ineptitude

/ˌɪˈneptəˌtuːd//ɪˈneptɪtjuːd/

معنی: نادانی، بی عرضگی
معانی دیگر: بی لیاقتی، ناکارایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: incompetence; lack of skill.

- His ineptitude as a waiter was reflected in the small tips customers left him.
[ترجمه گوگل] ناتوانی او به عنوان پیشخدمت در انعام های کوچکی که مشتریان از او می گذاشتند منعکس شد
[ترجمه ترگمان] هنگامی که مشتریان از او جدا شدند، او را به عنوان یک پیشخدمت در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his ineptitude became apparent in a short time
بی کفایتی او پس از مدت کوتاهی آشکار شد.

2. The situation was worsened by the ineptitude and intransigence of the oil companies.
[ترجمه گوگل]وضعیت با ناتوانی و ناسازگاری شرکت های نفتی بدتر شد
[ترجمه ترگمان]این وضعیت با ناکارآمدی و ناسازگاری شرکت های نفتی بدتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This practical ineptitude filtered through to my sporting life by way of golf.
[ترجمه گوگل]این ناتوانی عملی از طریق گلف وارد زندگی ورزشی من شد
[ترجمه ترگمان]این ineptitude عملی از طریق گلف به زندگی ورزشی من فیلتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They joked about his ineptitude.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد بی لیاقتی او شوخی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به شوخی او را مسخره کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It should shrivel in ineptitude. . Prime target.
[ترجمه گوگل]باید در ناتوانی چروک شود هدف اصلی
[ترجمه ترگمان]این کار باید در حالی که تنها هدف نخست وزیر است، متوقف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He also wishes to comment upon the ineptitude and insignificance of human beings in relation to our own mortality and the magnificence and endlessness of nature.
[ترجمه گوگل]او همچنین می‌خواهد در مورد ناتوانی و بی‌اهمیتی انسان‌ها نسبت به فناپذیری خودمان و عظمت و بی‌پایانی طبیعت اظهار نظر کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین می خواهد درباره نادانی و حقارت موجودات انسانی در ارتباط با فناپذیری خودمان و شکوه و endlessness طبیعت اظهار نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. the ineptitude of the police in handling the situation.
[ترجمه گوگل]ناتوانی پلیس در مدیریت اوضاع
[ترجمه ترگمان]the پلیس در اداره این وضعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. “Corruption and ineptitude are bipartisan, but Dems at the moment seem to have the edge in criminality and incompetence,” observes Doug Muzzio of Baruch College.
[ترجمه گوگل]داگ موزیو از کالج باروخ می‌گوید: «فساد و ناتوانی دو حزبی هستند، اما در حال حاضر به نظر می‌رسد دموکرات‌ها در جنایت و بی‌کفایتی برتری دارند
[ترجمه ترگمان]داگ Muzzio از کالج باروک می گوید: \"فساد و ناکارآمدی هر دو حزب هستند، اما دموکرات ها در حال حاضر به نظر می رسد که در جنایتکاری و بی کفایتی مرز دارند\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. WELL, THAT WAS THE MOST STUNNING DISPLAY OF INEPTITUDE I'VE EVER WITNESSED.
[ترجمه گوگل]خوب، این خیره کننده ترین نمایش بی عاطفی بود که من تا به حال شاهد آن بوده ام
[ترجمه ترگمان]خوب، این بدترین STUNNING بود که من تا بحال تجربه کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the book she speaks of his "social ineptitude" and says he verbally abused her.
[ترجمه گوگل]او در این کتاب از "ناتوانی اجتماعی" خود صحبت می کند و می گوید که او به طور لفظی به او آزار داده است
[ترجمه ترگمان]در این کتاب او از \"بی عرضه گی\" خود سخن می گوید و می گوید که او بطور شفاهی از او سو استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Here, I would argue, simple ineptitude seems to be a bigger problem than disinclination to co - operate.
[ترجمه گوگل]در اینجا، من استدلال می کنم، به نظر می رسد ناتوانی ساده مشکلی بزرگتر از عدم تمایل به همکاری است
[ترجمه ترگمان]در اینجا، من استدلال خواهم کرد که یک ناکارآمدی ساده، یک مشکل بزرگ تر از عدم تمایل به هم کاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finally got the sack after a year of ineptitude.
[ترجمه گوگل]بالاخره بعد از یک سال ناتوانی اخراج شد
[ترجمه ترگمان]بالاخره بعد از یک سال تنبیه، کیسه را گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Well-meaning ineptitude rises to empyreal absurdity.
[ترجمه گوگل]ناتوانی خوب به پوچی امپریالیستی می رسد
[ترجمه ترگمان]خب، منظورم اینه که همه چی بی معنی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cant forBear criticizing their ineptitude.
[ترجمه گوگل]طاقت انتقاد از ناتوانی آنها را ندارم
[ترجمه ترگمان]به من هم نمی Cant که ineptitude رو از دست بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If we didn't have butchers to do the necessary, we'd be vegetarians out of sheer ineptitude.
[ترجمه گوگل]اگر قصابی نداشتیم که کارهای لازم را انجام دهند، به دلیل ناتوانی مطلق گیاهخوار می شدیم
[ترجمه ترگمان]اگر ما قصاب نداشتیم که این کار را انجام بدهیم، ما be را از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نادانی (اسم)
asininity, folly, ignorance, ineptitude, nescience

بی عرضگی (اسم)
ineptitude, inefficiency

انگلیسی به انگلیسی

• incompetence; inappropriateness; clumsiness; absurdity, inanity
ineptitude is a complete lack of skill; a formal word.

پیشنهاد کاربران

SYN: incompetence
. e. g
In the same article, five whistleblowers accuse Aramco of bullying and mismanagement. One former employee expressed his concerns about the company’s highly dangerous failure to pressure - test valves and mains units, detailing cracks in the refinery structure and sinking of roads and foundations. The refinery runs a real risk of becoming Aramco's Piper Alpha, said another expatriate employee, who also accuses Aramco of lacking a culture of challenge, facilitating ineptitude and laziness
...
[مشاهده متن کامل]

[حرف] چرندیات، مهملات، ترهات، مزخرفات، چرند و پرند و. . .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ineptitude
✅️ صفت ( adjective ) : inept
✅️ قید ( adverb ) : ineptly
فقدان مهارت
ناشیگری
بی کفایتی، ناشایستگی، بی جربزگی، ناکارآمدی

بپرس