grudgingly


ازروی بی میلی، ازروی لجاجت

جمله های نمونه

1. he congratulated us grudgingly
او از روی بغض به ما تبریک گفت.

2. He grudgingly acknowledged having made a mistake.
[ترجمه گوگل]او با اکراه تصدیق کرد که اشتباه کرده است
[ترجمه ترگمان]با اکراه تصدیق کرد که اشتباه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'Not bad,' she conceded grudgingly.
[ترجمه گوگل]او با اکراه پذیرفت: "بد نیست"
[ترجمه ترگمان]با اکراه قبول کرد: بد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The boss grudgingly raised my salary.
[ترجمه گوگل]رئیس با اکراه حقوقم را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]رئیس با بی میلی حقوقم را بالا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The film studio grudgingly agreed to allow him to continue working.
[ترجمه گوگل]استودیوی فیلمسازی با اکراه موافقت کرد که به او اجازه ادامه کار بدهد
[ترجمه ترگمان]استودیو فیلم با اکراه موافقت کرد که به کارش ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He grudgingly admitted he'd been wrong.
[ترجمه گوگل]او با اکراه اعتراف کرد که اشتباه کرده است
[ترجمه ترگمان]با اکراه قبول کرد که اشتباه کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She grudgingly admitted that I was right.
[ترجمه گوگل]او با اکراه اعتراف کرد که حق با من بود
[ترجمه ترگمان]با اکراه قبول کرد که حق با من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It had been granted grudgingly and she knew she was on thin ice as far as her superiors were concerned.
[ترجمه گوگل]با اکراه اعطا شده بود و او می‌دانست که تا آنجا که به مافوقش مربوط می‌شود، روی یخ نازک است
[ترجمه ترگمان]با اکراه موافقت کرده بود و می دانست که تا آنجا که مقامات مربوطه، او روی یخ نازکی نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lights changed and the cars grudgingly screeched to a halt.
[ترجمه گوگل]چراغ ها عوض شد و ماشین ها با اکراه جیغ کشیدند
[ترجمه ترگمان]نورها عوض شدند و اتومبیل ها با اکراه متوقف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Proposals for higher taxes on incomes have been grudgingly accepted, but the introduction of VAT on domestic fuel has not.
[ترجمه گوگل]پیشنهادات برای مالیات بیشتر بر درآمدها با اکراه پذیرفته شده است، اما وضع مالیات بر ارزش افزوده بر سوخت داخلی پذیرفته نشده است
[ترجمه ترگمان]پیشنهادها برای مالیات های بالاتر بر درآمدها با اکراه پذیرفته شده اند، اما معرفی مالیات بر ارزش افزوده بر روی سوخت داخلی این کار را نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The donkey-driver sat down and rather grudgingly accepted a small tumbler of retsina.
[ترجمه گوگل]راننده الاغ نشست و با اکراه یک لیوان کوچک رتسینا را پذیرفت
[ترجمه ترگمان]راننده کامیون نشست و با اکراه یک لیوان کوچک ویسکی را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have to admit grudgingly that this is interesting, and I trudge up the path with Tony just behind.
[ترجمه گوگل]باید با اکراه اعتراف کنم که این جالب است، و من با تونی که درست پشت سرش قرار دارد، مسیر را به سرعت طی می کنم
[ترجمه ترگمان]باید با اکراه قبول کنم که این جالب است و من راه را با تونی درست پشت سر می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Grudgingly, he would grant all requests soas to cease the torture inflicted on his friends.
[ترجمه گوگل]او با بغض تمام درخواست‌ها را می‌پذیرفت تا شکنجه‌های اعمال شده بر دوستانش متوقف شود
[ترجمه ترگمان]به هر حال حاضر بود تمام این تقاضا را برای جلوگیری از شکنجه و شکنجه دوستان خود از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Upper House came out of its concrete grudgingly, like an opal from the matrix.
[ترجمه گوگل]خانه بالا با اکراه از بتن بیرون آمد، مانند عقیق از ماتریس
[ترجمه ترگمان]در طبقه بالا، از بتون، مانند اپال از ماتریکس بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Before opening it, he grudgingly used the microwave to heat a cup of cocoa, then sat at the kitchen counter.
[ترجمه گوگل]قبل از باز کردن آن، با اکراه از مایکروویو برای گرم کردن یک فنجان کاکائو استفاده کرد، سپس پشت میز آشپزخانه نشست
[ترجمه ترگمان]قبل از باز کردن آن، با اکراه از مایکروویو استفاده کرد تا یک فنجان کاکائو را گرم کند، سپس کنار پیشخوان آشپزخانه نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• begrudgingly, unwillingly, reluctantly

پیشنهاد کاربران

کینه توزی
با اکراه، با بی میلی
از روی کینه یا لج

بپرس