humongous

/hjuːˈmɒŋɡəs//hjuːˈmɒŋɡəs/

(امریکا - خودمانی) عظیم، گنده، خرس، قد فیل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: (slang) enormously large; great; of great extent.
مشابه: gargantuan, giant, gigantic, immense, mammoth, monster, monstrous, tremendous

جمله های نمونه

1. We had a humongous row just because she left.
[ترجمه گوگل]ما فقط به خاطر رفتن او با هم دعوای سنگینی داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما یه ردیف بزرگ تر داشتیم چون اون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is a humongous computation that was not possible; with computers, it becomes more feasible.
[ترجمه گوگل]این یک محاسبه عظیم است که امکان پذیر نبود با کامپیوتر، امکان پذیرتر می شود
[ترجمه ترگمان]این یک محاسبه humongous است که امکان پذیر نیست؛ با کامپیوترها، امکان پذیر تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Let's take the moderately humongous million, for starters.
[ترجمه گوگل]برای شروع، بیایید یک میلیون نسبتاً عظیم را در نظر بگیریم
[ترجمه ترگمان]بیا از یک میلیون گنده بزرگ تر بگیریم، برای شروع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They have a humongous dog.
[ترجمه گوگل]آنها یک سگ بزرگ دارند
[ترجمه ترگمان]اونا یه سگ گنده دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What do you mean by humongous?
[ترجمه گوگل]منظورت از هومنگوز چیه؟
[ترجمه ترگمان]منظورت از بزرگه چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Humongous sinkholes and landslides have developed along this line.
[ترجمه گوگل]فروچاله ها و لغزش های عظیم در این خط ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]Humongous sinkholes و رانش زمین در امتداد این خط توسعه یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So you don't think I'm making a humongous mistake?
[ترجمه گوگل]پس فکر نمی کنی من دارم اشتباه بزرگی می کنم؟
[ترجمه ترگمان]پس فکر نمی کنی که من اشتباه بزرگی مرتکب شدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In fact, humongous may be in the nature of things for a fungus. "We think that these things are not very rare, " Volk says.
[ترجمه گوگل]در واقع، هومونگوس ممکن است در طبیعت چیزهایی برای یک قارچ باشد ولک می گوید: «ما فکر می کنیم که این چیزها خیلی نادر نیستند
[ترجمه ترگمان]Volk می گوید: \" ما فکر می کنیم که این چیزها خیلی نادر نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We had a humongous row just before she left.
[ترجمه گوگل]درست قبل از رفتن او با هم دعوای سنگینی داشتیم
[ترجمه ترگمان]قبل از رفتنش یک ردیف بزرگ تر داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He loves humongous baked potatoes piled high with sour cream.
[ترجمه گوگل]او عاشق سیب‌زمینی‌های پخته‌ای است که با خامه ترش انباشته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]او عاشق humongous بزرگ baked است که پر از کرم ترش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cars beside the feet of this humongous tyrannosaurus look like small beetles.
[ترجمه گوگل]ماشین‌های کنار پای این تیرانوزاروس بزرگ شبیه سوسک‌های کوچک هستند
[ترجمه ترگمان]اتومبیل هایی که کنار پای این humongous بزرگ بودند مثل beetles کوچک به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Baby black holes are puny compared with their humongous cousins at the centres of galaxies, but their birth may spew out the universe's mightiest particles.
[ترجمه گوگل]بچه سیاه‌چاله‌ها در مقایسه با پسرعموهای بزرگشان در مرکز کهکشان‌ها ضعیف هستند، اما تولد آنها ممکن است قوی‌ترین ذرات جهان را به بیرون پرتاب کند
[ترجمه ترگمان]سوراخ های سیاه کوچولو در مقایسه با cousins their در مرکز کهکشان ها puny، اما تولد آن ها ممکن است بزرگ ترین ذرات جهان را بیرون بریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The whole thing created a lot of stress and tension, moving this humongous thing around the country.
[ترجمه گوگل]همه چیز استرس و تنش زیادی ایجاد کرد و این چیز عظیم را در سراسر کشور جابجا کرد
[ترجمه ترگمان]همه چیز استرس و تنش زیادی ایجاد کرد و این غول وحشتناک را در اطراف کشور به حرکت درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He also needs to be very mindful of line - of sighting his healers: humongous no - no.
[ترجمه گوگل]او همچنین باید بسیار حواسش به خط - دیدن شفا دهندگانش باشد: خیر - نه
[ترجمه ترگمان]او همچنین باید دقت زیادی به دیدن طبیبان سنتی خود داشته باشد: غول بی - نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (informal) huge, very large; extremely large (in size or amount)

پیشنهاد کاربران

اصطلاح خرس گنده که به اشخاص با رفتار بچه گانه گویند
وحشتناک
خیلی بزرگ

بپرس