happening

/ˈhæpənɪŋ//ˈhæpənɪŋ/

معنی: پیش امد، اتفاق، پا، روی داد
معانی دیگر: رخداد، واقعه، حادثه، ماجرا، رویداد مهم (یا شنیدنی یا قابل ذکر و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that happens; event; occurrence.
مترادف: event, occurrence
مشابه: affair, business, episode, incident, occasion, phenomenon, proceeding

(2) تعریف: a performance or drama that develops spontaneously and involves audience participation.
مترادف: drama
مشابه: performance

جمله های نمونه

1. a happening which is still within the memory of most elderly men
رویدادی که هنوز در یاد اکثر مردان سالخورده باقی مانده است

2. i hardly realized what was happening
درست نفهمیدم چه شد.

3. he could not conceive of such an accident happening to him
او تصور نمی کرد که چنین حادثه ای برایش روی دهد.

4. 'God knows what's happening in that madman's mind,' she muttered.
[ترجمه گوگل]زمزمه کرد: "خدا می داند که در ذهن آن دیوانه چه می گذرد "
[ترجمه ترگمان]زیر لب گفت: خدا می داند در آن ذهن دیوانه چه می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He would sit quietly and watch what was happening.
[ترجمه گوگل]ساکت می نشست و تماشا می کرد که چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]آرام می نشست و تماشا می کرد که چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The children craned forward to see what was happening.
[ترجمه گوگل]بچه ها جلو رفتند تا ببینند چه خبر است
[ترجمه ترگمان]بچه ها جلو امدند تا ببینند چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We hope to prevent anything unpleasant from happening.
[ترجمه گوگل]امیدواریم از وقوع هر اتفاق ناخوشایندی جلوگیری کنیم
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که از این اتفاق ناخوشایند جلوگیری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So what is really happening as the information bandwagon starts to roll?
[ترجمه گوگل]پس واقعاً چه اتفاقی می افتد که باند اطلاعات شروع به چرخش می کند؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین چیزی که واقعا در حال رخ دادن است در حالی است که گروه اطلاعاتی شروع به چرخیدن می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They appeared not to know what was happening.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که نمی دانستند چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نمی دانستند چه اتفاقی در شرف وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is this really happening or is it a dream?
[ترجمه گوگل]آیا این واقعاً اتفاق می افتد یا یک رویا است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این واقعا اتفاق می افتد یا رویایی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is happening in every school throughout the country.
[ترجمه گوگل]این اتفاق در هر مدرسه ای در سراسر کشور رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]این اتفاق در تمام مدارس سراسر کشور اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's only fair that we tell him what's happening.
[ترجمه گوگل]عادلانه است که به او بگوییم چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه ترگمان]فقط عادلانه است که به او بگوییم چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their leaders have lost touch with what is happening in the country.
[ترجمه گوگل]رهبران آنها ارتباط خود را با آنچه در کشور می گذرد از دست داده اند
[ترجمه ترگمان]رهبران آن ها ارتباط خود با آنچه در کشور اتفاق می افتد را از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's a high risk of another accident happening in this fog.
[ترجمه گوگل]احتمال وقوع حادثه دیگری در این مه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]خطر بزرگی از حادثه دیگری در این مه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her obliviousness of what was happening in Germany seems extraordinary.
[ترجمه گوگل]غافل بودن او از اتفاقاتی که در آلمان رخ می دهد، خارق العاده به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]احساسات او در مورد آنچه در آلمان اتفاق افتاد فوق العاده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش امد (اسم)
accidence, accident, event, happening, circumstance, exigence, occurrence

اتفاق (اسم)
accident, event, case, happening, occurrence, fluke, accidentalism, unison, hazard, confederation, fortuity, confederacy, federation, happenstance, joinder

پا (اسم)
support, strength, partner, accident, chance, happening, foot, leg, paw, bottom, ground, end, account, part, power, peg, foundation, ped, pod, playmate

روی داد (اسم)
incident, event, happening, circumstance, occasion, occurrence, passage

تخصصی

[ریاضیات] رویداد

انگلیسی به انگلیسی

• occasion; occurrence, event
a happening is something that happens, often in an unexpected way.

پیشنهاد کاربران

اجرای هنری بدون برنامه ریزی قبلی
وقوع !
Thats so good
happening ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: نمایش پیشامدی
تعریف: شکلی از نمایش مدرن و غیرقراردادی و تجربی که غالباً اجرای آن از یک مکان عمومی آغاز می شود و در سیر تکوینی خود تحت تأثیر عوامل محیطی فی البداهه گسترش می یابد
مرکز خبر، جایی که کار های هیجان انگیز اتفاق می افتد، کانون حادثه
یکی از معنی هاش میشه
Fashionable
رخ دادن
اتفاق افتادن، رویداد ، پیش آمد
زود

اتفاق
رویداد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس