grocer

/ˈɡroʊsə//ˈɡrəʊsə/

معنی: عطار، بقال، خواربار فروش
معانی دیگر: فروشنده (مواد خوراکی و نیازهای منزل)، بنکدار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who sells food and other supplies for household use; one who owns or manages a grocery store.

جمله های نمونه

1. the grocer dunned his customer for payment of his bill
بقال مرتب از مشتری برای پرداخت صورت حسابش طلبکاری می کرد.

2. he owes a lot of money to the grocer
او پول زیادی به بقال بدهکار است.

3. The grocer accused her of shoplifting and demanded to look in her bag.
[ترجمه گوگل]خواربارفروش او را به دزدی از مغازه متهم کرد و از او خواست کیفش را نگاه کند
[ترجمه ترگمان]بقال او را متهم به دزدی از مغازه کرد و خواست که نگاهی به کیفش بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That grocer never overcharges.
[ترجمه گوگل]آن خواربارفروش هرگز هزینه اضافی نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]این بقال هیچ وقت نمی فهمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A grocer used to need to know how to blend tea.
[ترجمه گوگل]قبلاً یک خواربارفروش باید بداند که چگونه چای را مخلوط کند
[ترجمه ترگمان]یک خواروبار فروشی که عادت داشت بداند چگونه چای را با هم مخلوط کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The grocer sells wine and spirits.
[ترجمه گوگل]بقال شراب و مشروبات الکلی می فروشد
[ترجمه ترگمان]بقال شراب و شراب می فروشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A former grocer from Rector Street, at twenty he had gone bankrupt trying to run a cigar store on Pearl Street.
[ترجمه گوگل]یک خواربارفروش سابق از خیابان رکتور، در بیست سالگی ورشکست شده بود و سعی داشت یک مغازه سیگار برگ در خیابان مروارید راه اندازی کند
[ترجمه ترگمان]یک بقالی سابق از خیابان کشیش، در بیست سالگی در صدد خرید یک مغازه سیگار در خیابان پرل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Grocer profits While other retailers are dropping like flies, supermarkets are making fat profits.
[ترجمه گوگل]سود خواربارفروشی در حالی که سایر خرده فروشان مانند مگس افت می کنند، سوپرمارکت ها سودهای سنگینی به دست می آورند
[ترجمه ترگمان]از آنجایی که دیگر خرده فروشان مثل مگس در حال سقوط هستند، سوپرمارکت ها سود هنگفتی درست می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From his doorway, the first grocer scowled at him.
[ترجمه گوگل]اولین خواربارفروش از درب خانه او را با اخم کرد
[ترجمه ترگمان]نخستین بقال اول به او اخم کرد، از در اتاق بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The grocer had a grinder somewhere, and his wife unearthed it, dusted it down and plugged it in for me.
[ترجمه گوگل]بقال در جایی آسیاب داشت و همسرش آن را از زیر خاک بیرون آورد، گرد و غبارش را پاک کرد و برای من وصل کرد
[ترجمه ترگمان]The جایی چرخ زد و زنش آن را از زیر خاک بیرون کشید، آن را گردگیری کرد و آن را به خاطر من روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They still owed the grocer and Dad said he had had to pay another month's rent.
[ترجمه گوگل]آنها هنوز به بقال بدهکار بودند و بابا گفت که باید اجاره یک ماه دیگر را پرداخت کند
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز به بقال و بابا گفته بودند که باید اجاره یک ماه دیگر را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The grocer said in a very reluctant voice,'Do you a grocery list?
[ترجمه گوگل]بقال با صدایی بسیار اکراه گفت: «لیست مواد غذایی دارید؟
[ترجمه ترگمان]بقال با صدای very گفت: یک لیست خرید داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The grocer took back the rancid butter.
[ترجمه گوگل]بقال کره گندیده را پس گرفت
[ترجمه ترگمان]بقال غذاهای فاسد را پس گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reluctantly Martin yielded to the claims of the grocer, paying his bill with him in full, and receiving in change a pocketful of jingling coin.
[ترجمه گوگل]مارتین با اکراه تسلیم ادعای بقال شد، صورتحساب او را به طور کامل با او پرداخت و یک جیب سکه جرنگ جرنگ را به عنوان پول خرد دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]مارتین با بی میلی تسلیم ادعاهای بقال شد و حسابش را پرداخت و با یک جیب پر از سکه جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی رینگ جی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عطار (اسم)
apothecary, druggist, grocer, perfumer

بقال (اسم)
grocer

خواربار فروش (اسم)
grocer, provision merchant, provision dealer

انگلیسی به انگلیسی

• one who owns and operates a grocery store
a grocer is a person who sells foods such as flour, sugar, and tinned foods, and some other products that people use in their homes.
a grocer or grocer's is a shop where you can buy foods such as flour, sugar, and tinned foods, and some other products that people use in their homes.

پیشنهاد کاربران

خوار و بار فروش
دکان دار، مغازه دار، بنکدار
بقال ، سوپری
میوه فروش
Grocery store میوه فروشی

بپرس