hear tell


(محلی) خبردار شدن، خبر یافتن، آگاه شدن

پیشنهاد کاربران

Hear tell of
be told about. ( New Oxford American Dictionary )
مطلع شدن؛ خبر دار شدن؛ شنیدن در مورد کسی یا مطلبی
Example 1:👇
He has heard tell of bidders getting carried away by the bidding, far beyond their means.
...
[مشاهده متن کامل]

او شنیده است که مناقصه گران ( یا بیشترین پیشنهاد دهندگان قیمت در مزایده ) پا را فراتر از تواناییشان ( امکانت مالیشان ) گذاشته اند.
Example 2:👇
l heard tell of a mystical gem deep in the jungles of South America that has the power to grant immortal life!
شنیده ام که گوهری عرفانی در اعماق جنگل های آمریکای جنوبی وجود دارد که قدرت به ارمغان آوردن زندگی جاودانه را دارد.
Example 3: 👇
LINDA: The boy has loads of charm, Father.
EPWARD ( quickly ) : You know him?
LINDA: I've heard tell of him.
* Holiday - a play Philip Barry
لیندا: پسره جذابیت های زیادی داره، پدر.
ادوارد ( به سرعت ) : اونو می شناسی؟
لیندا: من [فقط] درباره اش شنیده ام.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات، # اثر فیلیپ بری

مثال:
'I hear tell that you're going to build a wall along here, ' he said.
David and Leigh Eddings THE TREASURED ONE ( 2004 )
گفته شدن ( درباره ) ؛ یاد گرفتن ( از )

بپرس