gentlewoman

/ˈdʒentəˌlwʊmən//ˈdʒentlwʊmən/

معنی: خانم، بانو، زن نجیب، زن باتربیت
معانی دیگر: (در اصل) خانم اشراف زاده، خانم اعیان زاده، از خانواده ی شریف و برجسته، خانم مودب و ملاحظه کار، مبادی آداب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: gentlewomen
(1) تعریف: a courteous and honorable woman.

(2) تعریف: a woman of aristocratic birth or high social standing.
مشابه: lady

(3) تعریف: a female attendant to a woman of nobility.

جمله های نمونه

1. She was, to the end, a gentlewoman of the old school, gracious and mannerly.
[ترجمه گوگل]او تا آخر، یک نجیب زاده مکتب قدیم، مهربان و خوش اخلاق بود
[ترجمه ترگمان]او در پایان، یک خانم اشرافی از مدرسه قدیمی و با تربیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is a gentlewoman born, as you know, let her always be treated as such.
[ترجمه گوگل]او یک زن جوان متولد شده است، همانطور که می دانید، بگذارید همیشه با او چنین رفتار شود
[ترجمه ترگمان]همان طور که می دانید او یک خانم تمام عیار است، بگذارید همیشه با چنین رفتاری با او رفتار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Regis, a hotel that catered to gentlewomen.
[ترجمه گوگل]Regis، هتلی که از آقایان پذیرایی می کرد
[ترجمه ترگمان]Regis، هتلی که رستوران gentlewomen را برآورده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Concise and vogue tinge, elegant and graceful, has gentlewoman demeanour.
[ترجمه گوگل]رنگ مختصر و شیک، ظریف و برازنده، دارای رفتار زنانه نجیب است
[ترجمه ترگمان]رفتار زنان زیبا و زیبا و زیبا و زیبا و برازنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No one could spot a gentlewoman quicker than Father Ralph.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی توانست زن جوانمردی را سریعتر از پدر رالف تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی توانست زنی را سریع تر از پدر رالف تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gentlewoman calls out lackey, swift end gives dish of hamburger to look to this individual.
[ترجمه گوگل]نجیب زنی صدا می زند لاکی، پایان سریع به این فرد ظرف همبرگر می دهد
[ترجمه ترگمان]gentlewoman پیشخدمتی را صدا می زند و انتهای سریع همبرگر را برای نگاه به این فرد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He could not speak of such things to gentlewoman.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست در مورد چنین چیزهایی با نجیب زاده صحبت کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست درباره این چیزها با خانم متشخص حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chuse properly, chuse a gentlewoman for my sake; and for your own, let her be an active, useful sort of person, not brought up high, but able to make a small income go a good way.
[ترجمه گوگل]به درستی انتخاب کن، به خاطر من یک زن جوانمرد را انتخاب کن و برای خودتان، بگذارید او فردی فعال و مفید باشد، بزرگ نشده باشد، اما بتواند درآمد کمی را به خوبی انجام دهد
[ترجمه ترگمان]درست است، به خاطر من یک خانم محترم را انتخاب کن، و به خاطر خودت، بگذار یک آدم فعال و مفید باشد، اما می تواند درآمد مختصری داشته باشد، اما می تواند درآمد مختصری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A young gentlewoman without visible relations had always struck her as a flower without foliage.
[ترجمه گوگل]یک نجیب زنی جوان بدون روابط قابل مشاهده همیشه او را مانند گلی بدون شاخ و برگ می زد
[ترجمه ترگمان]یک خانم متشخص، بدون هیچ رابطه ای، همیشه او را همچون گلی بدون شاخ و برگ در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The little gentlewoman might set up for herself if she pleased.
[ترجمه گوگل]نجیب زاده کوچولو اگر بخواهد ممکن است برای خودش آماده کند
[ترجمه ترگمان]خانم متشخص اگر خوشش بیاید ممکن است برای خودش پاپوش درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At this moment, walk along gentlewoman.
[ترجمه گوگل]در این لحظه در کنار نجیب زاده قدم بزنید
[ترجمه ترگمان]در این لحظه خانم متشخص تمام عیار راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She gave me the like cue to the gentlewoman.
[ترجمه گوگل]او به من چنین نشانه ای را به آن خانم داد
[ترجمه ترگمان]او به من اشاره کرد که خانم متشخص تمام عیار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But he found himself unable to say it, especially not to this so very obvious gentlewoman.
[ترجمه گوگل]اما او متوجه شد که قادر به گفتن آن نیست، به خصوص نه به این خانم بسیار آشکار
[ترجمه ترگمان]اما متوجه شد که نمی تواند این حرف را بزند، به خصوص نه به این خانم متشخص تمام عیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. PETRUCHIO. Tell me, sweet Kate, and tell me truly too, Hast thou beheld a fresher gentlewoman?
[ترجمه گوگل]پتروشیو به من بگو، کیت نازنین، و واقعاً به من هم بگو، آیا نجیب‌زن تازه‌تری را دیده‌ای؟
[ترجمه ترگمان]petruchio به من بگو کیت شیرین و صادقانه به من بگو آیا تو یک خانم اشرافی هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خانم (اسم)
wife, mistress, dame, lady, madam, missy, donna, mademoiselle, dona, gentlewoman, goodwife, signora

بانو (اسم)
mistress, woman, dame, lady, madam, matron, ladyship, donna, dona, gentlewoman, goodwife, grand dame

زن نجیب (اسم)
gentlewoman

زن باتربیت (اسم)
gentlewoman

انگلیسی به انگلیسی

• woman of good breeding and manners; lady
a gentlewoman is a woman of high social standing; an old-fashioned word.
a gentlewoman is a woman who is cultured, educated, and refined in her manners; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بانومنشی ، نجابت
تمنای پیام عشق
تو به روشنایی و درخشان براق آب زلال
وبه سرخی عشق برتر زیبایی قلب و نفسای دل و جانم ، آرزوی خوشبختی لبخند لبانم را در تمنای دستای مردانگی آغوش بهشت زندگی ، بانوملکه بودن برای قلب تو هستم
...
[مشاهده متن کامل]

supplication Love message
You are brilliant with bright glowing water
And to the redness of the beautiful love of the heart and the soul of my heart , the wish of happiness, the smile of my lips in the desire for the masculinity of the supplication for life
Begin whit to love

بپرس