graveyard

/ˈɡreɪˌvjɑːrd//ˈɡreɪvjɑːd/

معنی: مقبره، قبرستان
معانی دیگر: گورستان، حیاط کلیسا (که در آن مرده خاک می کردند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a tract of ground for burying the dead; cemetery.
مشابه: cemetery

جمله های نمونه

1. the sight of a graveyard saddens me
منظره ی گورستان مرا غمزده می کند.

2. the soldiers reposing in this old graveyard
سربازانی که در این گورستان قدیمی خفته اند

3. all my ancestors sleep in this little graveyard
همه ی نیاکان من در این گورستان کوچک به خواب ابدی فرو رفته اند.

4. They made their way to a graveyard to pay their traditional respects to the dead.
[ترجمه Firoz] انها به مسیر قبرستان رفتن برای انجام مراسم سنتیشان در مورد مرگان
|
[ترجمه گوگل]آنها برای ادای احترام سنتی به مردگان راهی قبرستان شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای ادای احترام سنتی خود به مردگان، راه خود را به قبرستان بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The film starts in a graveyard, an apposite image for the decaying society which is the theme of the film.
[ترجمه گوگل]فیلم از یک قبرستان شروع می شود، تصویری مناسب برای جامعه در حال زوال که موضوع فیلم است
[ترجمه ترگمان]فیلم در یک قبرستان شروع می شود، تصویر apposite برای جامعه رو به رو که موضوع فیلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Living next to a graveyard would give me the creeps.
[ترجمه گوگل]زندگی در کنار یک قبرستان به من خزش می داد
[ترجمه ترگمان]زندگی کنار یک گورستان، از من مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور مور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The club has become a graveyard for mediocre provincial bands.
[ترجمه گوگل]این باشگاه به گورستانی برای گروه های موسیقی متوسط ​​استانی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]این باشگاه به یک قبرستان برای گروه های متوسط استانی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The graveyard looked ghostly, enveloped in mist.
[ترجمه گوگل]قبرستان شبح‌آلود به نظر می‌رسید، غرق در غبار
[ترجمه ترگمان]گورستان شبح مانندی داشت که در مه پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Willie watched them as they ran through the graveyard and climbed over the wall to the lane.
[ترجمه گوگل]ویلی آنها را در حالی که از میان قبرستان می دویدند و از دیوار بالا می رفتند و به سمت لاین می رفتند تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]ویلی همان طور که از گورستان عبور می کرد آن ها را تماشا می کرد و از بالای دیوار تا کوره راه بالا می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They walked around the graveyard for a short time, looking at the graves and then at the papers.
[ترجمه گوگل]مدت کوتاهی در قبرستان قدم زدند و به قبرها و سپس کاغذها نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]برای مدت کوتاهی به طرف گورستان رفتند و به گورها و سپس به کاغذها نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The place is a particular graveyard for off-spinners.
[ترجمه گوگل]این مکان یک قبرستان خاص برای افرادی است که در حال چرخش هستند
[ترجمه ترگمان]این مکان یک قبرستان ویژه برای ریسندگان خارج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mountain and the plane graveyard at Davis-Monthan.
[ترجمه گوگل]کوه و قبرستان هواپیما در دیویس-مونتان
[ترجمه ترگمان]کوه و گورستان هواپیما در دیویس - Monthan
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The harbor; suddenly, was a coastal graveyard, one headstone overturning, and one plot coming undone.
[ترجمه گوگل]بندرگاه؛ ناگهان، یک قبرستان ساحلی، یک سنگ قبر واژگون شد، و یک قطعه در حال ویرانی بود
[ترجمه ترگمان]بندر، ناگهان گورستان ساحلی بود که یک سنگ قبر واژگون شده بود و یک نقشه از بین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tom swung the graveyard gate to one side and Sammy shot through jumping and barking in the puddles.
[ترجمه گوگل]تام دروازه قبرستان را به یک طرف تاب داد و سامی از طریق پریدن و پارس کردن در گودال ها شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]تام دروازه گورستان را به یک طرف چرخاند و سمی از جا جست و در گودال های آب پارس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I knew when I saw her in the graveyard reading the writing.
[ترجمه گوگل]وقتی او را در قبرستان دیدم که نوشته را می خواند فهمیدم
[ترجمه ترگمان]وقتی او را در گورستان دیدم که مشغول خواندن نامه بود، فهمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقبره (اسم)
bier, tomb, mausoleum, monument, sepulcher, graveyard, sepulture, tumulus

قبرستان (اسم)
graveyard, cemetery, charnel

انگلیسی به انگلیسی

• cemetery, burial ground
a graveyard is an area of land where dead people are buried.

پیشنهاد کاربران

معنای شب کاری هم دارد
فرق Graveyard با Cemetery در این است که اولی به مکانی مقدس مثل کلیسا متصل است.
graveyard
marble city
Headstone City
آرامستان
graveyard ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: مزارستان
تعریف: محدوده ای برای تدفین مردگان در پیرامون یک بنای مذهبی
قبرستان
معادل انگلیسی Cemetery
Graveyard shift= شیفت شب، شیفت شبانه، شیفت کاری از ساعت 11 شب تا 7 صبح.
Some where that dead people are in graves
قبرستان

بپرس