harry

/ˈheri//ˈhæri/

معنی: ازردن، بستوه اوردن، ویران کردن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن
معانی دیگر: یورش بردن (به ویژه اگر پی درپی باشد)، تاراج کردن، چپاول کردن، به یغما بردن، آزار دادن، (پشت سر هم) اذیت کردن، به تنگ آوردن، ستوهیدن، راندن، تاراندن، اسم خاص مذکر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: harries, harrying, harried
(1) تعریف: to attack or annoy repeatedly or constantly; harass.
مترادف: harass, hassle
مشابه: annoy, attack, badger, bother, bug, hound, molest, persecute, pester, plague, pother, torment, trouble, vex

- The unruly students harried the substitute teacher.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان سرکش معلم جایگزین را به زحمت انداختند
[ترجمه ترگمان] این دانشجویان یاغی معلم جایگزین را به ستوه آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to raid and leave desolate, as by a military action.
مترادف: destroy, devastate, ravage, ruin
مشابه: demolish, desolate, harass, pillage, plunder, raid, rape, sack

- The invaders harried the once-prosperous city.
[ترجمه گوگل] مهاجمان این شهر را که زمانی پر رونق بود، تحت کنترل خود درآوردند
[ترجمه ترگمان] مهاجمان این شهر پر رونق را به ستوه آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make a raid or raids, as in wartime.
مترادف: raid
مشابه: attack, pillage, plunder

جمله های نمونه

1. he ordered his troops to harry the town
به سربازانش دستور داد که شهر را غارت کنند.

2. every day the boys came to harry the girls
پسران هر روز می آمدند که مزاحم دخترها شوند.

3. Most people hate Harry but they don't dare to say so.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم از هری متنفرند، اما جرات نمی‌کنند این حرف را بزنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم از هری متنفرند، اما جرات گفتنش را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Harry damaged the saw on a nail.
[ترجمه گوگل]هری به اره روی میخ آسیب زد
[ترجمه ترگمان]هری به یک میخ آسیب رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Only one boy was absent, namely Harry.
[ترجمه گوگل]فقط یک پسر غایب بود، یعنی هری
[ترجمه ترگمان]فقط یک پسربچه غایب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Harry had considerable success dapping with the natural fly.
[ترجمه گوگل]هری موفقیت قابل توجهی در دست زدن به مگس طبیعی داشت
[ترجمه ترگمان]هری موفق شد با آن پرواز طبیعی موفق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Uncle Harry is terminally ill with cancer .
[ترجمه گوگل]عمو هری به سرطان مبتلاست
[ترجمه ترگمان]عمو هری به شدت مبتلا به سرطان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tom went off in one direction and Harry in another.
[ترجمه گوگل]تام به سمتی رفت و هری در جهتی دیگر
[ترجمه ترگمان]تام به یک طرف رفت و هری را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The guards hustled Harry out of the car.
[ترجمه گوگل]نگهبانان هری را از ماشین بیرون آوردند
[ترجمه ترگمان]نگهبانان با عجله از اتومبیل بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Harry can't be argued down very easily.
[ترجمه گوگل]هری را نمی توان به راحتی با هم بحث کرد
[ترجمه ترگمان]هری به آسانی با او مخالفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nicollette married Harry so she could get a green card.
[ترجمه گوگل]نیکولت با هری ازدواج کرد تا بتواند گرین کارت بگیرد
[ترجمه ترگمان]Nicollette با هری ازدواج کرد تا بتواند یک کارت سبز بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Harry aced out with only one cavity.
[ترجمه گوگل]هری تنها با یک حفره بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]هری با یک حفره فاصله داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. --So did every Tom, Dick and Harry.
[ترجمه گوگل]--همه تام، دیک و هری هم همینطور
[ترجمه ترگمان]- همه تام، دیک و هری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Oh, look, I think that's Harry over there.
[ترجمه گوگل]اوه، ببین، من فکر می کنم هری آنجاست
[ترجمه ترگمان]اوه، ببین، من فکر می کنم هری اونجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

بستوه اوردن (فعل)
annoy, hurry, pester, haze, worry, harass, beset, hare, harry, plague

ویران کردن (فعل)
desolate, destroy, harry, ravage, rubble, throw, demolish, havoc, raze, devastate, ruinate, kayo, knockout

غارت کردن (فعل)
rob, despoil, harry, ravage, ransack, sack, harrow, raven, pillage, plunder, pirate, loot, foray, maraud, spoliate, reave

لخت کردن (فعل)
rob, pluck, harry, ransack, sack, strip, skin, rake up, fleece, rifle

چاپیدن (فعل)
rob, hurry, harry, plunder, loot, fleece

انگلیسی به انگلیسی

• male first name (form of henry or harold)
destroy, devastate, lay waste; torment, harass, annoy
if you harry someone, you constantly ask them for something or tell them what to do, so that they feel anxious or annoyed; a formal word.

پیشنهاد کاربران

slang/ heroin
اصطلاح عامیانه/ هروئین
هری پاتر❤️
هری استایلز♡
حتی با old harry هم راهم رو عوض نمیکنم. اگه بخوام اسم مستعار درست کنم میزارم هری!
به نام خدا
به معنی نابود کردن، ویران کردن، غارت کردن
To attack a place and destroy everything - incursion.
the raiders spent three months harrying and burning the area

هری مثل هری استایلز
هری پاتر
هری ملینگ
و خیلیای دیگه
من فن هری استایلز هستم و اون رو به معنی باحال خنده رو نیبینم
نام پسرانه است
به معنایه فرمانده توانا
اسم یکی از خواننده هایه موفق هم هست به نام هری استایلز حتما به اهنگ هایه او گوش دهید
البته اسمم هست دیگه . مثل هری پاتر !

بپرس