irrigate

/ˈɪrəˌɡet//ˈɪrɪɡeɪt/

معنی: اب دادن، ابیاری کردن
معانی دیگر: آبیاری کردن، پاریاب کردن، پسانیدن، (به وسیله ی جوی یا لوله و غیره) آب رسانی کردن، اب دادن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: irrigates, irrigating, irrigated
مشتقات: irrigator (n.)
(1) تعریف: to water by artificial means, as by pumping and spraying, or by man-made channels from a natural source of water.

- Farmers have to irrigate this dry land in order to grow crops.
[ترجمه گوگل] کشاورزان برای کشت محصولات زراعی مجبورند این زمین خشک را آبیاری کنند
[ترجمه ترگمان] کشاورزان باید این سرزمین خشک را برای کشت محصولات آبیاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to wash out or spray during a medical or dental procedure.

- The dentist irrigates the gums to dislodge food particles.
[ترجمه گوگل] دندانپزشک لثه ها را آبیاری می کند تا ذرات غذا از جای خود خارج شود
[ترجمه ترگمان] دندان پزشک gums را زیر فشار قرار می دهد تا ذرات غذا را کنار بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. they have built dams to irrigate the desert
به منظور آبیاری صحرا سد سازی کرده اند.

2. He also wants to use the water to irrigate barren desert land.
[ترجمه گوگل]او همچنین می خواهد از آب برای آبیاری زمین های بیابانی استفاده کند
[ترجمه ترگمان]او همچنین می خواهد از آب برای آبیاری زمین های لم یزرع بیابان استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The water in Lake Powell is used to irrigate the area.
[ترجمه گوگل]از آب دریاچه پاول برای آبیاری منطقه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آب دریاچه پاول برای آبیاری منطقه مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The farmer dug several trenches to irrigate the rice fields.
[ترجمه گوگل]کشاورز چندین سنگر برای آبیاری مزارع برنج حفر کرد
[ترجمه ترگمان]کشاورز چندین سنگر برای آبیاری مزارع برنج حفر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have built canals to irrigate the desert.
[ترجمه گوگل]کانال هایی برای آبیاری کویر ساخته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها کانال ها را برای آبیاری بیابان ساخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The stored water could then be used to irrigate adjacent agricultural land, and hydropower revenues would cover the inevitable losses.
[ترجمه گوگل]پس از آن، آب ذخیره شده می تواند برای آبیاری زمین های کشاورزی مجاور استفاده شود و درآمدهای حاصل از برق آبی خسارات اجتناب ناپذیر را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]سپس آب ذخیره شده می تواند برای آبیاری زمین های کشاورزی مجاور مورد استفاده قرار گیرد و درآمد برق آبی خسارت های اجتناب ناپذیر را پوشش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stored water is then used to irrigate nearby agricultural land.
[ترجمه گوگل]سپس از آب ذخیره شده برای آبیاری زمین های کشاورزی مجاور استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]سپس از آب ذخیره شده برای آبیاری زمین های کشاورزی مجاور استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also, you could then irrigate the lower valley lands, which usually have better soil and a longer growing season.
[ترجمه گوگل]همچنین، می‌توانید زمین‌های دره پایین‌تر را که معمولاً خاک بهتر و فصل رشد طولانی‌تری دارند، آبیاری کنید
[ترجمه ترگمان]هم چنین شما می توانید زمین های دره پایین دست را که معمولا خاک بهتر و فصل رشد طولانی تر دارند را آبیاری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beloved, you love me, irrigate at heart finally have put out.
[ترجمه گوگل]عزیزم، تو من را دوست داری، در قلب آبیاری کن بالاخره خاموش شد
[ترجمه ترگمان]ای محبوبم، تو مرا دوست داری، آبیاری کن بالاخره out
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Open, identify, ligate, remove, irrigate, close.
[ترجمه گوگل]باز کردن، شناسایی، بستن، حذف، آبیاری، بستن
[ترجمه ترگمان]Open، identify، ligate، آبیاری، بسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. EYE: Irrigate with flowing water for 15 minutes. If irritation persists, consult a physician.
[ترجمه گوگل]چشم: 15 دقیقه با آب جاری آبیاری کنید اگر سوزش ادامه یابد، یک پزشک مشورت کنید
[ترجمه ترگمان]چشم: irrigate با آب جاری برای ۱۵ دقیقه اگر عصبانیت ادامه پیدا کند، با پزشک مشورت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unfavorable without barmy milk irrigate a flower, the meeting when fermenting because of milk produces much quantity of heat, the root ministry of can burned-out flower.
[ترجمه گوگل]نامطلوب بدون شیر بارمی آبیاری گل، جلسه هنگام تخمیر به دلیل شیر مقدار زیادی گرما تولید می کند، وزارت ریشه قوطی گل سوخته است
[ترجمه ترگمان]Unfavorable بدون شیر barmy یک گل را آبیاری می کنند، جلسه هنگام تخمیر به دلیل وجود شیر، مقدار زیادی گرما تولید می کند، وزارت ریشه می تواند گل سوخته را بسوزانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They irrigate their crops with water from this river.
[ترجمه گوگل]آنها محصولات خود را با آب این رودخانه آبیاری می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها محصولات خود را با آب از این رودخانه آبیاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wild flooding is used to irrigate forage crops and sometimes small grains on uneven topography.
[ترجمه گوگل]سیلاب وحشی برای آبیاری محصولات علوفه ای و گاهی دانه های ریز در توپوگرافی ناهموار استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]سیلاب به منظور آبیاری محصولات علوفه و گاهی اوقات دانه های کوچک بر روی توپوگرافی ناهموار استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Can irrigate when basin earth is particularly dry a few water.
[ترجمه گوگل]می تواند آبیاری زمانی که زمین حوضه به خصوص خشک چند آب
[ترجمه ترگمان]آبیاری زمانی که زمین حوضه به طور خاص کمی آب خشک باشد، می تواند آبیاری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اب دادن (فعل)
temper, water, drench, irrigate

ابیاری کردن (فعل)
irrigate

انگلیسی به انگلیسی

• artificially supply an area land with water; apply liquid to a part of the body to cleanse or disinfect (medicine)
to irrigate land means to supply it with water in order to help crops to grow.

پیشنهاد کاربران

آبیاری کردن
آبیاری. . .
( بهداشت و پزشکی ) شستشو دادن

بپرس