hold off


1- دور نگهداشتن، اجازه ی نزدیک شدن ندادن 2- جلو حمله یا اقدام کسی را گرفتن

جمله های نمونه

1. North Americans often hold off a certain distance in conversation, which is about 2inches apart found by studies.
[ترجمه گوگل]مردم آمریکای شمالی معمولاً در مکالمه فاصله مشخصی را حفظ می کنند، که در مطالعات انجام شده حدود 2 اینچ از هم فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]آمریکای شمالی اغلب فاصله معینی را در گفتگو حفظ می کنند، که حدود ۲ اینچ از فاصله کمی از مطالعات بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hold off making your decision until Monday.
[ترجمه گوگل]تصمیم خود را تا دوشنبه معطل کنید
[ترجمه ترگمان]تصمیم خود را تا دوشنبه به تعویق بیندازید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She always likes to hold off for rent.
[ترجمه حسین کتابدار] او همیشه دوست دارد اجاره را با تاخیر پرداخت کند.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه دوست دارد اجاره را نگه دارد
[ترجمه ترگمان]اون همیشه دوست داره که واسه اجاره خونه نگهش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The football match had to hold off for about half an hour because of a driving rain.
[ترجمه گوگل]مسابقه فوتبال به دلیل بارش باران مجبور شد حدود نیم ساعت متوقف شود
[ترجمه ترگمان]مسابقه فوتبال باید حدود نیم ساعت طول بکشد، به خاطر باران در حال رانندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Could you hold off making your decision for a few days?
[ترجمه معصومه] میتونی تصمیمتو برای چند روز به تعویق بندازی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تصمیم خود را برای چند روز متوقف کنید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی واسه چند روز تصمیم بگیری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let's hope the gunmen will hold off for the duration of the cease - fire .
[ترجمه گوگل]بیایید امیدوار باشیم که افراد مسلح در طول مدت آتش بس مقاومت کنند
[ترجمه ترگمان]بیایید امیدوار باشیم که افراد مسلح مدت زمان آتش بس را متوقف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We must be ready to hold off the coming storm's attack.
[ترجمه حسین کتابدار] ما باید برای مقابله با چالش های پیش رو در آینده آماده باشیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید برای جلوگیری از حمله طوفان آینده آماده باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید آماده باشیم که حمله طوفان رو متوقف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Could you hold off your decision until next week?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تصمیم خود را تا هفته آینده موکول کنید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی تا هفته دیگه تصمیمت رو بگیری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mary tends to hold off from people.
[ترجمه گوگل]مریم تمایل دارد از مردم خودداری کند
[ترجمه ترگمان]ماری میل دارد از مردم جدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Will the rain hold off until after the game?
[ترجمه گوگل]آیا باران تا بعد از بازی ادامه خواهد داشت؟
[ترجمه ترگمان]آیا باران تا بعد از بازی ادامه دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We could get a new computer now or hold off until prices are lower.
[ترجمه گوگل]اکنون می‌توانیم یک رایانه جدید تهیه کنیم یا تا زمانی که قیمت‌ها پایین‌تر نرود، دست نگه داریم
[ترجمه ترگمان]حالا می توانیم یک کامپیوتر جدید بگیریم و یا آن را نگه داریم تا قیمت پایین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The board of directors will hold off making a decision until next Wednesday.
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره تصمیم گیری را تا چهارشنبه آینده موکول می کند
[ترجمه ترگمان]هیات مدیره تا چهارشنبه آینده تصمیم خود را اتخاذ خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although tying up, she battled on well to hold off Flying Speed by a neck.
[ترجمه گوگل]اگرچه او در حال بستن بود، اما به خوبی مبارزه کرد تا سرعت پرواز را با گردن مهار کند
[ترجمه ترگمان]او با اینکه سر خود را محکم کرده بود، به خوبی با گردن پرواز کرد تا سرعت پرواز را از گردنش دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had to keep dazzling the crowds to hold off his detractors.
[ترجمه گوگل]او مجبور بود برای جلوگیری از مخالفانش، جمعیت را خیره کند
[ترجمه ترگمان]ناچار بود جمعیت را پر کند و detractors را دور نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] پس زدگی - ممانعت از جذب

انگلیسی به انگلیسی

• withstand, fight off; delay, postpone; keep at a distance; refrain from action

پیشنهاد کاربران

1 -
hold off
To wait for a period of time before doing something
قبل از انجام کاری برای مدتی صبر کردن
hold off on sth /Holding off on the product release meant missing sales targets for the year.
...
[مشاهده متن کامل]

They've decided to hold off on buying a car until they're both working.
Let's hold off placing the order until we've got more information.
Let's hold off making a decision until next week.
2 -
hold someone off
To stop someone from attacking or defeating you
جلوگیری یا ممانعت کردن از حمله و غلبه بر کسی.
How much longer will the resistance fighters be able to hold off the enemy?
3 -
hold off ( something )
To stop something from happening, or to be delayed
جلوگیری و ممانعت از اتفاق افتادن یا به تأخیر افتادن چیزی.
They’re hoping to hold off surgery until he’s stronger.
I hope the rain holds off until we get home.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hold-off
دور نگه داشتن اجازه نزدیک ندادن
( باران ) موقتا بند آمدن
۲ - موقتا دست نگهداشتن ( انجام ندادن )
Hold off making your decision until Monday
دست نگهدار از تصمیمت تا دوشنبه
نباریدن باران
عقب انداختن
به تاخیر انداختن کاری یا چیزی
Hold on صبر کن ، وایسا
[The Weather Improves]
[Collocation]
the rain stops/​lets up/​holds off
دست کشیدن، خودداری، به تعویق انداختن، قطع شدن ( باران )
به تعویق انداختن
دست نگه داشتن
متوقف شدن
منتظر ماندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس