از کتاب های آشپزی عجیب و غریب و غیر وابسته به کتاب های آشپزی را بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the third chapter a question survey on freakish children's rhyme is presented. "
[ترجمه گوگل]در فصل سوم پرسشنامه ای در مورد قافیه های عجیب کودکان ارائه شده است "
[ترجمه ترگمان]در فصل سوم تحقیق در مورد وزن کودکان freakish مورد بحث قرار می گیرد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Freakish phenomena are becoming less freaky all around the world.
[ترجمه گوگل]پدیده‌های عجیب و غریب در سرتاسر جهان کمتر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]پدیده freakish در سراسر دنیا عجیب تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Last year was freakish meteorologically for China, Song said, with severe weather hitting the nation with a frequency and intensity rarely seen.
[ترجمه گوگل]سونگ گفت که سال گذشته از نظر هواشناسی برای چین عجیب بود، با آب و هوای شدیدی که به ندرت دیده می شود این کشور را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]در سال گذشته freakish meteorologically برای چین وجود داشت و با آب و هوای شدید به کشور برخورد کرد و شدت و شدت به ندرت دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a freakish misconception that he is rich, but this is every incorrect.
[ترجمه گوگل]یک تصور اشتباه عجیب وجود دارد که او ثروتمند است، اما این اشتباه است
[ترجمه ترگمان]یک تصور غلط عجیب و غریب وجود دارد که او ثروتمند است، اما این همه نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Is this a freakish coincidence, or did you know she takes this train?
[ترجمه گوگل]آیا این یک تصادف عجیب است، یا می دانستید که او با این قطار می رود؟
[ترجمه ترگمان]آیا این تصادفی است یا شما می دانید که او این قطار را می گیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دمدمی (صفت)
uncertain, chimerical, ambivalent, quirky, fickle, fitful, freakish, unpredictable

بوالهوس (صفت)
flighty, fanciful, whimsical, freakish, capricious

متلون (صفت)
erratic, mercurial, fickle, freakish, instable, particolored, particoloured, protean

عجیب و غریب (صفت)
quizzical, exotic, odd, freakish, rum, peculiar, queer, outlandish, oddball, rococo, screwy, unearthly

انگلیسی به انگلیسی

• weird, strange, abnormal; whimsical; "freaky" (slang)
you describe something as freakish when it is very unusual.

پیشنهاد کاربران

بپرس