fug

/fʌɡ//fʌɡ/

معنی: بدبو کردن، بوی ناه دادن
معانی دیگر: (انگلیس)، هوای خفه (در اتاق)، هوای کهنه، هوای کثیف، متعفن شدن

جمله های نمونه

1. There is a fug in here, please open the window.
[ترجمه گوگل]اینجا مه است، لطفا پنجره را باز کنید
[ترجمه ترگمان]یه اتاق گرم اینجا هست لطفا پنجره رو باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We smiled at each other through a grey fug of cigarette smoke.
[ترجمه گوگل]از میان دود سیگار خاکستری به هم لبخند زدیم
[ترجمه ترگمان]از خلال سیگار خاکستری دود سیگار به یکدیگر لبخند زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Open the window there's quite a fug in here.
[ترجمه گوگل]پنجره را باز کن، اینجا غوغایی است
[ترجمه ترگمان]پنجره را باز کن، هوا خیلی گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Really, Watson, you must clear the fug from your brain.
[ترجمه گوگل]واقعاً، واتسون، تو باید مه را از مغزت پاک کنی
[ترجمه ترگمان]واقعا، وات سن، باید هوا را از مغزت پاک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some time during the muzzy fug of these dissipations, a decision had been reached.
[ترجمه گوگل]مدتی در خلال این پراکندگی ها، تصمیمی گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]مدتی طول کشید تا از عیاشی های ناشی از عیاشی های خود، تصمیمی گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After the stale fug in the tiny cabin, she gulped down the clean sea air, the car window wide open.
[ترجمه گوگل]او پس از بیات شدن هوا در کابین کوچک، هوای تمیز دریا را با شیشه ماشین کاملاً باز کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از the که در کابین کوچک مانده بود، هوای تازه دریا را فرو داد، پنجره ماشین کاملا باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Seen through the fug of a caf é in late 1982009 looks pretty good.
[ترجمه گوگل]در اواخر سال 198200 در میان کافه‌ای دیده می‌شود که بسیار خوب به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]از میان the یک کافه در اواخر ۱۹۸۲۰۰۹ خیلی خوب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What the fug is that swill?
[ترجمه گوگل]این قیچی چیست؟
[ترجمه ترگمان]این swill دیگه چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pulsating synth crawls out of the fug, before thunderous battlefield tom-toms decorated by shocked electronic whoops.
[ترجمه گوگل]مصنوعی تپش‌آمیز قبل از تام‌تام‌های رعدآلود میدان نبرد که با صداهای الکترونیکی تکان‌دهنده تزئین شده‌اند، بیرون می‌آید
[ترجمه ترگمان]pulsating synth در حال بیرون آمدن از the است، قبل از این که میدان جنگ رعد و برق بر زمین فرود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I couldn't keep my eyes open, I felt as if I was suffocating in a warm fug of words.
[ترجمه گوگل]نمی‌توانستم چشمانم را باز نگه دارم، احساس می‌کردم در تله‌ای گرم از کلمات خفه می‌شوم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم چشمانم را باز نگه دارم، احساس کردم در یک فضای گرم و پر از کلمات خفه می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Having climbed the wooden stairs and pushed open the door, I was met by a thick fug of pipe smoke, rows of levers, a glowing stove and a signalman with his feet up reading the paper.
[ترجمه گوگل]از پله های چوبی بالا رفتم و در را باز کردم، با دود غلیظی از لوله، ردیفی از اهرم ها، یک اجاق گاز درخشان و یک علامت دهنده با پاهایش روبه رو شدم که کاغذ را می خواند
[ترجمه ترگمان]از پله های چوبی بالا رفتم و در را هل دادم و در را باز کردم، یک اتاق پر از دود پیپ، یک اجاق برقی، یک بخاری روشن و یک signalman با پاهایش بلند شد و مشغول خواندن روزنامه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At that time the roads are clogged with vehicular traffic, particularly fug - belching buses and trucks.
[ترجمه گوگل]در آن زمان جاده ها با تردد وسایل نقلیه، به ویژه اتوبوس ها و کامیون ها، مسدود شده است
[ترجمه ترگمان]در آن زمان جاده ها با عبور وسایل نقلیه، به ویژه اتوبوس ها و کامیون ها مسدود شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدبو کردن (فعل)
stink, fug

بوی ناه دادن (فعل)
fug

انگلیسی به انگلیسی

• stuffiness, stagnancy, stale air (slang)
a fug is an airless, usually smoky and rather smelly atmosphere; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس