herculean

/hərˈkjuːliən//ˌhɜːkjʊˈliːən/

معنی: خطر ناک، بسیار دشوار، بسیار نیرومند، وابسته به هرکول
معانی دیگر: (معمولا h کوچک) تهمتن، نیرومند و درشت اندام، غول پیکر، دشوار، کمرشکن، توان فرسا، وابسته به هرکول (قهرمان افسانه ای)، هرکولی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: (usu. l.c.) having or requiring enormous strength, size, or courage.
مترادف: arduous, backbreaking, brawny, formidable, heroic, homeric, mighty, puissant, strenuous, valiant
متضاد: easy, puny
مشابه: brave, burdensome, burly, colossal, courageous, difficult, enormous, gigantic, grueling, hard, hefty, huge, killing, laborious, massive, muscular, powerful, robust, rough, rugged, strapping, strong, sturdy, toilsome, tough, uphill, valorous

- The construction of the mighty bridge was a herculean task.
[ترجمه گوگل] ساختن پل قدرتمند یک کار دشوار بود
[ترجمه ترگمان] ساخت پل پرتوان یک وظیفه بسیار دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or relating to Hercules.

جمله های نمونه

1. herculean tasks
کارهای طاقت فرسا

2. a herculean farmer
کشاورز غول پیکر

3. She faces the herculean task of bringing up four children single-handedly.
[ترجمه گوگل]او با وظیفه بزرگی روبرو است که چهار فرزند را به تنهایی بزرگ کند
[ترجمه ترگمان]او با این کار دشوار می تواند هر چهار بچه را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This would appear to be a herculean task for the relatively efficient and an impossible one for everyone else.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این یک کار دشوار برای افراد نسبتاً کارآمد و غیرممکن برای دیگران باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که این کار برای هر کس دی گه کار سختیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This herculean task falls to the street environment services division of the Department of Public Works here.
[ترجمه گوگل]این وظیفه مهم بر عهده بخش خدمات محیط زیست خیابانی وزارت فواید عمومی است
[ترجمه ترگمان]این کار بسیار دشوار به بخش خدمات محیط زیست در بخش خدمات عمومی در اینجا می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His reputedly Herculean virility long remained a byword throughout the district over which he held sway.
[ترجمه گوگل]مردانگی مشهور هرکولی او مدتها در سراسر منطقه ای که او بر آن تسلط داشت، به عنوان یک کلمه کلیدی باقی ماند
[ترجمه ترگمان]او به مدت مدیدی مردانه به نظر می رسید که در سراسر ناحیه نفوذ کرده بود و قدرت تسلط بر آن را در سراسر منطقه حفظ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The area will face a herculean task if it is to find a new occupier for that factory.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهد یک اشغالگر جدید برای آن کارخانه پیدا کند، منطقه با یک کار دشوار روبرو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر پیدا کردن یک اشغالگر جدید برای این کارخانه وجود داشته باشد منطقه با یک کار بسیار دشوار روبرو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But those two goals were veritably Herculean in terms of effort compared to the final two.
[ترجمه گوگل]اما این دو گل در مقایسه با دو گل پایانی از نظر تلاش واقعاً هرکول بودند
[ترجمه ترگمان]اما این دو هدف از نظر تلاش در مقایسه با دو هدف بسیار دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These small feats seemed like Herculean accomplishm ents and slowly served to restore her depleted confidence.
[ترجمه گوگل]این شاهکارهای کوچک مانند دستاوردهای هرکولی به نظر می رسید و به آرامی در خدمت بازگرداندن اعتماد به نفس ضعیف او بود
[ترجمه ترگمان]این کاره ای کوچک مانند Herculean accomplishm به نظر می رسید و کم کم اعتماد به نفس ضعیف او را به خود جلب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The consortium began its Herculean task by looking at supply chain processes.
[ترجمه گوگل]کنسرسیوم وظیفه هرکولی خود را با بررسی فرآیندهای زنجیره تامین آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]این کنسرسیوم با نگاه به فرآیندهای زنجیره تامین کار Herculean خود را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Subsequently, the US and EU have made herculean efforts to get Ashgabat to resile from the commitment to the project with Russia, but have failed.
[ترجمه گوگل]متعاقباً، ایالات متحده و اتحادیه اروپا تلاش‌های فراوانی برای عقب‌نشینی عشق آباد از تعهد به پروژه با روسیه انجام دادند، اما شکست خوردند
[ترجمه ترگمان]متعاقبا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا تلاش های زیادی برای رسیدن به عشق آباد از تعهد به پروژه با روسیه انجام داده اند، اما شکست خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The two men made a Herculean effort to lift the fallen tree off the victim's car.
[ترجمه گوگل]این دو مرد تلاشی هرکولی انجام دادند تا درخت سقوط کرده را از روی خودروی قربانی بلند کنند
[ترجمه ترگمان]این دو مرد تلاش زیادی کردند تا درخت سقوط شده را از اتومبیل مجروح دور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It s not just that the opening scene requires even more Herculean effort.
[ترجمه گوگل]فقط این نیست که صحنه آغازین به تلاش هرکول بیشتری نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این فقط این نیست که صحنه باز هم به تلاش Herculean نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unfortunately, much of that habitat has been destroyed, and it would take a Herculean effort to restore it.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، بسیاری از این زیستگاه از بین رفته است، و بازیابی آن نیازمند تلاش هرکولی است
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، بیشتر این زیستگاه تخریب شده است و تلاش بسیار دشواری برای احیای آن خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Bringing the body of Christ together in Chicago is a Herculean task.
[ترجمه گوگل]گرد آوردن بدن مسیح در شیکاگو یک کار هرکولی است
[ترجمه ترگمان]آوردن جسد مسیح در شیکاگو یک کار بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خطر ناک (صفت)
serious, parlous, disastrous, calamitous, grave, perilous, dangerous, hazardous, herculean, malignant, jeopardous, venturesome, venturous

بسیار دشوار (صفت)
herculean

بسیار نیرومند (صفت)
herculean

وابسته به هرکول (صفت)
herculean

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to hercules
very strong or courageous; huge, immense; enormously difficult (about a task)
a herculean task or effort is very difficult and requires great strength; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بسیار سخت و طاقت فرسا
مستلزم قدرت و توان هرکولی!
needing great strength and determination
بسیار دشوار ( صفت )
عظیم

بپرس